جلد 20، شماره 10 - ( 10-1400 )                   جلد 20 شماره 10 صفحات 1116-1099 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Zeraatkar M, Saravani S, Zeinali Pour M, Arbabi F. Comparison of Social Acceptability, Conduct Disorders, and Difficulty in Emotion Regulation between Children of Divorce, Children with Parental Death, and Normal Children in Qom in 2020: A Descriptive Study. JRUMS 2022; 20 (10) :1099-1116
URL: http://journal.rums.ac.ir/article-1-6131-fa.html
زراعتکار محدثه، سراوانی شهرزاد، زینلی پور مژگان، اربابی فائزه. مقایسه مقبولیت اجتماعی، اختلالات سلوک و دشواری در تنظیم هیجان در کودکان طلاق، کودکان با مرگ والدین و کودکان عادی شهر قم در سال 1399: یک مطالعه توصیفی. مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان. 1400; 20 (10) :1099-1116

URL: http://journal.rums.ac.ir/article-1-6131-fa.html


گروه روانشناسی، واحد قم، دانشگاه آزاد اسلامی، قم، ایران.
متن کامل [PDF 831 kb]   (748 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (1361 مشاهده)
متن کامل:   (2032 مشاهده)
مقاله پژوهشی
مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
دوره 20، دی 1400، 1116-1099
مقایسه مقبولیت اجتماعی، اختلالات سلوک و دشواری در تنظیم هیجان در کودکان طلاق، کودکان با مرگ والدین و کودکان عادی شهر قم در سال 1399: یک مطالعه توصیفی
 
 
محدثه زراعتکار[1]، شهرزاد سراوانی[2]، مژگان زینلی­پور[3]، فائزه اربابی[4]
 
دریافت مقاله: 12/05/ 1400ارسال مقاله به نویسنده جهت اصلاح: 16/06/1400 دریافت اصلاحیه از نویسنده: 15/08/1400       پذیرش مقاله: 17/08/1400
 
چکیده
زمینه و هدف: تجربه جدایی و مرگ والدین می­تواند به مشکلات روان­شناختی و رفتاری زیادی منجر شود. هدف پژوهش حاضر تعیین و مقایسه مقبولیت اجتماعی، اختلالات سلوک و دشواری در تنظیم هیجان در کودکان طلاق، کودکان با مرگ والدین و کودکان عادی بود.
مواد و روش­ها: در این مطالعه توصیفی، تعداد 180 دانش­آموز مقطع متوسطه اول و ششم ابتدایی مشغول به تحصیل در شهر قم در سال 1399 با روش نمونه­گیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند که شامل 60 نفر دانش­آموز با مرگ والدین، 60 نفر دانش­آموز با والدین مطلقه و 60 نفر دانش­آموز عادی بودند. برای گردآوری داده­ها از پرسش­نامه­های مقبولیت اجتماعیFord  و Rubin، اختلالات سلوک Spirafkin و Gado و دشواری در تنظیم هیجانی  Penza-Cliyveو Zeman و برای آنالیز داده­ها از تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد.
یافته­ها: بین کودکان طلاق، کودکان دارای تجربه مرگ والدین و کودکان عادی، در اختلالات سلوک (001/0>P، 807/50=F)، دشواری در تنظیم هیجان (001/0>P، 344/11=F) و مقبولیت اجتماعی (013/0=P، 420/4=F) تفاوت معناداری وجود دارد. به این ترتیب که مقبولیت اجتماعی، اختلالات سلوک و دشواری در تنظیم هیجان در دانش­آموزان فرزند طلاق بیش‌تر از دانش­آموزان دارای مرگ والدین و دانش آموزان عادی بود.
نتیجه­گیری:­ بر اساس نتایج پژوهش، میزان اختلالات سلوک و دشواری در تنظیم هیجانی در کودکان طلاق بیش‌تر از کودکان با مرگ والدین و کودکان عادی است. بنابراین پیشنهاد می­شود از آموزش­ها و درمان­های روان­شناختی برای کاهش مشکلات روان­شناختی از جمله علائم اختلالات سلوک و بهبود تنظیم هیجان و افزایش مقبولیت اجتماعی در دانش­آموزان دارای تجربه طلاق والدین و مرگ والدین استفاده شود.
واژه­های کلیدی: مقبولیت اجتماعی، اختلالات سلوک، مرگ والدین، طلاق، کودکان، قم
 

 
 
 
مقدمه
محیط خانواده مهم­ترین عامل در یادگیری و رشد کودکان و جایگاهی امن برای ارضاء نیازهای گوناگون جسمانی، عقلانی و عاطفی آنان است که آگاهی و شناخت چگونگی ارضاء آنها بسیار ضروری است [1]. معمولاً عوامل گوناگون فردی، اجتماعی، عاطفی و روان­شناختی پایداری و انسجام این نهاد دیرینه و سازنده­ اجتماعی را تضعیف می­کنند [2].
از جمله مشکلات خانوادگی که می­تواند به مشکلات روانشناختی کودکان منجر شود طلاق و مرگ والدین است که به عنوان دو عامل فشارزای دوران رشد در نظر گرفته میشوند [3]. طلاق موجب تغییر در ساختار خانواده و ایجاد فشار و استرس برای تمامی اعضای خانواده است و اغلب موجب کاهش سازگاری روان­شناختی می­شود [4]. تحقیقات نشان داده­اند که رابطه بین طلاق و سلامت روان­شناختی فرزندان بسیار پیچیده است. داشتن شغل­های سطح پایین، تحصیلات دانشگاهی پایین، روابط بی­ثبات با والد همراه، ترس از تعهد و طلاق در زندگی زناشویی، مصرف بیش‌تر الکل در نوجوانی، بزهکاری و کاهش خودپنداره مثبت از جمله مشکلات احتمالی این کودکان محسوب می­شود [5].
حادثه­ استرس­زای مرگ والدین موجب مشکلات روانشناختی مانند افسردگی [6]، میزان پایین اشتغال و مشکلات شغلی، عزت نفس پایین، ناتوانی در برقراری روابط اجتماعی و ابراز هیجانات در کودکان می­باشد [7]. Tebeka و همکاران در یک مطالعه با هدف ارتباط طلاق یا مرگ والدین در دوران کودکی و نوجوانی با سلامت روان نشان دادند که سابقه طلاق والدین به شیوع قابل توجهی از اختلالات روانپزشکی به­ویژه اختلالات مصرف الکل و مواد مخدر منجر میشود و سلامت عمومی در افرادی که مرگ پدر و مادر را تجربه کردهاند پایینتر از فرزندان عادی و طلاق می­باشد [8]. هم­چنین یافته­های پژوهش  Amatoو Anthony با هدف تعیین اثرات طلاق و مرگ والدین نشان داد که طلاق و مرگ والدین پیامدهای منفی زیادی برای کودکان دارند و طلاق والدین منجر به پیامدهای منفی بیش‌تری میشود [9]. بهعلاوه، مطابق با نظریه سیستم­های بوم شناختی (Urie Bronfen Brenner Ecological Systems Theory) کهBronfen Brenner  در سال 1997 ارائه داد رفتار کودکان را می­توان برآیندی از تأثیر پیوندهای اجتماعی مانند مقبولیت اجتماعی، ویژگی­های فردی مانند سرشت هیجان­پذیر و حتی تأثیر روابط والدین با کودکان و نحوه سازگاری بین آن­ها دانست که گاه اختلالات روان­شناختی مانند اختلالات سلوک آن را دچار چالش مینماید [10].
مقبولیت اجتماعی (Social acceptability) همان گرایش به پاسخ دادن به شیوه­ای است که فرد در نظر دیگران بهتر جلوه کند. مقبولیت اجتماعی موجب بروز رفتارهای مناسب و عملکرد اجتماعی مثبت در کودکان شده و باعث می­شود که آن­ها از طرف همسالان مورد تحسین و احترام قرار بگیرند [11]. هر انسانی نیاز مبرم به مقبولیت اجتماعی از طرف خانواده، دوستان، مدرسه و جامعه دارد چون مقبولیت اجتماعی فرد را در برابر انواع مشکلات جسمی و روحی مقاوم می­کند و به او اعتماد به نفس کافی در مقابل مشکلات زندگی می­دهد [12]. از نظر والدین و معلمان، کودکانی که فاقد مقبولیت اجتماعی هستند انواع مشکلات هیجانی و اجتماعی را تجربه می­کنند و رشد نامطلوبی دارند [13].
محقق از مشاهدات تجربی خود چنین استنباط کرد که عواملی همچون اختلال سلوک و دشواری تنظیم هیجان میتواند بر مقبولیت اجتماعی تأثیرگذار باشند. اختلالات سلوک (Mental disorders) که یکی از اختلال­های رفتاری دوران کودکی و نوجوانی را تشکیل می­دهد الگوی رفتاری پایدار و تکرار شونده­ای مشتمل بر نقض حقوق اساسی دیگران و تجاوز از هنجارهای اصلی اجتماعی متناسب با سن کودک یا نوجوان تعریف شده است. ناتوانی در حل مسئله، عزت نفس پایین، رفتارهای پرخاشگرانه و ناسازگارانه، ضعف در عملکرد تحصیلی و ناتوانی در مهارت­های اجتماعی کلامی و غیرکلامی از پیامدهای اختلالات سلوک است [14]. اختلالات سلوک در دوره کودکی و نوجوانی اثرات نامطلوبی بر زندگی آینده وی می­گذارد؛ بزرگسالانی که در کودکی مبتلا به اختلالات سلوک تشخیص داده شده بودند از سلامت جسمانی و روانی کم‌تری برخوردار و در زمینه فرزندپروری نیز با مشکلات بیش‌تری روبرو بودند [15].
تنظیم هیجان (Emotional regulation) نیز یکی از متغیرهای مرتبط با اختلالات رفتاری و سلوک است [16] و به این معنی­ است که چگونه یک فرد یک تجربه هیجانی را از طریق رفتارهای کلامی و غیر کلامی بیان می­کند [17]. تنظیم شناختی هیجان شامل نظارت، ارزیابی و اصلاح واکنش­های هیجانی به ویژه حالت­های شدید و زودگذر هیجانی به منظور رسیدن به اهداف است [18]. هیجانات منفی با طرد و هیجانات مثبت با مقبولیت اجتماعی مرتبط است [19]. Scharfstein و Beidel نشان دادند که کودکان دارای اختلالات سلوک پاسخ­های اجتماعی غیرمؤثری دارند و این امر موجب می­شود که آن­ها مورد پذیرش همسالان قرار نگیرند [20].
بنا بر آن­چه ذکر شد طلاق و مرگ والدین از رویدادهای استرس­زایی هستند که بر کودکان تأثیرات روانی-اجتماعی زیادی دارند. از این رو، توجه به پیامدهای روانی-اجتماعی-هیجانی طلاق و مرگ والدین و مطالعه­ متغیرهای ایجادکننده آن مانند مقبولیت اجتماعی، اختلالات سلوک و دشواری تنظیم هیجان می­تواند به روان­شناسان و درمان‌گران کمک کند تا بتوانند با استفاده از درمان­ها و آموزش­های روانشناختی به حل مشکلات این کودکان بپردازند. هم­چنین با توجه به این­که پژوهش­های گذشته به مقایسه تأثیرات مرگ والدین و طلاق بر علائم مقبولیت اجتماعی، اختلالات سلوک و دشواری در تنظیم هیجان نپرداخته و به­طور ویژه این سه متغیر را در کودکان طلاق و کودکان دارای تجربه مرگ والدین مورد بررسی قرار نداده است؛ بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین و مقایسه مقبولیت اجتماعی، اختلالات سلوک و دشواری در تنظیم هیجان در کودکان طلاق، کودکان با مرگ والدین و کودکان عادی شهر قم در سال 1399 اجرا گردید.
مواد و روش­ها
پژوهش حاضر از نوع توصیفی بود. جامعه مورد پژوهش شامل دانش­آموزان کلاس ششم مقطع ابتدایی و کلاس هفتم، هشتم و نهم مقطع متوسطه اول شهر قم در سال 1399 بودند که دارای تجربه طلاق و یا مرگ والدین بودند و یا هیچ­کدام از این عوامل فشار زا را تجربه نکرده بودند. برای محاسبه حجم نمونه با توجه به این­که حداقل حجم لازم در تحقیقات توصیفی برای هر گروه نباید کم‌تر از 30 نفر باشد [21]، لذا تعداد 180 نفر دانش­آموز به عنوان گروه نمونه با روش نمونهگیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند که شامل 60 نفر دانش آموز با مرگ والدین (30 دختر و 30 پسر)، 60 نفر دانش آموز با والدین مطلقه (30 دختر و 30 پسر) و 60 نفر دانش آموز عادی دارای هر دو والد (30 دختر و 30 پسر) بودند.
ملاک ورود به نمونه شامل نداشتن اختلال حاد روحی و روان­شناختی با توجه به پرونده سلامت دانش­آموز، کسب رضایت والدین و توانایی پاسخ به پرسش­نامه بود. ملاک خروج از نمونه شامل داشتن اختلال رفتاری و روانی شدید با توجه به پرونده سلامت دانش­آموز، عدم تمایل به شرکت در پژوهش و تکمیل ناقص پرسش­نامه­ها بود.
برای انجام پژوهش، محقق پس از کسب مجوزهای لازم و دریافت شناسه اخلاق IR.IAU.QOM.REC.1400.008 شخصاً جهت پخش پرسش­نامه­ها از دی ماه تا اسفند ماه 1399 در شهر قم در طی ساعت حضور دانش­آموزان در شیفت صبح  اقدام کرد. محقق با مراجعه به مدارس مقطع ابتدایی و متوسطه اول شهر قم و ارائه مدارک مربوط به انجام تحقیق از مدیران مدرسه درخواست نمود بر اساس پرونده تحصیلی، اسامی دانش­آموزانی که یکی از والدین یا هر دوی آن­ها فوت نمودند، دانش­آموزانی که والدین آن­ها به علت طلاق از هم جدا شده بودند، در اختیارشان قرار دهد. بعد از شناسایی دانش­آموزان با مرگ والدین و دانش آموزان با تجربه طلاق والدین، به همان تعداد به صورت در دسترس از کودکان عادی به عنوان گروه کنترل نیز استفاده شد. هر سه گروه از نظر سن، پایه تحصیلی و جنسیت همتاسازی شدند.
در هر مدرسه محقق با توجه به آمار موجود هر سه گروه، توضیحات لازم را به آزمودنی­های شرکت کننده در پژوهش ارائه داد و رضایت­نامه کتبی از آن­ها کسب کرد و سپس به توزیع پرسش­نامه­ها به صورت فردی پرداخت. در این تحقیق برای پاسخ به دو پرسش­نامه خودگزارشی مقبولیت اجتماعی و تنظیم هیجانی که توسط دانش آموزان تکمیل ­شد 80 دقیقه فرصت داده شد اما پرسش­نامه اختلالات سلوک (فرم والد) توسط یکی از والدین دانش­آموز که آن­جا حضور داشت تکمیل ­شد. تمامی پرسش­نامه­ها در زمان اخذ از واحدهای پژوهش بررسی شد تا چنان­چه شرکت کننده به سؤالی پاسخ نداده بود مجدداً از وی درخواست شود که پرسش­نامه­ها را به صورت کاملاً تکمیل شده تحویل دهد. جهت در نظر داشتن ملاحظات اخلاقی در این پژوهش اطلاعات ارائه شده در قالب پرسشنامهها تنها در اختیار محقق بوده و از دستیابی افراد دیگر به این­گونه اطلاعات ممانعت به عمل آمد تا اصل رازداری رعایت گردد. هم­چنین افراد شرکت کننده مختار بودند که در هر زمانی که بخواهند پژوهش را ترک نمایند. ویژگی­های جمعیت شناختی در این پژوهش شامل سن، پایه تحصیلی و جنسیت بود.
پرسش­نامه‌ مقبولیت اجتماعی: این مقیاس توسط Ford و Rubin در سال 1970 برای اندازه­گیری مقبولیت اجتماعی کودکان ساخته شد و دارای 26 گویه­ بسته پاسخ است. آن­ها پرسش­نامه را بر روی 437 نفر از کودکان دبستانی اجرا و همسانی درونی را برای کودکان دبستانی دختر و پسر به ترتیب 48/0 و 51/0 و برای نوجوانان متوسطه، 79/0 گزارش کردند. سپس پایایی به روش بازآزمایی را پس از پنج هفته 58/0 به دست آوردند و اعتبار هم­زمان پرسش­نامه را بر اساس بهره هوش کلامی محاسبه کردند که حاکی از همبستگی معنادار دو متغیر بود. به طور کلی کودکانی که نمره بالاتری در مقبولیت اجتماعی دریافت کرده­اند، پاسخ مثبت بیش‌تری به تقاضاهای بین فردی می­دهند [22]. Samouee و همکاران در سال 1383 این مورد را مورد بررسی قرار دادند. همسانی درونی سؤالات در این مرحله حکایت از آن داشت که هشت سؤال پرسش­نامه (1، 2، 8، 9، 12، 16، 21 و 22) با نمره کل همبستگی ندارد. بنابراین از فرم اصلی حذف شدند و در مرحله دوم، پرسش­نامه 20 سؤالی اجرا و این بار سؤالات 1، 2، 12 و 13 نامناسب تشخیص داده شد و به جز سؤال 12 حذف شدند؛ البته سؤال 12 مورد ویراستاری قرار گرفت. در مرحله سوم، فرم 17 سؤالی اجرا شد و نتایج همسانی درونی در این مرحله حکایت از آن داشت که نمرات هر 17 سؤال سه­گزینه­ای «بله»، «تا حدودی» و «خیر» تنظیم و نمره­گذاری 1، 2 و صفر را شامل شد. حداقل نمره هر فرد در پرسشنامه صفر و حداکثر 34 است. نمره­ی بیش‌تر نشان دهنده مقبولیت اجتماعی بالاتر و برعکس است. ضریب الفای این پرسشنامه 77/0 و ضریب ضریب پایایی به روش دو نیمه سازی 66/0 به دست آمد [23]. در پژوهش حاضر ضریب آلفای کرونباخ این مقیاس 82/0 محاسبه شد.
پرسش­نامه علایم مرضی کودکان: جهت سنجش اختلالات سلوک از پرسش­نامه علائم مرضی کودکان استفاده شد. این مقیاس اولین بار توسط Spirafkin و Gado در سال 1984 به منظور غربال 18 اختلال رفتاری و هیجانی در کودکان و نوجوانان طراحی شد. این پرسش­نامه دارای دو چک لیست والد و معلم است که در این تحقیق از چک لیست والد استفاده شده است. چک لیست والد 97 سؤال برای سنجش 17 اختلال دارد که 15 سؤال آن مربوط به ارزیابی اختلالات سلوک است. هر عبارت در چک لیست در یک مقیاس 4 درجه­ای (هرگز=1، گاهی=2، اغلب=3 و بیش‌تر اوقات=4) پاسخ داده می­شود. بنابراین حداقل نمره کلی 15 و حداکثر آن 60 می­باشد. سؤالات مربوط به ارزیابی اختلالات سلوک 5 خرده مقیاس پرخاشگری (سؤال 1 الی 3)، بی­مسئولیتی (سؤال 4 الی 6)، فریبکاری (سؤال 7 الی 9)، خرابکاری (سؤال 10 الی 12) و روابط ضعیف بین فردی (13 الی 15) را می­سنجد که حداقل نمره هر خرده مقیاس 3 و حداکثر 12 می­باشد [24]. Farzad و همکاران در پژوهشی مقدار ضریب پایایی آن را به روش هماهنگی درونی برای فرم والد 94/0 و برای فرم معلم 96/0 گزارش کردند [25]. در مطالعه حاضر پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ عدد 80/0 به دست آمد که نشان دهنده پایا بودن پرسش­نامه است.
پرسش­نامه تنظیم شناختی هیجان: این پرسش­نامه توسطPenza-Cliyve  و Zeman در سال 2002 ساخته شده که دارای 16 گویه است. شیوه پاسخ­دهی به گویه­های آن بر اساس مقیاس پنج­درجه­ای لیکرت (اصلاً درست نیست =1، کمی درست =2، تا حدی درست=3، خیلی درست=4 و بسیار درست=5) است. این پرسش­نامه دو عامل آگاهی ضعیف تنظیم هیجانی (سؤالات 1 الی 8 ) و ضعف در ابراز هیجان (سؤالات 9 الی 16) را می­سنجد [26]. در پژوهش Ariapooran میزان آلفای کرونباخ این مقیاس برای عامل آگاهی ضعیف تنظیم هیجانی و ضعف در ابراز هیجان به ترتیب 77/0 و 79/0 به دست آمد [27]. در پژوهش حاضر نیز ضریب آلفای کرونباخ دو مقیاس بالا به ترتیب 71/0 و 74/0 به دست آمد.
داده­ها پس از جمع­آوری با استفاده از نرم­افزار SPSS نسخه 24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج برای داده­های کمی به صورت میانگین و انحراف معیار و برای داده­های کیفی به صورت تعداد (درصد) گزارش گردید. به منظور مقایسه ویژگی­های کمی و کیفی در سه گروه مورد بررسی از آزمون مجذور کای و آنالیز واریانس یک­طرفه استفاده شد. هم­چنین به منظور مقایسه هم­زمان میانگین نمرات مقبولیت اجتماعی، دشواری در تنظیم هیجانی و اختلالات سلوک در گروه­های مورد بررسی از تحلیل واریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی حداقل اختلاف معنی­دار (Least significant difference; LSD) استفاده شد. سطح معنی­داری در آزمو­ن­ها 05/0 در نظر گرفته شد.
نتایج
میانگین و انحراف معیار سنی گروه­ کودکان طلاق 10/1 ± 30/14، گروه کودکان با تجربه مرگ والدین 12/1 ± 55/13 و گروه کودکان عادی 95/0 ±10/14 سال بود (007/0=P). نتایج آزمون مجذور کای نشان داد که بین گروه­ها از نظر اطلاعات جمعیت شناختی شامل گروه­های سنی، پایه تحصیلی و جنسیت تفاوت آماری معناداری وجود داشت (05/0>P) (جدول 1).
 
جدول 1- مقایسه فراوانی برخی ویژگی­های جمعیت شناختی کودکان برحسب گروه­های مورد بررسی در شهر قم در سال 1399
 
متغیرها طبقات گروه طلاق گروه مرگ والدین گروه عادی مقدار P
تعداد (درصد) تعداد (درصد) تعداد (درصد)
سن 12 سال 4 (7/6) 12 (0/20) 4 (7/6) 004/0
13 سال 10 (7/16) 19 (7/31) 11 (3/18)
14 سال 18 (0/30) 15 (0/25) 21 (0/35)
15 سال 20 (3/33) 12 (0/20) 23 (3/38)
16 سال 8 (3/13) 2 (3/3) 1 (7/1)
پایه تحصیلی ششم 4 (7/6) 15 (0/25) 4 (7/6) 001/0
هفتم 10 (7/16) 18 (0/30) 11 (3/18)
هشتم 18 (0/30) 16 (7/26) 21 (0/35)
نهم 28 (7/46) 11 (3/18) 24 (0/40)
جنسیت دختر 30 (50) 30 (50) 30 (50) 000/1
پسر 30 (50) 30 (50) 30 (50)
 
آزمون مجذور کای، 05/0>p اختلاف معنی­دار
 
 
جدول 2، میانگین و انحراف معیار نمره متغیرهای اختلال سلوک، دشواری در تنظیم هیجان و مقبولیت اجتماعی را در
هر سه گروه نشان می­دهد.
 
جدول 2- میانگین، انحراف استاندارد، حداقل و حداکثر نمرات متغیرهای پژوهش در کودکان طلاق، کودکان دارای تجربه مرگ والدین و کودکان عادی در شهر قم در سال 1399
متغیرها گروه طلاق مرگ والدین گروه عادی
میانگین انحراف
استاندارد
حداقل حداکثر میانگین انحراف
استاندارد
حداقل حداکثر میانگین انحراف
استاندارد
حداقل حداکثر
اختلال سلوک 80/40 62/12 32 45 81/36 78/10 32 45 77/22 52/10 30 45
دشواری در تنظیم هیجان 95/49 60/13 40 55 88/45 20/9 38 55 79/39 00/13 39 55
مقبولیت اجتماعی 80/14 20/6 11 19 79/16 60/5 9 18 27/18 85/6 10 19
 
 
پیش از تحلیل داده­ها با آنالیز واریانس چندمتغیره پیشفرض­های آن بررسی شد و نتایج نشان داد که بر اساس آزمون Kolmogorov-Smirnov­ فرض نرمال بودن برای متغیرهای اختلال سلوک، دشواری تنظیم هیجان و مقبولیت اجتماعی برقرار است (091/0=P). قبل از اجرای تحلیل واریانس چندمتغیره برای مقایسه اختلال سلوک، دشواری در تنظیم هیجان و مقبولیت اجتماعی، ابتدا آزمون ام باکس (Box's M) جهت بررسی شرط همگنی ماتریس­های کواریانس به عمل آمد که نتایج  نشان داد شرط همگنی واریانس­ها برقرار است (456/1=F، 051/0=P). هم­چنین نتایج نشان داد شرط همگنی واریانس­ها با استفاده از آزمون Levene برای علایم اختلالات سلوک (117/0=P)، دشواری در تنظیم هیجان (102/0­=P) و مقبولیت اجتماعی (085/0=P) رعایت شده است و می­توان برای تجزیه و تحلیل استنباطی داده­ها از آزمون پارامتریک استفاده نمود.
سطح معنا­داری به دست آمده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که تفاوت بین سطح متغیر مستقل در ترکیب خطی متغیرهای وابسته معنا­دار است و بین گروه­ها در حداقل یکی از متغیرهای وابسته تفاوت معناداری وجود دارد (001/0>P و 001/11=F). نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره نیز نشان داد بین کودکان طلاق، دارای تجربه مرگ والدین و کودکان عادی در میانگین نمرات اختلالات سلوک (001/0>P)، دشواری در تنظیم هیجان (001/0>P) و مقبولیت اجتماعی (013/0=P) تفاوت آماری معنی­داری وجود دارد. اندازه اثر (که در واقع مجذور ضریب همبستگی بین متغیرهای وابسته و عضویت گروهی است) نشان داد که تفاوت بین سه گروه با توجه به متغیرهای وابسته در مجموع معنی­دار است و میزان این تفاوت تقریباً 28 درصد است. یعنی 5/28 درصد از تغییرات متغیرهای وابسته ناشی از متغیر مستقل بوده است (جدول 3).
 

جدول 3- خلاصه نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره بر روی میانگین نمرات متغیرهای مورد بررسی

اثر آزمون ارزش مقدار F درجه آزادی فرضیه درجه آزادی خطا مقدار P اندازه اثر
گروه اثر پیلایی 383/0 563/13 6 344 001/0 > 285/0
لامبدای ویلکز 619/0 490/15 6 342 001/0 > 285/0
اثر هولتینگ 613/0 369/17 6 340 001/0 > 285/0
بزرگترین ریشه روی 609/0 906/34 3 172 001/0 > 285/0
 
 
نتایج جدول 4 نشان می­دهد بین میانگین نمرات اختلال سلوک، دشواری در تنظیم هیجانی و مقبولیت اجتماعی در سه گروه از کودکان (طلاق، عادی و دارای تجربه مرگ والدین) تفاوت وجود دارد (05/0>P). با توجه به این­که میانگین سنی و توزیع فراوانی پایه تحصیلی در گروه­های مورد بررسی تفاوت آماری معنی­داری با یکدیگر داشتند، بنابراین اثرات سن و پایه تحصیلی در تحلیل واریانس چندمتغیره کنترل گردید. مقدار اندازه اثر در جدول 4 نشان می­دهد که 37 درصد تفاوت در نمرات اختلالات سلوک، مربوط به گروه­ها (مرگ والدین، تجربه طلاق و کودکان عادی) است. هم­چنین 6/11 درصد تفاوت در نمرات دشواری در تنظیم هیجان، مربوط به گروه­ها (مرگ والدین، تجربه طلاق و کودکان عادی) و 9/4 درصد از تفاوت نمرات مقبولیت اجتماعی، مربوط به گروه­های مرگ والدین، تجربه طلاق و کودکان عادی است که نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد بین سه گروه از کودکان (طلاق، دارای تجربه مرگ والدین و عادی) در میانگین نمره اختلال سلوک، دشواری در تنظیم هیجانی و مقبولیت اجتماعی تفاوت معنی­دار وجود داشت (050/0>P).
 

جدول 4- نتایج آنالیز واریانس چندمتغیره مقایسه اختلالات سلوک، دشواری در تنظیم هیجانی و مقبولیت اجتماعی در کودکان مورد مطالعه در شهر قم در سال 1399

گروه متغیر مجموع مجذورات درجه آزادی میانگین مجذورات مقدار F مقدار P* اندازه اثر
گروه اختلالات سلوک 258/10718 2 129/5339 807/50 001/0 > 370/0
دشواری در تنظیم هیجان 617/3117 2 583/1558 344/11 001/0 > 116/0
مقبولیت اجتماعی 679/347 2 839/173 420/4 013/0 049/0
 
* کنترل شده برای اثرات سن و پایه تحصیلی
 
 
برای مقایسه زوجی گروه­ها با یکدیگر از آزمون تعقیبی LSD استفاده شد (جدول 5). نتایج بیانگر آن بود که بین میانگین­های اختلالات سلوک در گروه کودکان طلاق با گروه مرگ والدین (010/0=p)، گروه کودکان طلاق با گروه کودکان عادی (001/0=p) و گروه کودکان دارای مرگ والدین با گروه کودکان عادی (001/0=p) تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین بین میانگین دشواری در تنظیم هیجان گروه کودکان طلاق با گروه کودکان عادی (001/0=p) و گروه کودکان دارای مرگ والدین با گروه کودکان عادی (004/0=p) تفاوت معناداری وجود داشت. بین میانگین میزان مقبولیت اجتماعی گروه کودکان طلاق با کودکان عادی نیز تفاوت معنادار بود (003/0=p).
 

جدول 5- مقایسه زوجی بین سه گروه کودکان (طلاق، دارای تجربه مرگ والدین و عادی) بر اساس نمره اختلال سلوک، دشواری در تنظیم هیجانی و مقبولیت اجتماعی در کودکان مورد مطالعه در شهر قم در سال 1399

متغیر گروه   تفاوت میانگین­ها خطای استاندارد مقدار P
اختلالات سلوک طلاق مرگ والدین
 عادی
131/5
320/18
968/1
881/1
010/0
001/0
مرگ والدین عادی 189/13 928/1 001/0
دشواری در تنظیم هیجان طلاق مرگ والدین
عادی
755/3
089/10-
246/2
147/2
096/0
001/0
مرگ والدین عادی 333/6- 200/2 004/0
مقبولیت اجتماعی طلاق مرگ والدین
عادی
777/1-
415/3-
202/1
149/1
141/0
003/0
مرگ والدین عادی 638/1- 777/1 166/0
 
آزمون تعقیبی LSD، 05/0 >p اختلاف معنی­دار
 
 
بحث
هدف پژوهش حاضر مقایسه اختلالات سلوک، مقبولیت اجتماعی و دشواری در تنظیم هیجان در کودکان طلاق، کودکان با مرگ والدین و کودکان عادی بود. نتایج نشان داد که میانگین علائم اختلالات سلوک در گروه طلاق و دارای تجربه مرگ والدین بیش‌تر از کودکان عادی بوده است. این نتیجه همخوان با یافته­های قبلی است که نشان دادند اختلالات سلوک یک مشکل اساسی در کودکان طلاق است [28]. هم­چنین با یافته­های قبلی همخوان است که میزان بالایی از اضطراب جدایی، اضطراب فراگیر [29] و اضطراب اجتماعی [30] را در کودکان طلاق گزارش کرده­اند. به­علاوه، این نتیجه همسو با یافته­های قبلی نیز هست که میزان شیوع علائم اختلالات وحشت­زدگی، گذرهراسی، اختلال اضطراب اجتماعی، اضطراب فراگیر، هراس خاص و اضطراب جدایی را در کودکان دارای تجربه مرگ یکی از والدین بیش‌تر از کودکان عادی گزارش کردند [28]. در مورد طلاق و مرگ والدین و تأثیر آن بر اختلالات سلوک کودکان گفته می­شود که با توجه به اهمیت رابطه کودک با والد و دلبستگی میان آن­ها در صورت عدم ارضاء نیازهای عاطفی کودکان به دلیل طلاق یا مرگ والدین، این کودکان تجربه فقدان و ناکامی ناشی از این دو حادثه استرس­زا را از طریق فشارهای روحی و هیجان های منفی به ویژه اضطراب یا اختلالات سلوک نشان خواهند داد زیرا در پژوهش­های گذشته تجارب منفی دوران کودکی مانند فقدان والد مراقبت کننده یکی از عوامل ایجاد اختلالات سلوک در نظر گرفته شده است [31]. بنابراین می­توان گفت که فقدان والدین یا والدی که نسبت به کودک حمایت هیجانی و عاطفی دارد، موجب می­شود که وی محیط اطراف را تهدیدآمیز در نظر بگیرند و به احتمال زیاد علائم اختلالات سلوک از جمله اختلال وحشت زدگی، اضطراب فراگیر، اضطراب جدایی، اضطراب اجتماعی در آنان بیش‌تر خواهد شد که خود این امر می­تواند به یک مشکل رفتاری جدی مانند اجتناب از مدرسه (که یکی از ابعاد اختلالات سلوک در پرسش­نامه مورد استفاده بود)، منجر شود.
در مورد میزان بیش‌تر اختلالات سلوک در گروه کودکان مواجه با طلاق والدین نسبت به کودکان مواجه با مرگ والدین و کودکان عادی چنین احتمال می­دهند که طلاق والدین مجموعه وسیعی از تغییرات و سازماندهی­های مجدد را در خانواده ایجاد می­کند که در طول زمان بر سازگاری کودک تأثیر می­گذارد و موجب می­شود که کودکان به دلیل داشتن سن کم مهارت­های ناکارآمد در برخورد با شرایط جدید و داشتن ملاقات­های مکرر با والد جدا شده، ساختار جدید خانواده را نپذیرند و بیش‌ترین آسیب را متحمل شوند ولی کودکان دارای تجربه مرگ والدین معمولا مرگ والدین و نبود آن­ها را بعد از فرایند سوگ می­پذیرند و حالت­های اضطراب و نشانه­های آن را کم‌تر بروز می­دهند. از طرفی همسو با نتایج Kahani و Hassanabadi [31] می­توان اذعان داشت که کودکانی که از یک رابطه نزدیک با والد خود محروم هستند احساس امنیت کم‌تری می­کنند و برای ابتلاء به اختلالات سلوک در معرض خطر بیش‌تری هستند.
هم­چنین در راستای مطالعه­ حاضر می­توان به نتایج مطالعهSeligman  وRosenhan  اشاره کرد که بروز علائم احساس حقارت، کناره­گیری اجتماعی، کمرویی، ترس، غم و اندوه مزمن را در کودکان طلاق و جدا مانده از والدین نشان دادند. چنین استنباط می­شود که این کودکان ممکن است نسبت به برداشت­های دیگران از طلاق و مرگ والدین ارزیابیهای منفی داشته باشند که باعث کناره­گیری آنان از دیگران و کاهش مشارکت اجتماعی­شان شود، لذا ممکن است که احساس کنند دیگران آن­ها را از نظر اجتماعی نمی­پذیرند. این باور نیز در یک چرخه معیوب منجر به کناره­گیری بیش‌تر از اجتماع و در نهایت کاهش مقبولیت اجتماعی آنان می­گردد [29].
نتایج نشان داد که میانگین مشکل در دشواری در تنظیم هیجان در گروه کودکان طلاق و گروه کودکان دارای تجربه مرگ والدین بیش‌تر از گروه کودکان عادی بود. در مورد مقایسه ابراز هیجان در کودکان طلاق و کودکان دارای تجربه مرگ والدین با کودکان عادی تا زمان انجام این پژوهش مطالعه­ای انجام نشده است، اما برخی پژوهش­ها به مشکلات هیجانی کودکان طلاق [30] و کودکان مواجه با مرگ والدین [28] اشاره کرده­اند و برخی پژوهش­ها اثر مرگ والدین را بر مشکل در توانایی کنترل هیجان­ها [29] و بهزیستی هیجانی پایین [28] کودکان تأیید کرده­اند. در تبیین این یافته طبق پژوهش­های قبلی گفته می­شود که عدم حضور والدین به دلیل طلاق و جدایی یا مرگ اثرات روان­شناختی کوتاه مدت و بلندمدتی بر کودکان می­گذارد [5]. به عنوان نمونه، کودکان دارای تجربه مرگ والدین به دلیل فقدان والد از دست رفته، تنهایی و گوشه­گیری [28] را انتخاب می­کنند که خود این امر می­تواند به کاهش ابراز هیجان در آنان به ویژه در موقعیتهای اجتماعی منجر شود. به عبارت دیگر، کودکان طلاق و دارای تجربه مرگ والدین ممکن است فقدان والد خود را از طریق ابرازهای هیجانی پایین در روابط اجتماعی نشان دهند. کودکان دارای تجربه مرگ والدین ممکن است همیشه نسبت به از دست دادن والد از دست رفته احساس پریشانی روان­شناختی داشته باشند که همین احساس می­تواند به ابراز هیجانی پایین و آگاهی ضعیف هیجانی آن­ها منجر شود زیرا فقدان والد از دست رفته موجب کاهش تشویق­ها و حمایتهای وی از نحوه ابراز هیجانی کودک می­شود. علاوه بر این، طلاق و مرگ والدین پریشانی­های روان­شناختی زیادی را در کودکان ایجاد می­کند که از جمله آن­ها می­توان به افسردگی اشاره کرد که بر این اساس می­توان گفت افسردگی این کودکان می­تواند در مشکل در ابراز هیجان آن­ها نقش داشته باشد زیرا در پژوهش­های گذشته نشان داده شده که ابراز هیجانی پایین و دوگانگی در ابراز هیجانی با افسردگی در ارتباط است [30]. هم­چنین همسو با نتایج این مطالعه، نتایج مطالعهQamari  و Fakoor نشان داد که کودکان طلاق از بهداشت روان پایین­تری برخوردار هستند و از شیوه­ مقابله هیجانی و اجتنابی بیش‌تری استفاده­ می­کنند [30].
مهم­ترین محدودیت این پژوهش خودگزارش­دهی افراد گروه نمونه با استفاده از پرسش­نامه بود که ممکن است سوگیری در پاسخ دادن به سؤالات را به همراه داشته باشد. لذا پیشنهاد می­شود که در تحقیقات آتی از مصاحبه برای رسیدن به نتایج دقیق­تر استفاده شود. هم­چنین پیشنهاد میشود در پژوهش­های بعدی مقایسه­ای بین کودکان با از دست دادن پدر و مادر و کودکانی که تحت تنش والدین هستند یا تحت سرپرستی نامناسب قرار دارند، صورت گیرد. با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش انجام آموزش­های روانشناختی لازم مانند آموزش مهارت­های ارتباطی برای کاهش مشکلات روانی در کودکان طلاق و دارای تجربه مرگ والدین توصیه می­شود.
 
 
نتیجهگیری
یافته­های این مطالعه نشان داد میزان اختلالات سلوک و دشواری در تنظیم هیجان در کودکان طلاق بیش‌تر از کودکان دارای تجربه مرگ والدین و کودکان عادی است و مقبولیت اجتماعی کودکان طلاق از دو گروه دیگر کم‌تر است. با توجه به این­که طلاق و مرگ والدین منجر به عدم ارضاء نیازهای عاطفی کودک، تجربه بیش از حد فشارهای روحی و هیجانهای منفی ناشی از فقدان والد و اختلال در روابط اجتماعی و روابط بین فردی شده، توصیه می­شود با شناسایی کودکان طلاق و کودکان دارای تجربه مرگ والدین در مدارس خدمات مشاوره و روان­شناختی بیش‌تری برای این کودکان در نظر گرفته شود. یافته­های این پژوهش قابل کاربست توسط دست­اندرکاران آموزش و پرورش به ویژه روان­شناسان و مشاوران مدارس می­باشد.
تشکر و قدردانی
این مقاله حاصل پایان­نامه کارشناسی ارشد روان­شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم است. محققان بر خود لازم می­دانند از کلیه معلمان و دانش­آموزان عزیز که در اجرا و تکمیل پرسش­نامه­ها ما را یاری کردند تشکر نمایند. هم­چنین، از مسئولین و مدیران محترم آموزش و پرورش قم که با هماهنگی­های لازم و حمایت خود انجام این تحقیق را میسر نمودند، قدردانی می­گردد.
 
 
 
 
References
 
 
 
[1] Edalati A, Redzuan MR. Perception of women towards family values and their marital satisfaction. J Am Sci 2015; 6(4): 132-7.
[2] Amato PR, Marriott BH. A Comparison of high-and low Distress Marriages that end in Divorce. J Marriage Fam 2016; 69(2): 621-38.
[3] Johnson VI. Adult children of divorce and relationship education: Implications for counselors and counselor educators. The Family J 2010; 19(1): 22-9.
[4] Martinez-Pampliega A, Aguado V, Corral S, Cormenzana S, Merino L, Iriarte L. Protecting Children After a Divorce: Efficacy of Egokitzen—An Intervention Program for Parents on Children’s Adjustment. J Child Fam Stud 2015; 24(12): 3782-92.
[5] Haji-Hosseini M, Raissi A. Identification of Factors Affecting Parental Divorce Damage in Boys Under the custody of the mother. Policewomen Studies J 2017; 1396(26): 5-28. [Farsi]
[6] RosenbaumـFeldbrugge M. The Impact of Parental Death in Childhood on Sons’ and Daughters’ Status Attainment in Young Adulthood in the Netherlands. Demogr J 2019; 56: 1827ـ54.
[7] Ellis J, Dowrick C, Lloyd ـ Williams M. The Long-Term Impact of Early Parental Death: Lessons from a Narrative Study. J R Soc Med 2013; 106(2): 57-67.
[8] Tebeka S, Hoertel N, Dubertret C, Le Strat Y. Parental Divorce or Death during Childhood and Adolescence and Its Association with Mental Health. J Nerv Ment Dis 2016; 204(9): 678-85.
[9] Amato PR, Anthony CJ. Estimating the Effects of Parental Divorce and Death with Fixed Effects Models. J Marriage Fam 2014; 76: 370-86.
[10] Bronfen Brenner U. Toward an experimental ecology of human development. American Psychologist 1977; 32: 513-31.
[11] Antonopoulou K, Chaidemenou A, Kouvava S. Peer Acceptance and Friendships among Primary School Pupils: Associations with Loneliness, Selfـ Esteem and School Engagement. Edu Psychology in Practice 2019; 35: 339-51.
[12] Bayrami M, Movahedi Y, Karazi Notash H, Albort S. Comparison of Social Acceptance and Public Health Students with and without Internet Addiction. Community Health J 2017; 9(2): 20-8. [Farsi]
[13] Beak LE. Development through the lifespan. Translators: Seyed Mohammadi Y. 4th ed, Tehran: Arasbaran; 2007: 669-721. [Farsi]
[14] Ghezelseflo M, Hematipouya S. Effectiveness of emotional regulation training on affective, social and educational adjustment in 10 to 14 years’ boys suffering from conduct disorder. J Appl Psychol 2018; 12(2): 183-202. [Farsi]
[15] Chang CN, Wang W. Conduct disorder in girls: Neighborhoods, family characteristics and parenting behaviors. J Child Adolesc Psychiatr Ment Health 2016; 2, Article ID 28.
[16] Bouragui KE, Wauthia E, Simon A, Rossignol M. Processing of Emotional Facial Expressions (EFE) in Paediatric Anxiety: Are Child Faces More Noteworthy than Adult Faces? Acta Psychopathologica 2017; 3(4): 1-7.
[17] Ariapooran S, Abbasi M. The Symptoms of Anxiety Disorders, Emotional Expression and Social Acceptance in Students with Parental Divorce and Death Experience and Normal Student. Journal of Family Research 2020; 16(2): 259-83. [Farsi]
[18] Yap K, Mogan C, Moriarty A, Dowling N, BlairWest S, Gelgec C, et al. Emotion regulation difficulties in obsessive compulsive disorder. J Clin Psychol 2018; 74(4): 695-709.
[19] Heerdink W, Van K, Homan CH. Emotional expressions as social signals of rejection and acceptance: Evidence from the Affect Misattribution Paradigm. J Exp Soc Psychol 2015; 56: 60-8.
[20] Scharfstein L, Beidel DC. Behavioral and Cognitive-Behavioral Treatments for Youth with Social Phobia. J Exp Psychopathol 2011; 2(4): 615-28.
[21] Delavar A. Theoretical and practical foundations of research in humanities and social sciences. 9th ed, Tehran: Roshd; 2011: 133. [Farsi]
[22] Ford LH, Rubin BM. A social desirability questionnaire for young children. J Consult Clin Psychol 1970; 35(2): 195–204.
[23] Samouee R, Bagherzadeh H, Sabzevari M. Assessing the reliability of the social acceptability questionnaire of primary school students in Isfahan. Behavioral Science Research 2005; 2(1-2): 6-12. [Farsi]
[24] Spirafkin F, Gado B. Parenting style and mental health in Iranian adolescents. J of Novel Applied Sciences 1984; Available from: www.jnasci.org.
[25] Farzad VA, Emamipour S, Vakil Ghahani F. Evaluation of validity, validity and standardization of pediatric symptoms questionnaire. J of Psychological Researchs 2011; 3(11): 47-57. [Farsi] 
[26] Penza-Cliyve S, Zeman J. Initial Validation of Emotion Expression Scale for Children (EESC). J Clin Child Adolesc Psychol 2002; 31(4): 540-7.
[27] Ariapooran S. A Comparative Study of the Symptoms of Anxiety Disorders between Learning- Disabled and Regular Education Children. Middle Eastern J of Disability Studies 2017; 7:1-6. Available from: URL: http://jdisabilstud.org/article-1-639-fa.html. [Farsi] 
[28] Marchant MR, Solano BR, Fisher AK, Caldarella P, Young KR, Renshaw TL. Modifying socially with drawn behavior: A playground intervention for students with internalizing behaviors. Psychol Sch 2007; 44: 779-94.
[29] Seligman M, Rosenhan D. Abnormal Psychology: Psychopathology Based on DSM-IV (Volume 1). Translator: Seyed Mohammadi Y. 11th ed, Tehran: Savalan; 2011: 405-24. [Farsi]
[30] Qamari MFakoor E. Comparison of coping styles with stress and mental health and the relationship between these variables among divorced and non-divorced students. Behavioral Sci 2010; 2(4): 119-32. [Farsi]
[31] Kahani S, Hassanabadi M. Comparison of anxiety and aggression in adolescents 12-19 years of discrete and continuous families. Scientific J of Birjand Uni of Med Sci 2000; 7(1): 39-42. [Farsi]


 
Comparison of Social Acceptability, Conduct Disorders, and Difficulty in Emotion Regulation between Children of Divorce, Children with Parental Death, and Normal Children in Qom in 2020: A Descriptive Study
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                     
 
 
 
 
 
 
 
 
M. Zeraatkar[5], Sh. Saravani[6], M. Zeinali Pour[7], F. Arbabi[8]
 
 
 
 
 
 
 
 
 
Received: 03/08/21      Sent for Revision: 07/09/21     Received Revised Manuscript: 06/11/21     Accepted:08/11/21
 
 
 
 
 
 
 
 
Background and Objectives: The experience of separation and death of parents can lead to many psychological and behavioral problems. The aim of this study was to determine and compare social acceptability, conduct disorders and difficulty in emotion regulation in children of divorce, children with parental death, and normal children.
Materials and Methods: In this descriptive study, 180 6th-grade and middle school students in Qom in 2020 were selected by purposive and available sampling method, which includes 60 students with parental death, 60 students with divorced parents, and 60 normal students. Ford and Rubin Social Acceptability Questionnaire, Spirafkin and Gado Conduct Disorder Questionnaire, and Penza-Cliyve and Zeman Emotion Regulation Difficulty Questionnaire were used to collect data. Data were analyzed by multivariate analysis of variance (MANOVA).
Results: The findings showed that there is a significant difference among the children with divorced parents, children with parental death experience, and normal children in conduct disorders (F=50.807, p<0.001), difficulty in emotion regulation (F=11.344, p<0.001), and social acceptability (F=4.420, p=0.013). Thus, social acceptanbility, conduct disorders and difficulty in emotion regulation were higher in the students with divorced parents than students with parental deaths and normal students.
Conclusion: According to the results of the study, the rate of conduct disorders and difficulty in emotion regulation in the children of divorce is higher than the children with parental deaths and normal children. Therefore, it is recommended to use psychological training and therapies to reduce psychological problems including symptoms of conduct disorders and improve emotion regulation and increase social acceptability in the students experiencing parental divorce and parental death.
Keywords: Social acceptability, Conduct disorders, Parental death, Divorce, Children, Qom
Funding: This study did not have any funds.
Conflict of interest: None declared.
Ethical approval: The Ethics Committee of Islamic Azad University of Qom Branch approved the study (IR.IAU.QOM.REC.1400.008).
How to cite this article: Zeraatkar M, Saravani Sh, Zeinali Pour M, Arbabi F. Comparison of Social Acceptability, Conduct Disorders, and Difficulty in Emotion Regulation Between Children of Divorce, Children with Parental Death, and Normal Children in Qom in 2020: A Descriptive Study. J Rafsanjan Univ Med Sci 2022; 20 (10): 1099-116 [Farsi]


 
 
[1]- 1- کارشناس ارشد، گروه مشاوره خانواده، واحد قم، دانشگاه آزاد اسلامی، قم، ایران.
[2]- (نویسنده مسئول) استادیار، گروه روانشناسی، واحد قم، دانشگاه آزاد اسلامی، قم، ایران.
تلفن: 32808080-025، دورنگار: 32804040-025، پست الکترونیکی: shahrzad_saravani@yahoo.com
[3]- کارشناس ارشد، گروه روانشناسی، واحد قم، دانشگاه آزاد اسلامی، قم، ایران
[4]- کارشناس ارشد، گروه روانشناسی، واحد قم، دانشگاه آزاد اسلامی، قم، ایران
 
[5]- MA in Family Counseling, Dept. of Family Counseling, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran, ORCID: 0000-0003-3712-4085
[6]- Assistant Prof., Dept. of Psychology, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran, ORCID: 0000-0002-0939-5139
(Corresponding Author) Tel: (025) 32808080, Fax: (025) 32804040, E-mail: shahrzad_saravani@yahoo.com
[7]- MA in Psychology, Dept. of Psychology, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran, ORCID: 0000-0002-4091-7900
[8]- MA in Psychology, Dept. of Psychology, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran, ORCID: 0000-0002-2347-4300
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: روانپزشكي
دریافت: 1400/5/11 | پذیرش: 1400/8/17 | انتشار: 1400/10/30

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Rafsanjan University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb