جلد 18، شماره 2 - ( 2-1398 )                   جلد 18 شماره 2 صفحات 146-133 | برگشت به فهرست نسخه ها

XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Rahmani M, Omidi A. The Effectiveness of Dialectical Behavior Therapy on Quality of Life Among Women with Overweight and Binge Eating Disorder: A Clinical Trial. JRUMS 2019; 18 (2) :133-146
URL: http://journal.rums.ac.ir/article-1-4122-fa.html
رحمانی ملیحه، امیدی عبداله. اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به چاقی و اضافه‌وزن و اختلال پرخوری: یک کارآزمایی بالینی . مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان. 1398; 18 (2) :133-146

URL: http://journal.rums.ac.ir/article-1-4122-fa.html


دانشگاه علوم پزشکی کاشان
متن کامل [PDF 311 kb]   (1229 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (2737 مشاهده)
متن کامل:   (2370 مشاهده)
مقاله پژوهشی
مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
دوره 18، اردیبهشت 1398، 146-133
 
 
 
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به چاقی و اضافه­وزن و اختلال پرخوری: یک کارآزمایی بالینی
 
ملیحه رحمانی[1]، عبداله امیدی[2]
 
دریافت مقاله: 24/10/96 ارسال مقاله به نویسنده جهت اصلاح: 12/3/97    دریافت اصلاحیه از نویسنده: 25/9/97         پذیرش مقاله: 12/10/97
 
 
 
 
 

چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده­ است که اضافه ­وزن با افزایش خطر اختلالات خوردن و در نتیجه کاهش سطح کیفیت زندگی همراه است و لذا  درمانی که هم اختلال پرخوری و هم اضافه­ وزن را مورد هدف قرار دهد، حیاتی به نظر می­رسد. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین تأثیر رفتار درمانی دیالکتیکی بر کیفیت زندگی زنان مبتلا به چاقی، اضافه ­وزن و اختلال پرخوری انجام شد.
مواد و روش­ها: در این مطالعه کارآزمایی، جامعه پژوهش شامل تمام زنان مبتلا به چاقی، اضافه ­وزن و پرخوری شهرستان کاشان در سال 1394 بود. 60 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 10 هفته در 20 جلسه تحت رفتار درمانی دیالکتیکی قرار گرفت و گروه کنترل هیچ درمان روان‌شناختی دریافت نکرد. گروه­ها قبل و بعد از درمان از نظر کیفیت زندگی توسط پرسش­نامه کیفیت زندگی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده­ها با تحلیل کوواریانس یک متغیره تجزیه و تحلیل شدند.
یافته­ها: میانگین و انحراف ­معیار سن گروه آزمایش 91/7±82/29 سال و گروه کنترل 22/7±47/31 سال بود (340/0P=). نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که از لحاظ متغیر کیفیت زندگی بین گروه مداخله و گروه کنترل در پس­آزمون تفاوت معنیداری وجود دارد (001/0P<).
نتیجه­گیری: با توجه به نتایج، به نظر می­رسد رفتاردرمانی دیالکتیکی، با آموزه­هایی مثل تغییر سبک زندگی، بهبود روابط بین­فردی، راهبردهای تنظیم هیجان، تحمل پریشانی و ذهن آگاهی می­تواند به عنوان یک مداخله روان­شناختی مؤثر و مکمل در بیماران مبتلا به پرخوری به منظور ارتقاء کیفیت زندگی آن­ها، مورد استفاده قرار گیرد.
واژه­های کلیدی: رفتاردرمانی دیالکتیکی، اضافه­ وزن، اختلال پرخوری، کیفیت زندگی، زنان
 
مقدمه
چاقی (Obesity) در عصر حاضر یک مشکل اساسی است که کشورهای توسعه­ یافته و در حال توسعه را به شدت تهدید می­نماید ]1[. مشکلات انزواطلبی، اجتماعی، توجه، شکایات جسمی، افسردگی، اضطراب، مشکلات رفتاری درونی ­شده و مشکلات رفتاری با اضافه ­وزن و چاقی در ارتباط است ]2[. چاقی نه تنها منجر به بیماری­های ناتوان کننده از قبیل دیابت و بیماری­های عروق کرونر قلب می‌شود، بلکه باعث آسیب­های جدی در کیفیت زندگی ]3[ و افزایش میزان اختلالات روان­پزشکی و جسمانی ­شکل (somatoform) می­گردد ]4[؛ مثلاً خطر ابتلاءِ به اختلالات خوردن را افزایش می­دهد ]6-5[.
اختلالات خوردن (Eating disorders)، بیماری­های روانی هستند که با عادات غیرمعمول خوردن یا رفتارهای غیرمعمول کنترل وزن مشخص می­شوند. از بین انواع اختلال­های خوردن، پرخوری شایع­ترین نوع اختلال خوردن محسوب می‌شود ]7[. تحقیقات نشان داده­اند که در افراد دارای اضافه­وزن، شاخص توده بدنی با کیفیت زندگی مربوط به سلامت ارتباط منفی دارد ]8[.
کیفیت مطلوب زندگی به معنای فقدان بیماری نیست، بلکه به معنای احساس خوب بودن در زمینه­های متعدد روانی، اجتماعی، عملکردی و روحی است ]9[. اندازه­گیری کیفیت زندگی به عنوان ابزار مفیدی برای سنجش دو مقوله عملکردی و بهبودی یا تخریب سیستماتیک روانی به کار می­رود ]10[. افرادی که فعالیت بدنی کم‌تری دارند، نمرات پایین­تری در حوزه­های کارکرد اجتماعی و جسمی به دست می­آورند ]11[. کیفیت زندگی افراد چاقی که درصدد کاهش وزن هستند، بیش‌تر در حوزه­های درد بدنی، سطح انرژی و نشاط و سلامت عمومی آسیب­ دیده است ]12[. در مطالعه Rieger که تأثیر پرخوری بر کیفیت زندگی را بررسی کرد، مشاهده شد میزان آشفتگی روانی در افراد چاق دارای اختلال پرخوری در مقایسه با افراد چاق بدون این اختلال به طور معنی‌داری بالاتر است ]8[. درمان اختلال پرخوری باید با روش­های سنتی و رایج کاهش وزن ترکیب شود ]13[، چرا که نشان داده ­شده است درمان رفتارهای خوردن بیمارگونه در افراد چاق، قبل از درمان چاقی، نتایج بهتری را در کاهش وزن به بار می­آورد ]14[. بنابراین درمانی که هم اختلال پرخوری و هم چاقی را مورد هدف قرار می­دهد، برای کاهش موفقیت­آمیز وزن و نگه­داری آن حیاتی است ]8[.
رفتار درمانی دیالکتیک (Dialectical behavior therapy; DBT) توسط Linehan در اصل برای درمان اختلال شخصیت مرزی (Borderline personality disorder; BPD) و به خصوص برای رفتارهای پرخطری که منجر به خودکشی و آسیب به خود می­شود به­وجود آمد ]15[. ظهور رفتارهای تکانشی آسیب به خود و بدتنظیمی هیجانی در سایر اختلالات، باعث شد DBT برای رفتارهای خوردن بیمارگون، سازگار و اصلاح شود. DBT در درمان اختلال پرخوری، میزان پرهیز از خوردن را در 90 درصد افراد (در مقابل 5/12 درصد افراد لیست انتظار) کاهش داد ]16[. تحقیقات دیگر نیز نشان داد که DBT در درمان بیماران پرخور، منجر به محدودیت بالای رژیم غذایی روزانه، نگرانی از خوردن و نگرانی از افزایش وزن در گروه درمان می­شود ]17[.
با توجه به اهمیت چاقی، اضافه وزن و پرخوری در امر سلامت و بهداشت و اثر ناپایدار درمان­های دارویی و جراحی و در نتیجه، عدم رضایت­بخشی لازم برای حل این مشکل ]20-18[، به نظر می­رسد گسترده­ترین و در دسترس­ترین درمان چاقی، درمان­های روان­شناختی باشد ]21[. DBT با راهبردهای جامعی که دارد، درمانی کاربردی به نظر می­رسد ]17[. بنابراین هدف این پژوهش تعیین کارایی DBT بر بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به چاقی، اضافه ­وزن و پرخوری در شهر کاشان در سال 1394 بود.
مواد و روش­ها
پژوهش حاضر از نوع کارآزمایی تصادفی شده با کد ثبتی کارآزمایی RCT2015061422709N1 همراه با پیش­آزمون-پس­آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان چاق و دارای اضافه وزن مبتلا به پرخوری شهرستان کاشان بود که در سال 1394 به کلینیک­های تغذیه شهرستان کاشان مراجعه کردند. برای اندازه­گیری اثربخشی مداخله، با توجه به مطالعه انجام­شده در زمینه اثر بخشی DBT ]22[، حداقل حجم نمونه با استفاده از فرمول Cohen و با در نظر گرفتن اطمینان 95 درصد و توان آزمون 80 درصد، 25 نفر محاسبه شد ]23[. با توجه به احتمال ریزش نمونه، این مطالعه بر روی دو گروه 30 نفره (جمعاً 60 نفر) انجام گرفت.
n: حجم نمونه لازم برای هر گروه
A: سطح معنی‌داری
B: توان آزمون
SD: انحراف معیار متغیر ملاک
DIFF: میزان تفاوت دارای اهمیت از لحاظ بالینی
SD2  2 2 [B+A] =n
DIFF2
= 25
52  ۲ 2 [0.84+1.96] =n
42
معیارهای ورود به مطالعه عبارت بود از: تشخیص اختلال پرخوری، داشتن اضافه وزن (شاخص توده بدنی بین 25 تا 30 کیلوگرم بر متر مربع) یا چاقی (شاخص توده بدنی بالاتر از 30 کیلوگرم بر متر مربع)، سن بالای 20 سال و تمایل به شرکت در پژوهش. هم­چنین معیارهای خروج از مطالعه شامل چاقی ناشی از بیماری­های جسمی، دیابت نوع 2، وجود بارداری یا دوره شیردهی، سابقه سوءمصرف مواد مخدر، غیبت بیش از 3 جلسه، سابقه دریافت مداخلات روان­شناختی طی حداقل یک ماه گذشته بود. از بین 95 نفری که شرایط حضور در مطالعه را داشتند، 35 نفر از مطالعه خارج شدند (25 نفر عدم تطابق با معیارهای ورود، 3 نفر عدم قبول شرکت در پژوهش، 2 نفر سایر دلایل). جهت بررسی معیارهای ورود به مطالعه از مقیاس پرخوری ]24[ و مصاحبه توسط روان­شناس بالینی و متخصص تغذیه استفاده شد. پس از آن تمامی بیماران فرم رضایت آگاهانه را تکمیل نمودند. آزمودنی­ها به صورت تصادفی (قرعه کشی) در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. آموزش­های لازم توسط کارشناس ارشد روان­شناس بالینی به شرکت­کنندگان ارائه شد. ابزارهای جمع­آوری اطلاعات در این مطالعه شامل پرسش­نامه­های دموگرافیک و کیفیت زندگی بود. پرسش­نامه اطلاعات دموگرافیک و پرسش­نامه پرخوری، یک مرحله یعنی قبل از مداخله و پرسش­نامه کیفیت زندگی در دو مرحله قبل و بعد از مداخله اجرا شد. با رعایت اصول راز داری، اطلاعات جمع‌آوری شده از هر دو گروه محرمانه ماند. علاوه بر این، این مطالعه دارای کد اخلاق از دانشگاه علوم پزشکی کاشان به شماره IR.Kaums.REC.1394.46 بود.
پرسش­نامه اطلاعات دموگرفیک: توسط پژوهش­گران تدوین شده و شامل اطلاعات جمعیت­شناختی فرد از جمله سن، سطح تحصیلات، وضعیت تأهل و داروهای مصرفی بود.
پرسش­نامه کیفیت زندگی: جهت تعیین کیفیت زندگی افراد از فرم کوتاه پرسش­نامه کیفیت زندگی (The World Health Organization quality of Life; WHOQOL-BREF questionnaire) که طراحی آن توسط سازمان بهداشت جهانی صورت گرفته، استفاده شد. این پرسش­نامه 4 حیطه سلامت جسمانی، روانی، محیط و روابط اجتماعی را با 24 سؤال می­سنجد ]25[. هر یک از حیطه­ها به ترتیب دارای 8، 6، 7 و 3 سؤال می­باشد. دو سؤال اول به هیچ یک از حیطه­ها تعلق ندارد و وضعیت سلامت و کیفیت زندگی را به شکل کلی مورد ارزیابی قرار می­دهد. این پرسش­نامه در مجموع 26 سؤال دارد و یک مقیاس خودگزارشی است و نمره هر سؤال در دامنه 1 تا 5 نمره‌گذاری می­شود. سه تا از سؤالات نمره­گذاری معکوس دارد. پس از انجام محاسبه های لازم در هر حیطه امتیازی معادل 20-4 به دست خواهد آمد که در آن، 4 نشانه بدترین و 20 نشانه بهترین وضعیت مورد نظر است. این امتیازها قابل تبدیل به امتیازی با دامنه 100-0 می باشند. پایایی و روایی پرسش­نامه به زبان فارسی توسط Nejat و همکاران در جامعه ایرانی مورد بررسی قرار گرفته است، به نحوی که مقادیر همبستگی درون­خوشه­ای و آلفای کرونباخ آن در تمامی حیطه­ها بالای 7/0 به دست آمد. تنها در حیطه روابط اجتماعی مقدار آلفای کرونباخ آن 55/0 بوده­ است ]26[.Usefy  و همکاران برای تعیین روایی از همبستگی نمره کلی هر بعد با تک­تک سؤال­های تشکیل دهنده آن بعد استفاده کردند. دامنه ضریب­های همبستگی به دست آمده از 45/0 تا 83/0 بود و همه ضریب­ها در سطح 01/0 معنیدار بودند و هر گویه نیز بیش‌ترین همبستگی را با بعد مربوط به خود داشت ]27[. امتیاز بالاتر در این پرسش­نامه کیفیت زندگی بهتر را نشان می­دهد.
پرسش‌نامه پرخوری: مقیاس پرخوری را Gormally و همکاران به­منظور اندازه­گیری شدت پرخوری در افراد مبتلا به چاقی طراحی کردند ]24[. این مقیاس از 14 آیتم چهار گزینه­ای و دو آیتم سه گزینه­ای تشکیل شده ­است. از آزمودنی خواسته می­شود جمله­ای را انتخاب کند که او را به بهترین وجه توصیف می­کند. ماده­ها از صفر تا سه درجه‌بندی می­شوند و نمره کلی از صفر تا 46 متغیر است. در این مقیاس نمرات 17 و پایین­تر از 17 عدم پرخوری، نمرات 18 تا 26 پرخوری متوسط و نمرات 27 به بالا پرخوری شدید را نشان می­دهد. این مقیاس نمره­گذاری معکوس ندارد. Dezhkam و همکاران و Moloodi و همکاران، روایی و پایایی این مقیاس را در ایران مورد تأیید قرار داده­اند ]29-28[، که در مطالعه حاضر نیز از این فرم استفاده شده ­است. در مطالعه Dezhkam و همکاران که تحلیل داده­ها بر اساس نمرات پیش­آزمون و پس­آزمون در مورد متغیرهای پژوهش انجام شد از روش تحلیل کوواریانس تک ­متغیره و تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. اعتبار این مقیاس با استفاده از روش آزمون مجدد 72/0، روش دو­نیمه­سازی 67/0 و روش آلفای کرونباخ 85/0 گزارش شد. هم­چنین ضریب حساسیت و ویژگی، با استفاده از نقطه برش 17 به­ترتیب 6/84 درصد و 8/80 درصد بود ]28[.
گروه آزمایش در 20 جلسه، طی 10 هفته  (هر هفته دو جلسه) در کلینیک تغذیه بیمارستان نقوی کاشان در تابستان 1394، DBT را بر اساس پروتکل Telch و همکاران ]16[ دریافت نمودند. در طول این مدت گروه کنترل هیچ‌گونه درمان روان­شناختی دریافت نکرد. در جدول 1 محتوای جلسات DBT ارائه شده است:
برای تحلیل داده­ها از نرم­افزار SPSS نسخه 16 استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده­های به دست آمده با استفاده از شاخص­های توصیفی (میانگین و انحراف­معیار) صورت گرفت. هم­چنین برای مقایسه گروه­ها و بعد از تأیید مفروضه­های تحلیل، از تحلیل کوواریانس یک متغیره استفاده شد. سطح معنی­داری در آزمون­ها 05/0 در نظر گرفته شد.
نتایج
در پژوهش حاضر، تعداد 60 بیمار در دو گروه کنترل و آزمایش مورد مطالعه قرار گرفتند. بررسی مشخصه­های دموگرافیک نشان داد میانگین و انحراف ­معیار سن گروه آزمایش با دامنه سنی 56-18 سال، 91/7±82/29 سال و گروه کنترل با دامنه سنی 58-20 سال، 22/7±47/31 سال بود (340/0P=). در گروه آزمایش، 7/69 درصد (29 نفر) شرکت­کنندگان متأهل و 3/3 درصد (1 نفر) مجرد بودند و در گروه کنترل 3/93 درصد (28 نفر) شرکت­کنندگان متأهل و 3/93 درصد (28 نفر) مجرد بودند (095/0P=). هم­چنین سطح تحصیلات شرکت­کنندگان در گروه آزمایش، 7/26 درصد زیر دیپلم (8 نفر)، 3/43 درصد (13 نفر) دیپلم و فوق­دیپلم و 30 درصد (9 نفر) لیسانس و بالاتر و در گروه کنترل 7/26 درصد زیر دیپلم (8 نفر)، 30 درصد (9 نفر) دیپلم و فوق­دیپلم و 3/43 درصد (13 نفر) لیسانس و بالاتر بود (418/0P=). بنابراین متغیرهای دموگرافیک بین دو گروه کنترل و آزمایش تفاوت آماری معنی­داری را نشان نداد.
 

جدول 1- حتوای جلسات رفتار درمانی دیالکتیکی در زنان مبتلا به چاقی، اضافه وزن و پرخوری شهرستان کاشان در سال 1394
جلسه صورت جلسه
اول تعهد به پرهیز از پرخوری، مرور مختصر خوردن ذهن­آگاهانه، مرور توافقات بین افراد گروه و درمان‌گر، تشویق مراجعان به استفاده از دفترچه یادداشت روزانه
دوم پرهیز دیالکتیکال از پرخوری، مهارت تنفس دیافراگمی
سوم ارائه سه حالت ذهن (ذهن منطقی، ذهن هیجانی، ذهن عاقل)، مهارت ذهن عاقل
چهارم مهارت­های چه؛ تمرین خوردن ذهن­آگاهانه، مهارت مشاهده، توصیف و حضور
پنجم مهارت­های چگونه؛ حالت غیرقضاوتی، ذهن­آگاهانه، به طورمؤثر، سربرآوردن امیال، سرکشی جایگزین
ششم اهداف تنظیم هیجان، رها کردن رنج هیجانی، هیجان­ها اولیه و ثانویه، مهارت­های هیجان جاری و عشق به هیجان(ها)
هفتم مدل توصیف هیجان­ها، راه­های توصیف هیجان، مشاهده و توصیف هیجان­ها، مهارت معرفی هیجان­ها
هشتم عملکرد هیجان­ها، دفترچه یادداشت روزانه هیجان، مهارت عملکرد هیجان(ها)
نهم کاهش آسیب­پذیری نسبت به هیجان­های منفی، گام برداشتن در جهت افزایش هیجان­های مثبت، برنامه فعالیت­های لذت­بخش بزرگ‌سالان، مهارت کاهش آسیب­پذیری، ایجاد سلطه، ایجاد تجارب مثبت و ذهن­آگاهی تجارب مثبت
دهم تغییر هیجان­ها با اقدام متضاد هیجان فعلی
یازدهم افسانه­ها و اسطوره­ها راجع به هیجان­ها
دوازدهم مرور تنظیم هیجان
سیزدهم مرور مهارت­های بنیادین ذهن­آگاهی
چهاردهم جهت­یابی به سمت تحمل رنج، رئوس پذیرش واقعیت شامل مهارت مشاهده تنفس
پانزدهم لبخند نیمه، تمرین آگاهی و مهارت­های مربوط به این دو
شانزدهم جهت­یابی به سمت مهارت­های پذیرش، تخریب اتصالات، مهارت­های پذیرش بنیادین (گردش ذهن، تمایل و رغبت) و تخریب اتصالات
هفدهم مهارت­های بحران بقاء، تکلیف تحمل رنج، مهارت­های حواس­پرتی، تسکین دادن خود، بهبود زمان حال
هجدهم مرور تحمل رنج و تقویت مهارت (مرور تمام یاری رسان­ها)
نوزدهم مرور ذهن­آگاهی، تنظیم هیجان و تحمل رنج، برنامه­ریزی برای آینده، مقابله رو به ­جلو
بیستم بحث در مورد برنامه­های آینده، خداحافظی
 
 
به منظور بررسی این فرضیه که DBT بر افزایش کیفیت زندگی در زنان مبتلا به چاقی، اضافه وزن و پرخوری تأثیر می­گذارد، نمرات کیفیت زندگی بیماران، در مراحل پیش آزمون و پس­آزمون در گروه آزمایش و کنترل با هم مقایسه
شد. جدول 2 میانگین و انحراف استاندارد نمرات کیفیت زندگی را در مراحل پیش­آزمون و پس­آزمون در گروه­های مورد مطالعه نشان می­دهد.


جدول 2- میانگین و انحراف ­معیار نمره کیفیت زندگی قبل و بعد از رفتاردرمانی دیالکتیکی در زنان مبتلا به چاقی،  اضافه وزن و پرخوری شهرستان کاشان در سال 1394
گروه سطح آزمون میانگین انحراف معیار
آزمایش
(30=n)
پیش­آزمون 57/36 66/3
پس­آزمون 03/40 24/3  
کنترل
(30=n)
پیش­آزمون 80/35 15/3
پس­آزمون 12/35 31/4  
شاخص‌های توصیفی (میانگین و انحراف معیار) نمره کیفیت زندگی در گروه های مطالعه در پیش‌آزمون و پس‌آزمون
با توجه به اطلاعات جدول 2 که میانگین نمرات کیفیت زندگی زنان مبتلا به چاقی، اضافه وزن و پرخوری را در گروه آزمایش و کنترل نشان می­دهد، ملاحظه می­شود که مقایسه میانگین پیش­آزمون و پس­آزمون، بیان‌گر تأثیر متغیر مستقل DBT، بر افزایش کیفیت زندگی در افراد گروه آزمایش است که چنین تفاوتی در گروه کنترل مشاهده نمی­شود.
قبل از انجام تحلیل، رعایت مفروضه­های آن مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا نرمال بودن داده­ها با آزمون Kolmogorov-Smirnov مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحلیل آزمون Kolmogorov-Smirnov نشان داد آماره پیش­آزمون 147/0 (096/0P=) و آماره پس­آزمون 106/0 (200/0P=) می­باشد. از آن­جا که سطح معنی­داری در این آزمون از 05/0 بزرگ‌تر است. با توجه به سطح معنی­داری توزیع داده­ها منطبق با توزیع نرمال قلمداد می­گردد.
یکی دیگر از مفروضه­های تحلیل کوواریانس، همگنی واریانس­ها است. برای بررسی مفروضه همگنی واریانس­ها از آزمون Levene استفاده شد. با توجه به نتایج آزمون Levene که نشان داد 71/3F= (111/0P=)، سطح معنی­داری به دست آمده از 05/0 بیشتر است. در نتیجه می­توان گفت واریانس گروه­ها از تجانس برخوردار است.
همگنی شیب­ها با مقدار 71/3F= برای کیفیت زندگی معنی­دار نشد (065/0P=). لذا مفروضه همگنی شیب­های رگرسیون برای متغیر کیفیت زندگی محقق نشده ­است.
با توجه به یافته­های فوق جهت بررسی فرضیه مورد نظر، از تحلیل کوواریانس استفاده شد که نتایج آن در جدول 3 آورده­ شده است. همان­طور که جدول 3 نشان می­دهد تفاوت نمره­های پیش­آزمون پس­آزمون دو گروه آزمایش و کنترل برای متغیر کیفیت زندگی معنی­دار و میانگین نمره­های گروه آزمایش در متغیر کیفیت زندگی با مقدار 77/8 F= در سطح 05/0>P و 715/0 = مجذور اتا بیش‌تر از گروه کنترل است. بنابراین نتایج به دست آمده حاکی از تأثیر DBT بر افزایش کیفیت زندگی در زنان مبتلا به اضافه­وزن و پرخوری است.
 
 

جدول 3- نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نمره کیفیت زندگی گروه­های آزمایش و کنترل در زنان مبتلا به چاقی،  اضافه وزن و پرخوری شهرستان کاشان در سال 1394
منبع مجموع مجذورات درجه آزادی میانگین مجذورات F سطح معنی‌داری مجذور اتا
پیش­آزمون 20/6 1 20/6 12/8 005/0 128/0
گروه 41/104 1 41/104 77/8 001/0 715/0
خطا 78/39 54 66/0      
کل 1249 57 1249      
تحلیل کوواریانس یک متغیره، 05/0p< به عنوان اختلاف معنی‌دار
 
 
بحث
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی DBT بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به چاقی، اضافه وزن و پرخوری به اجراء درآمد. نتایج این پژوهش نشان داد که درمان مذکور، بر بهبود کیفیت زندگی بیماران پرخور مؤثر است. در مقایسه با گروه کنترل، گروه آزمایش که DBT دریافت کردند تفاوت آماری معنی­داری را در کیفیت زندگی در دو مرحله اندازه‌گیری نشان دادند. به طور کلی، تنها تعداد اندکی از پژوهش­ها به کاربرد DBT در روان­درمانی بیماران مبتلا به پرخوری پرداخته­اند. Mohammadi و همکارش نشان دادند که DBT به عنوان یک مداخله­گر مؤثر در ارتقاء کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندروم روده تحریک پذیر می­باشد ]30[. Golshani و همکاران نشان دادند DBT کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را بهبود می­بخشد ]31[ و از این جهت مطالعه ما با مطالعات مذکور همسو می­باشد. پژوهش Narimani و همکاران که با هدف اثر بخشی DBT بر کاهش نشانه­های اختلال نقص توجه/بیش­فعالی و بهبود کیفیت زندگی دانش­آموزان شهرستان نورآباد (دلفان) انجام شد نشان داد به کارگیری این مداخله درمانی موجب بهبود معنی­دار کیفیت زندگی در این بیماران شده ­است ]32[.
همبستگی مشاهده شده بین گروه­ها و کیفیت زندگی، حاکی از اثربخش بودن مداخله حاضر است. عنصر رفتاری درمان دیالکتیکی برای پرخوری می­تواند روی عادی ­کردن الگوهای خوردن تمرکز داشته باشد. هم­چنین برنامه­ریزی وعده­های غذا، آموزش تغذیه و خاتمه دادن به چرخه­های پرخوری را در بر می­گیرد و به فرد آموزش داده می­شود مقادیر کمتری از غذا را به­طور منظم مصرف کند. هم­چنین عنصر شناختی این درمان، تغییر شناخت­ها و رفتارهایی است که چرخه پرخوری را آغاز کرده یا به آن­ها تداوم می‌بخشد. این کار از طریق مقابله با افکار ناکارآمد همراه با پرخوری، انجام می­شود. برای مثال در DBT با گرایش به تقسیم کردن همه غذاها به طبقات خوب و بد مبارزه می‌شود. به این معنی که ارائه اطلاعات مبتنی بر واقعیت، بیمار را ترغیب می­کند برای خودش مشخص کند که خوردن غذای بد لزوماً به از دست ­دادن کامل کنترل بر خوردن منجر نمی­شود. هم­چنین از شیوه­های رفتاری طراحی شده، برای جایگزینی رژیم غذایی نادرست و خوردن افراطی با خوردن بهینه و سالم، خودوارسی رفتارها و تشکیل عادت­ها و تمرین­های آشکار برای مهارت یافتن در کنترل فرآیندهای شناختی استفاده می­شود. بنابراین درمان از طریق توقف هر نوع رفتاری که با درمان در تداخل است (برای مثال توقف پرخوری، حذف خوردن تکانشی و بدون برنامه، کاهش میل، ولع و اشتغال ذهنی با غذا، افزایش مقاومت در برابر ولع) میزان پرخوری افراد را کاهش می­دهد. این مکانیسم­های رفتاری که تغییراتی را در سبک زندگی ایجاد می­کنند، با کاهش وزن و پرخوری در بهبود کیفیت زندگی مؤثر هستند ]34-33[.
فردی که توانایی مدیریت هیجانی رشد یافته­ای دارد، آزاد از هرگونه اجبار درونی و بیرونی می­تواند هیجان­ها را تجربه کند یا از بروز آن­ها جلوگیری کند. شخصی که به دلیل نقص در سیستم تنظیم هیجانی، تکانشی عمل می­کند، در کنترل میزان خوردن غذا نیز دچار مشکل شده و عواملی از جمله تحریک­پذیری شدید نسبت به غذا، عدم تمایل نسبت به تناسب بدن و فرار از مشکلات باعث پرخوری در او می­شود. DBT برای آموزش مهارت­های تنظیم هیجان طراحی شده و برای هدف قراردادن رفتارهایی که نتیجه بدتنظیمی هیجانی است یک محتوای قابل­قبول ارائه می­کند ]37-35،22[. در نتیجه از آن­جا که هیجانات ارتباط تنگاتنگی با پرخوری دارند و با توجه به این­که درمان مذکور، بر تنظیم هیجان متمرکز است و افراد مبتلا به پرخوری در تنظیم هیجان مشکل دارند، در دستورالعمل تنظیم هیجان و تحمل آشفتگی، آموزش­های لازم در این زمینه به بیماران داده می‌شود که همانند تحقیقات قبلی، تأثیر آن در طول درمان حاضر نیز مشهود بود ]34[.
 بیش‌ترین فراخوان­های انگیزشی پرخوری، نگرانی و خلق منفی است ]38[. مطالعات، نتایج مشابهی در مورد نقش خلق منفی در برانگیختگی پرخوری نشان می­دهند و عنوان می­کنند که یک دلیل بالقوه در پاسخ­دهی به پرخوری افراد به هنگام هیجانات و خلق منفی، این است که چنین افرادی موقعیت­ها را بیش از آن­ که استرس­زا باشند تعبیر می­کنند و این شاید به دلیل وجود نقص در سیستم تنظیم هیجانات‌شان باشد ]34[.
مطالعه حاضر دارای محدودیت­هایی است که در نتیجه‌گیری و تعمیم نتایج باید به آن توجه شود. انجام مطالعه تنها روی گروه زنان، یکی از محدودیت­های این پژوهش محسوب می­شود. یکی دیگر از محدودیت­ها، عدم وجود دوره پی­گیری است. ضمناً در این مطالعه نیز مانند پژوهش­های انسانی دیگر، محیط خانوادگی و شرایط اجتماعی و اقتصادی افراد از موارد تأثیرگذار بر نتایج مطالعه است، لذا تعمیم نتایج آن به کل جامعه باید با احتیاط و دانش کافی صورت بگیرد. هم‌چنین پیشنهاد می­گردد که مطالعاتی همراه با مقایسه­های درمان فردی و گروهی و ترکیب فردی و گروهی با ملاحظه دوره­های پی­گیری صورت پذیرد. علاوه بر این، تکرار پژوهش توسط درمان‌گران دیگر به دلیل کنترل تأثیر شخصیت و تجربه درمان‌گر در نتایج پژوهش، مفید واقع خواهد شد.
نتیجه­گیری
با توجه به نتایج به دست آمده، به نظر می­رسد DBT بر بهبود کیفیت زندگی بیماران پرخور مؤثر باشد. علی­رغم محدودیت­های ذکر شده، احتمالاً یافته­های مطالعه حاضر می­تواند گام مفیدی در زمینه درمان روان­شناختی این بیماران به حساب بیاید و امید است با همراه نمودن مداخلات روان­شناختی با راهبردهای تغذیه­ای بتوان کیفیت زندگی مبتلایان به اختلال پرخوری را ارتقاء بخشید.
تشکر و قدردانی
 بدین وسیله از مسئولین محترم و کارکنان کلینیک تغذیه بیمارستان نقوی کاشان جهت فراهم نمودن محیط آموزشی برای انجام مطالعه، بیماران شرکت­کننده در مطالعه و معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کاشان جهت تأمین منابع مالی طرح، تشکر و قدردانی می­شود.
 
 
 
 
 
References
 
 
[1] Nestle M, Jacobson MF. Halting the obesity epidemic: a public health policy approach. Public Health Reports 2000; 115(1): 12.
[2] Bidadian M. Bahrami Ehsan H. A review on present challenges in treatment of obesity. J Res Behav Sci 2013; 10(7): 757-71. [Farsi]
[3] Duval K, Marceau P, Lescelleur O, Hould Fdr-S, Marceau S, Biron S, et al. Health-related quality of life in morbid obesity. Obesity Surgery 2006; 16(5): 574-9.
[4] Kress AM, Peterson MR, Hartzell MC. Association between obesity and depressive symptoms among US Military active duty service personnel. Journal of Psychosomatic Research 2006; 60(3): 263-71.
[5] Hudson JI, Hiripi E, Pope Jr HG, Kessler RC. The prevalence and correlates of eating disorders in the National Comorbidity Survey Replication. Biological Psychiatry 2007; 61(3): 348-58.
[6] Wilson GT, Sysko R. Frequency of binge eating episodes in bulimia nervosa and binge eating disorder: Diagnostic considerations. International Journal of Eating Disorders 2009; 42(7): 603-10.
[7] Association AP. Diagnostic and statistical manual of mental disorders, (DSM-5): American Psychiatric Pub; 2013.
[8] Rieger E, Wilfley DE, Stein RI, Marino V, Crow SJ. A comparison of quality of life in obese individuals with and without binge eating disorder. International Journal of Eating Disorders 2005; 37(3): 234-40.
[9] Zhang H, Wisniewski SR, Bauer MS, Sachs GS, Thase ME. Investigators S-B. Comparisons of perceived quality of life across clinical states in bipolar disorder: data from the first 2000 Systematic Treatment Enhancement Program for Bipolar Disorder (STEP-BD) participants. Comprehensive Psychiatry 2006; 47(3): 161-8.
[10] Namjoshi MA, Buesching DP. A review of the health-related quality of life literature in bipolar disorder. Quality of Life Research 2001; 10(2): 105-15.
[11] Frisman GH, Kristenson M. Psychosocial status and health related quality of life in relation to the metabolic syndrome in a Swedish middle-aged population. European Journal of Cardiovascular Nursing 2009; 8(3): 207-15.
[12] Lillis J, Levin ME, Hayes SC. Exploring the relationship between body mass index and health-related quality of life: A pilot study of the impact of weight self-stigma and experiential avoidance. Journal of Health Psychology 2011; 16(5): 722-7.
[13] Yanovski SZ. Binge eating disorder and obesity in 2003: could treating an eating disorder have a positive effect on the obesity epidemic?. International Journal of Eating Disorders 2003; 34(S1): S117-S20.
[14] O'Reilly GA, Cook L, Spruijt‐Metz D, Black DS. Mindfulness‐based interventions for obesity‐related eating behaviours: a literature review. Obesity Reviews 2014; 15(6): 453-61.
[15] Linehan MM. Skills training manual for treating borderline personality disorder: Guilford Press; 1993.
[16] Telch CF, Agras WS, Linehan MM. Dialectical behavior therapy for binge eating disorder. Journal of Consulting and Clinical Psychology 2001; 69(6): 1061.
[17] Safer DL, Robinson A, editors. Treating binge eating disorder: Results from a randomized controlled trial comparing dialectical behavior therapy and supportive group therapy. ANNALS OF BEHAVIORAL MEDICINE; 2008: SPRINGER 233 SPRING ST, NEW YORK, NY 10013 USA.
[18] Stallone DD, Stunkard AJ. The regulation of body weight: Evidence and clinical implications. Annals of Behavioral Medicine 1991.
[19] Balsiger BM, Murr MM, Poggio JL, Sarr MG. Bariatric surgery: surgery for weight control in patients with morbid obesity. Medical Clinics of North America 2000; 84(2): 477-89.
[20] Aronne L. Current pharmacological treatments for obesity. Eating disorders and Obesity 2000; 2(6): 551-2.
[21] Wing RR. Behavioral approaches to the treatment of obesity. Handbook of Obesity: Clinical Applications. 2004; 2: 147-67.
[22] Telch CF, Agras WS, Linehan MM. Group dialectical behavior therapy for binge-eating disorder: A preliminary, uncontrolled trial. Behavior Therapy 2000; 31(3): 569-82.
[23] Cohen J. Statistical power analysis. Current directions in psychological science 1992: 98-101.
[24] Gormally J, Black S, Daston S, Rardin D. The assessment of binge eating severity among obese persons. Addictive Behaviors 1982; 7(1): 47-55.
[25] Organization WH. WHOQOL-BREF: introduction, administration, scoring and generic version of the assessment: field trial version, December 1996.
[26] Nejat S, Montazeri A, Holakouie Naieni K, Mohammad K, Majdzadeh S. The World Health Organization quality of Life (WHOQOL-BREF) questionnaire: Translation and validation study of the Iranian version. Journal of School of Public Health and Institute of Public Health Research 2006; 4(4): 1-1. [Farsi]
[27] Usefy A, Ghassemi GR, Sarrafzadegan N, Mallik S, Baghaei A, Rabiei K. Psychometric properties of the WHOQOL-BREF in an Iranian adult sample. Community Mental Health Journal 2010; 46(2): 139-47. [Farsi]
[28] Dezhkam M, Moloodi R, Mootabi F, Omidvar N. Standardization of the binge eating scale among Iranian Obese population. Iranian Journal of Psychiatry 2009; 4(4): 143-6. [Farsi]
[29] Moloodi R, Dezhkam M, Mootabi F, Omidvar N. Comparison of early maladaptive schema in obese binge eaters and obese non-binge eaters. Journal of Behavioral Sciences 2009; 4(2): 9-10. [Farsi]
[30] Mohammadi J, Azizi A. Dialectical Behavior Therapy Group on the Perception of the Disease and Quality of Life of Patients with Irritable Bowel Syndrome. Scientific J Ilam Univ Med Sci 2017; 25(2): 18-26. [Farsi]
[31] Golshani F, MAZAHERI M, Borjali A, Ahadi H. Efficacy of dialectical behavior therapy in the treatment of borderline personality disorder. Psychological Research 2010; 2(5): 25. [Farsi]
[32] Narimani M, Bagiyan-Kulemarez MJ, Ahadi B, Abolghasemi A. The Study of Effectiveness of Group Training of Dialectical Behavioral Therapy (DBT) on Reducing of Symptoms of Attention Deficit/Hyperactivity Disorder (ADHD) and Promoting Quality of Life of Students. Journal of Clinical Psychology 2014; 6(1): 39-51. [Farsi]
[33] Ricca V, Castellini G, Sauro CL, Ravaldi C, Lapi F, Mannucci E, et al. Correlations between binge eating and emotional eating in a sample of overweight subjects. Appetite 2009; 53(3): 418-21.
[34] Katterman SN, Kleinman BM, Hood MM, Nackers LM, Corsica JA. Mindfulness meditation as an
intervention for binge eating, emotional eating, and weight loss: A systematic review. Eating Behaviors 2014; 15(2): 197-204
.
[35] McCabe EB, LaVia M, Marcus M. Dialectical behavior therapy for eating disorders. Handbook of eating Disorders and Obesity. 2004: 232-44.
[36] Wisniewski L, Kelly E. The application of dialectical behavior therapy to the treatment of eating disorders. Cognitive and Behavioral Practice 2003; 10(2): 131-8.
[37] Wiser S, Telch CF. Dialectical behavior therapy for binge-eating disorder. Journal of Clinical Psychology 2001 Dec;69(6):1061.
[38] Polivy J, Herman CP. Etiology of binge eating: Psychological Mechanisms. 1993

 
The Effectiveness of Dialectical Behavior Therapy on Quality of Life Among Women with Overweight and Binge Eating Disorder: A Clinical Trial
 
M. Rahmani[3], A. Omidi[4]
 
Received: 14/01/2018  Sent for Revision: 02/06/2018    Received Revised Manuscript: 16/12/2018              Accepted: 02/01/2019
 
Background and Objectives: Researches have shown that overweight is associated with an increased risk of eating disorders and consequently, leads to a decreased quality of life.. Therefore, the treatment that targets both overweight and eating disorders is vital. So, This study was designed to determine the effect of dialectical behavior therapy on quality of life in women with overweight and binge eating disorder.
Materials and Methods: In this trial study, the study population consisted of all women diagnosed with obesity, overweight and binge eating disorder in Kashan, Iran in 2015. 60 women were selected through convenience sampling and assigned randomly to experimental and control groups. The experimental group received 20 sessions dialectical behavior therapy in 10 weeks while the control group did not receive any intervention. Subjects in both groups were evaluated for quality of life with WHOQOL-BREF questionnaire before and after intervention. Then data was analyzed using analysis of covariance (ANCOVA).
Results: The mean and standard deviation of the experimental group was 29.82±7.91 and for the control group  31.47±7.22 (p=0.340). The results of ANCOVA revealed a significant difference between the experimental and control groups in terms of quality of life in posttest (p<0.001).
Conclusion: According to the results, it seems that dialectical behavior therapy with changing life style, improving interpersonal relationships, emotion regulation strategies and distress tolerance and mindfulness, can be suggested as an effective and complementary psychological intervention in binge eater in order to improve their quality of life.
Key words: Dialectical behavior therapy, Overweight, Binge eating disorder, Quality of life, Women
 
Funding: This research was funded by Kashan University of Medical Sciences.
Conflict of interest: None declared.
Ethical approval: The Ethics Committee of Kashan University of Medical Sciences approved the study (IR.Kaums.REC.1394.46).
 
How to cite this article: Rahmani M, Omidi A. The Effectiveness of Dialectical Behavior Therapy on Quality of Life Among Women with Overweight and Binge Eating Disorder: A Clinical Trial. J Rafsanjan Univ Med Sci 2019; 18 (2): 133-46. [Farsi]
 
 
[1] - کارشناسی ارشد روان­شناسی بالینی، گروه روان­شناسی بالینی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران
[2] - (نویسنده مسئول) دانشیار گروه آموزشی روان­شناسی بالینی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی کاشان، کاشان، ایران
تلفن: 55540021-031، دور نگار: 55547011-031، پست الکترونیکی: omidi.ab95@gmail.com
 
 
[3]- MSc in Clinical Psychology, Dept. of Clinical Psychology, Faculty of Medicine, Kashan University of Medical Sciences, Kashan, Iran ORCIDE: 0000-0002-8815-2097
[4]- Associate Prof., Dept. of Clinical Psychology, Faculty of Medicine, Kashan University of Medical Sciences, Kashan, Iran
ORCIDE: 0000-0001-5538-7693
(Corresponding Author) Tel: (031) 55540021, Fax: (031) 55547011, E-mail: omidi.ab95@gmail.com
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: روانپزشكي
دریافت: 1396/10/18 | پذیرش: 1397/10/12 | انتشار: 1398/2/25

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Rafsanjan University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb