جلد 20، شماره 2 - ( 2-1400 )                   جلد 20 شماره 2 صفحات 226-201 | برگشت به فهرست نسخه ها


XML English Abstract Print


Download citation:
BibTeX | RIS | EndNote | Medlars | ProCite | Reference Manager | RefWorks
Send citation to:

Rashidi S, Asadi A, Abdolmaleki A. Cancer Stem Cells: A Narrative Review. JRUMS 2021; 20 (2) :201-226
URL: http://journal.rums.ac.ir/article-1-5780-fa.html
رشیدی سمیه، اسدی اسداله، عبدالملکی آرش. سلول‌های بنیادی سرطان: یک مرور روایی. مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان. 1400; 20 (2) :201-226

URL: http://journal.rums.ac.ir/article-1-5780-fa.html


محقق اردبیلی
متن کامل [PDF 962 kb]   (4107 دریافت)     |   چکیده (HTML)  (2559 مشاهده)
متن کامل:   (11389 مشاهده)
مقاله مروری
مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
دوره 20، اردیبهشت 1400، 226-201
 
 
سلول­های بنیادی سرطان: یک مرور روایی
 
 
سمیه رشیدی[1]، اسداله اسدی[2]، آرش عبدالملکی[3][4]
 
 
دریافت مقاله:22/10/99  ارسال مقاله به نویسنده جهت اصلاح:11/12/99   دریافت اصلاحیه از نویسنده:27/12/99        پذیرش مقاله: 08/01/1400
 
 
 
 
 
 
 
چکیده
سلول­های بنیادی سرطان (Cancer Stem Cells (CSC) یا سلول­های آغاز کننده تومور بخش کوچکی از سلول­های توموری را تشکیل می­دهند که توانایی خود بازآفرینی، تمایز به رده­های سلولی مختلف را دارند و در مقایسه با سایر سلول‌های بنیادی توانایی تومور زایی بالایی را در بافت‌ها و اندام‌های مختلف بدن دارا هستند. سلول­های بنیادی سرطان در میکرو محیط­های خاصی ساکن هستند که به عنوان کنام شناخته می­شود. کنام CSC‌ها از انواع مختلف سلول­ها تشکیل شده است که باعث حفظ حیات و بهبود ویژگی­های CSC‌ها می­شوند. در این مطالعه مروری، ویژگی‌های CSC‌ها­، روش‌های جداسازی و تشخیص آن­ها، ارتباط دو طرفه بین CSC و کنام بررسی شده است. هم‌چنین مسیرهای پیام‌رسانی مهم سلول­های بنیادی شامل Hedgehog، Wnt، Notch و Hippo که به طور رایجی در CSC‌ها تغییر می­یابند و نقش حمایتی برای CSC‌ها را ایفاء می­کنند و هدف­های درمانی این مسیرها که در از بین بردن CSC‌ها و درمان سرطان نقش دارند، مورد بررسی قرار گرفته شده است.
واژه‌های کلیدی: سلول­های بنیادی سرطان، مسیرهای پیام‌رسانی، تومور
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مقدمه
تومورها توده­هایی هستند که شامل جمعیتی از سلول­های غیریکنواخت با ویژگی­های بیولوژیکی متفاوت می­باشند که سلول­های بنیادی سرطان (Cancer Stem Cells(CSC)‌ها فقط بخش کوچکی (عمدتاً کم‌تر از یک درصد) تومورهای جامد را تشکیل می­دهند. غیریکنواختی تومور در ناپایداری ژنومی ‌و انتخاب سلول­هایی با توانایی سازگاری با میکرو محیط تومور، نقش دارند. همچنین غیریکنواختی تومور دلیل مهمی ‌برای شکست در درمان­های سرطان می­باشد [3-1]. سلول‌های بنیادی، بافت­های نرمال را در یک فرآیند بسیار تنظیم شده ایجاد می­کنند، در حالی که CSC‌ها تومورها را به وجود می­آورند. تقسیم و تمایز سلول­های بنیادی (Stem Cells(SC) در میکرومحیط­های خاصی که به عنوان کنام شناخته می‌شود، اتفاق می‌افتد. محیط کنام SC‌ها از طریق ارتباط سلول-سلول، سلول-ماتریکس خارج سلولی، ارتباط پاراکراین، پیام­های هورمونی، فاکتورهای رشد، سایتوکاین‌ها و فاکتورهای فیزیکوشیمیایی از قبیل سطح اکسیژن تنظیم می‌شود.
 سلول­های بنیادی سرطان نیز در کنام ساکن هستند که از تعداد زیادی سلول­های استرومایی شامل سلول­های اپی‌تلیال، سلول­های مزانشیم، سلول­های ایمنی و فیبروبلاست تشکیل شده است و هم‌چنین شامل فاکتورهایی از قبیل فاکتور­های رشد یا سایتوکاین­ها و ماتریکس خارج سلولی می‌باشد که به وسیله این سلول­ها ترشح می­شود. کنام  CSC باعث تکثیر سلول­های توموری، تهاجم و متاستاز می­شود و نقش مهمی‌در پاسخ­های درمانی ایفا می­کند [5-4].
مسیرهای پیام‌رسانی اصلی شامل مسیرهای Hedgehog، Wnt، Notch و Hippo در CSC‌ها تغییر می­یابند. این مسیرهای پیام‌رسانی با سایر مسیرهای انکوژن مانندPI3Kinase/AKt، JAK/STAT، NF-Ƙβ و MAPK/ERK می‌توانند همراه شوند و باعث تشدید فعالیت این سلول‌ها شوند. ولی مهم‌ترین مسیرهای که در درمان این سلول‌ها مورد ارزیابی قرار می‌گیرد مسیرهای Hedgehog، Wnt، Notch و Hippo می­باشد [7-6].
سلول­های بنیادی
دو ویژگی متمایز کننده سلول‌های بنیادی از سایر رده‌های سلولی شامل توانایی آن‌ها در نوسازی منابع خود از طریق تقسیم میتوز و هم‌چنین امکان تمایز به دیگر انواع سلول‌ها می‌باشند [8]. سلول‌های بنیادی بسته به این که در چه مرحله‌ای از روند تکوین مورد استحصال قرار گیرند به سه گروه سلول‌های بنیادی رویانی (embryonic stem cells)، جنینی (fetal stem cells) و بالغ (adult stem cells) طبقه بندی می‌شوند [9]. هم‌چنین می‌توان این سلول‌ها را بر اساس توان تمایزی به سلول‌های بنیادی همه توان (totipotent)، سلول‌های بنیادی پرتوان (pluripotent) و سلول‌های بنیادی چند توان (multipotent) تقسیم نمود [10].
سلول­های بنیادی سرطان
سلول­های بنیادی سرطان که به عنوان سلول­های آغازکننده تومور نیز شناخته می­شوند، زیر مجموعه­ی کوچکی از سلول­ها در تومور هستند. این سلول­ها توانایی خودبازآفرینی، تمایز به رده­های سلولی مختلف، تومور زایی بالا و انتشار متاستاتیک را دارا هستند ]12-11]. CSC‌ها سلول‌‌هایی هستند که بعد از درمان باقی می­مانند و باعث مقاومت به پرتو درمانی و شیمی‌درمانی و در نتیجه بازگشت تومور می­شوند [14-13]. برای اولین بار گزارشی از وجود CSC‌ها در بیماران لوسمی‌حاد میلوئیدی (AML) ارائه شد و بعد از آن CSC‌ها در سایر تومورها از جمله تومورهای سینه، مغز، پروستات، پانکراس، کبد، روده، سر و گردن، شش و تومورهای پوست شناسایی شدند [15]. سلول­های بنیادی سرطان چندین ویژگی­شان را با SC‌ها سهیم هستند؛ هر چند این بدین معنی نیست که CSC‌ها از سلول­های بنیادیی که بدخیم شده­اند، منشا گرفته­اند. منشاء CSC‌ها هنوز مشخص نیست و وضعیت CSC‌ها ثابت نیست. یک فرضیه این است که CSC‌ها از سلول­های غیر بنیادی بسیار تمایز یافته به وجود می­آیند که ویژگی­های شبیه سلول بنیادی را بعد از انتقال عمدتا به دلیل فرآیند گذار اپی تلیال به مزانشیم (EMT) به دست می­آورند. فرضیه دیگر این است که CSC‌ها از سلول­های بنیادی غیر بدخیم  از طریق تغییر شکل القاء شده به وسیله­ جهش­های سوماتیک انکوژن، منشا می­گیرند [17-16]. هم‌چنین مطالعات نشان می­دهد که التهاب و مخصوصاً سایتوکاین­های التهابی (از قبیل اینترفرون‌ها و فاکتورهای نکروزکننده­ی تومور (TNF) و اینترلوکین 6 و 7(IL-6 and IL-7)  باید نقشی در القای حالت CSC‌ها داشته باشند [18].
روش­های جداسازی و شناسایی CSC‌ها
مارکرهای سطحی سلول ویژه شامل CD133 و CD44، مولکول چسبنده سلول اپی تلیال و فعالیت آنزیم آلدهید دهیدروژناز در تشخیص CSC‌ها مهم است. از آنجایی­که این مارکرها منحصر به زیر جمعیت CSC‌ها ازسلول­های توموری نیستند، تفکیک بین سلول­های توموری غیر CSC و CSC‌های واقعی هم‌چنان دشوار باقی مانده است. علاوه بر آن در جمعیتی از سلول­های توموری معین، CSC‌هایی شناسایی شده­اند که مارکرهای شناسایی مخصوص به خودشان را از دست داده­اند. بنابراین برای تعیین ویژگی دقیق CSC‌ها، نیاز به روش­های چند جانبه می­باشد [15].
سه روش رایج برای جداسازی و شناسایی CSC‌ها عبارتند از:
جداسازی به وسیله­ی جمعیت جانبی (Side population (SP)، بیان مارکرهای سطح سلول، فعالیت آنزیم آلدهید دهیدروژناز و کشت کروی [20-19، 15].
الف) جداسازی به وسیله­ی SP: که یک تعریف عملکردی بر پایه توانایی سلول برای جریان رنگ­هایی از قبیل  رودآمین و هوگست 33 و 342 می­باشد، این رنگ‌ها از CSC‌ها به بیرون پمپ می­شوند برای همین به عنوان زیر جمعیت رنگ نشده در فلوسایتومتری شناخته می­شوند. جمعیتی از سلول­ها که رنگ هوگست را به خود نمی­گیرند به عنوان جمعیت جانبی شناخته می­شود. SP‌ها، سلول­هایی با ویژگی­های شبه بنیادی از قبیل افزایش تومو رزایی، خود نوزایی و بیان ژن­های شبه بنیادی می­باشند [15].
ب) به وسیله­ بیان مارکرهای سطح سلول: CSC عموماً به وسیله­ی حضور یا غیاب مارکرهای سطح سلولی مختلف شناسایی می­شوند. برای مثال CSC سینه به وسیله­ی جمعیت سلولیCD44+/CD24-/low  و CSC AML به وسیله­ سلول‌های CD34+ CD38- شناسایی می­شوند، این مارکرهای CSC می­تواند به وسیله­ی رنگ آمیزی سلول­ها با آنتی بادی‌های ضد آن­ها و یا به وسیله­ی فلوسایتومتری شناسایی شوند. دو مارکر سطحی بسیار رایج مورد استفاده برای شناسایی CSC‌ها، CD133 و CD44  می­باشند [21]. نام دیگر CD133، Prominin 1 است که یک گلیکوپروتئین گذرنده از غشا است، اگرچه مارکر Prominin 1 یک جمعیت آغاز کننده­ تومور در بسیاری از تومورهای جامد می­باشد. ولی آشکار نشده است که نقش چشمگیری در حفظ ویژگی­های CSC داشته باشد. CD44 گلیکوپروتئینی است که گیرنده­ای برای هیالورونان (یکی از اجزای مهم ECM) می­­باشد. در نتیجه­ اتصال هیالورونان، CD44 بسیاری از گیرنده­های تیروزین کینازی شامل گیرنده­ی فاکتور رشد اپیدرمی‌(EGFR) و  ErbB را در بسیاری از انواع سرطان­ها فعال می­کند و این عمل منجر به افزایش تکثیر و زنده ماندن به وسیله­ی فعال سازی مسیرهای MAPK و  PI3Kinase/Akt می­شود. CD44 همچنین نقش مهمی‌در تهاجم انواع مختلفی از سلول­های توموری شامل سینه، پروستات، مزوتلیوم‌ها و لانه گزینی لنفوسیت در مغز استخوان دارد. اگرچه ما باید بدانیم همه­ی CSC‌ها مارکر بیان نمی­کنند و بعضی سلول­های سرطانی غیر CSC نیز مارکرها را بیان می­کنند به همین دلیل مارکرها اگرچه می­توانند برای شناسایی زیرجمعیت‌های غنی از CSC استفاده شوند اما جداسازی بدون ابهام همه­ CSC‌ها امکان پذیر نخواهد بود [23-22]. در جدول 1 برخی فنوتیپ­های سطح سلولی ‌CSCها بسته به نوع سرطان آورده شده است [21].
جدول 1- فنوتیپ‌های سطح سلولی CSC.
نوع  تومور فنوتیپ مارکرهای CSC
لوسمی‌میلوئیدی حاد  
CD34+CD38–HLA-DR-CD71–CD90– CD117–CD123+
سرطان سینه ESA+CD44+CD24–/lowLineage–, ALDH-1high
سرطان کبد CD133+, CD49f+, CD90+
سرطان مغز CD133+, BCRP1+, A2B5+, SSEA-1+
سرطان ریه CD133+, ABCG2high
سرطان روده CD133+, CD44+, CD166+, EpCAM+, CD24+
سرطان مغز استخوان CD138–
سرطان پروستات CD44+, α2β1high, CD133+
سرطان پانکراس CD133+, CD44+, EpCAM+, CD24+
سرطان پوست CD20+
سرطان سر و گردن CD44+
 
ج) فعالیت آنزیم آلدهید دهیدروژناز (ALDH): آلدهید دهیدروژناز آنزیم مهمی ‌در حفاظت از سلول­های بنیادی نرمال است. ALDH بخشی از خانواده­ی آنزیم­های ساکن در سیتوپلاسم، میتوکندری و یا هسته است که برای شناسایی CSC‌ها در تومورهای جامد مختلف استفاده می­شود. سنجش میزان فعالیت آنزیم آلدهید دهیدروژناز با استفاده از روش آلدفور اندازه­گیری می­شود. سنجش آلدفور امکان جداسازی CSC‌های زنده موجود در نمونه­های بافت بیمار را به منظور آزمایش­های بیش‌تر در دسترس قرار می­دهد. این روش اندازه‌گیری فعالیت آنزیم ALDH را به وسیله­ی برش سوبسترای فلوئورسانس انجام می­دهد [24 ،20].
د) سومین مورد کشت کروی می‌باشد، علاوه بر SP‌ها و مارکرهای سطح سلول،  CSC‌ها  به وسیله­ توانایی­شان برای تشکیل کره در کشت نیز جدا می‌شوند. توانایی CSC‌ها  برای تشکیل کره در کشت، برای CSC‌های سینه، پروستات، کلون، پانکراس و ملانوما به اثبات رسیده است. روش کشت بر این فرض استوار است که توانایی تشکیل یک کره یا یک کلونی در آگار صاف نماینده­ای برای تشکیل تومور است. سنجش غیر چسبنده کره پیش بینی می­کند که یک CSC می­تواند به طور سریالی برای چندین دوره، کره توموری شبیه کره اولیه را در هر مورد به وجود آورد [15].
غیریکنواختی تومور و کنام CSC‌ها
تومورها به طور مورفولوژیکی و فنوتیپی از چندین زیر جمعیت از سلول‌های سرطانی تشکیل شده‌اند. دو مدل برای منشا غیریکنواختی سرطان وجود داردکه در شکل 1 نشان داده شده است [25].
 
 

شکل 1- تصویر شماتیکی از مدل  Stochasticسرطان‌زایی در مقابل مدل CSC‌ها نشان داده شده است. الف) طبق مدل Stochastic سرطان‌زایی، سرطان در نتیجه­ تجمع جهش­های ژنتیکی در سلول­های سوماتیک در حال تقسیم ایجاد می­شود که منجر به عملکرد نامناسب چرخه سلولی و تکثیر کنترل نشده سلول­ها می­شوند. ب) طبق مدل CSC سرطان‌زایی، سرطان از جهش­هایی در سلول­های بنیادی ایجاد می­شود که به قرینه مشابه سلول‌های بنیادی یعنی CSC تبدیل می­شوند. CSC ها قادر به خودنوزایی و تمایز هستند که باعث ایجاد جمعیت توموری غیریکنواخت می­شوند.
 
 
  1. فرضیه Any cell: سلول­های درون تومور به عنوان یک اکوسیستم در نظر گرفته می­شوند که جهش­های خود به خودی و تغییرات اپی‌ژنتیکی ممکن است سلول‌ها را با سازگاری بیش‌تری برای یک میکرومحیط تومور خاص تغییر دهد. هم‌چنین کلونی­های سازگاری یافته، تومور را بعد از درمان می­توانند دوباره به وجود آورند. تومور ممکن است دارای چندین زیرمجموعه کلونی باشد که به طور مستقلی گسترش یافته و در نتیجه یک کلونی با ژنتیک غالب و تعداد بیش‌تری زیرمجموعه­های کلونی که از لحاظ ژنتیکی متمایزند ایجاد نماید.
  2. مدل CSC: این فرضیه، برنامه­های تمایز ناهنجار CSC‌ها و پیش فرض­های وجود سازمان­یابی سلسله مراتبی سلول‌های­ سرطانی را به سلسه مراتب سلول­های بنیادی در بافت­ها تشبیه می­کند. در بالای سلسله مراتب، یک زیر جمعیت کوچکی از سلول­ها با توانایی خودنوزایی و تمایز هستند که به سلول­های سرطانی تمایزیافته مختلف از لحاظ فنوتیپی تبدیل می­شوند که بخش بیش‌تر تومور را تشکیل می­دهند و تومورزایی خیلی کمی ‌دارند.
به طور مشترکی پذیرفته شده است که از هر دوی این مدل‌ها می­توان استفاده کرد و هردو مدل در غیریکنواختی داخل تومور شرکت می­کنند. در این تئوری ترکیب شده، CSC‌ها در بالای سلسله مراتب قرار دارند و سلول­های دیگر را به وجود می­آورند که تومور را شکل می­دهند اما باز هم حساس به جهش­های پراکنده و فاکتورهای محیطی هستند که سازگاریافته ترین کلون‌ها را انتخاب می­کنند [26، 16].
CSC‌ها به وسیله­ی گروه پیچیده­ای از سلول­ها احاطه شده‌اند که به عنوان کنام CSC شناخته می­شود و فاکتورهای مختلفی را نه تنها برای حفظ حیات CSC بلکه هم‌چنین برای پلاستیستی و مقاومت دارویی آن ترشح می­کنند از آنجایی­که کنام CSC برای حفظ حیات CSC و مقاومت دارویی آن مهم می­باشد، هدف قرار دادن اجزای کنام استراژی اثر بخشی برای دست یابی به نتایج درمانی بهتر می­باشد [18، 5]. کنام CSC نقش حفاظتی در برابر عوامل محیطی، اهمیت حیاتی برای پیشرفت اولیه تومور و متاستاز را برعهده دارد. مولکول­هایی مثل سایتوکاین و گیرنده‌هایشان، مولکول­های چسبنده و فاکتورهای گرایش یابنده به مواد شیمیایی (کموکاین) مختلف ممکن است در میان­کنش­های CSC-niche نقش داشته باشند. کنام یک کمپلکس واحد آناتومیکی است و از سلول‌های استرومایی مختلف از قبیل شبکه عروقی، فیبروبلاست‌ها، سلول­های اندوتلیال، سلول­های اطراف عروق، ماکروفاژهای بافت، ماتریکس خارج سلولی و فاکتورهای محلول که توسط سلول­ها دفع شده و یا از استروما آزاد می‌شود، تشکیل شده است. بین CSC‌ها  و کنام­شان ارتباط متقابل وجود دارد. به این صورت که CSC به کنام دستورهایی را می‌فرستد و کنام نیز CSC را کنترل می­کند تا تکثیر و تمایز یابند و تهاجم و متاستاز داشته باشند. CSC ممکن است کنام­ها را به عنوان قلمروهای نوظهور به وجود آورند و یا ممکن است CSC از کنام­های سلول­های بنیادی بافت موجود استفاده کنند [28-27]. ارتباط متقابلی بین اجزای کنام سرطان با CSC‌ها وجود دارد که این ارتباط­ها به اختصار توضیح داده می­شوند.
فیبروبلاست­های مرتبط با سرطان (CAF): فیبروبلاست‌های یافت شده در سرطان  CAFنام دارند و مهم‌ترین ماده­ ترشحی فیبروبلاست‌ها، β-TGF می­باشد.  CAFها افزایش مسیرهای پیام‌رسانی بنیادینگی در CSCها را القا می­کنند. هم‌‌چنین در ارتباط متقابلی CSCها فیبروبلاست­های همسایه را از طریق ترشح چندین فاکتور به CAF دست­کاری و تغییر می­دهند [25].
سلول­های بنیادی مزانشیمی‌(MSC): سلول­های بنیادی مزانشیمی، سلول­های بنیادی بالغی هستند که توانایی تمایز به انواع مختلف سلول­های بافت اسکلتی را دارا هستند. در شرایط نرمال MSC‌ها به عنوان یک تنظیم کننده­­ی ایمنی به کار می­روند اما زمانی که در استروما قرار می­گیرند، فنوتیپ CSC را به وسیله­ی فعال­سازی مسیر NF-KB و از طریق ترشح سایتوکاین­ها و کموکاین­های مختلف القاء می­کنند. هم‌چنین در ارتباط متقابلی  CSCهای سینه، MSC‌ها را به وسیله­ی ترشح IL-6 دوباره به خدمت می­گیرند که تولید CXCL7 را در MSC‌ها القاء می­کند.  CXCL7یک سایتوکاین کوچک متعلق به خانواده CXC کموکاین است که باعث رشد تومور و مقاومت دارویی می‌شود.
سلول­های اندوتلیال (EC): رگ­های خونی با سلول­های اندوتلیال پوشیده شده­اند. رگ­زایی، به دلیل تامین اکسیژن و مواد غذایی تومور نقش مهمی‌در میکرومحیط تومور ایفاء می‌کند. EC‌ها فاکتورهای رشد مختلفی از قبیل EGF را ترشح می­کنند که باعث حفظ ویژگی­های CSC می­شود. علاوه بر آن سلول­های اپی­تلیال به وسیله شکل نامنظم رگ­های خونی تومور، توانایی داروهای درمانی را برای رسیدن به CSC‌ها کاهش می­دهند. هم‌چنین در ارتباط متقابلی  CSCها قادرند EC‌ها را دوباره به خدمت گیرند و به طور مستقیم آن­ها را تمایز دهند؛ در مطالعاتی دریافته­اند که CSC‌ها تحت تغییر شرایط از قبیل‌هایپوکسیا (کمبود اکسیژن) یا نبود گلوکز به EC‌های عملکردی تمایز می­یابند. هم‌چنین سلول­های سرطانی رگ­زایی را به وسیله­ی ترشح فاکتورهایی از قبیل HIF1α، VEGFA،  CXCL12 و  FGFتوسط CSC‌ها القاء می‌کنند.
ماکروفاژهای مرتبط با تومور (Tumor-associated macrophages (TAM): در میکرومحیط تومور ماکروفاژها به عنوان TAM یا M2 شناخته می­شوند و با سلول­های سرطانی از طریق طیف وسیعی از فاکتورهای رشد، سایتوکاین­ها و کموکاین­ها برهم­کنش می­کنند. همچنین در ارتباط متقابلی  CSCها قادر به باز خدمت گیری ماکروفاژهای درون تومور به وسیله­ی تولید سایتوکاین­ها و کموکاین­های پیش التهابی می‌باشند. بیان انکوپروتئین Ras در سلول­های سرطانی باعث ترشح IL-6، IL-8 وcxc1 می­شودکه ماکروفاژها را دوباره به خدمت می­گیرند. زمانی­که درون تومور، ماکروفاژها به وسیله فاکتورهایی از قبیل IL-4 فعال می‌شوند به TAM تغییر شکل می‌دهند.
ماتریکس خارج سلولی : (Extracellular matrix (ECM) ترکیبی از مولکول­هاست که عمدتاً به وسیله­ی فیبروبلاست­ها ترشح می­شوند. ماتریکس خارج سلولی نقش مهمی ‌در میکرومحیط تومور دارد. به منظور تشکیل تومور، سلول­های سرطانی باید به ECM متصل شوند. در تومورهای جامد افزایش سفتی ECM مانع فیزیکی برای جداسازی عوامل درمانی از سلول­ها و بنابراین حفظ CSC‌ها از عوامل شیمی‌ درمانی است. علاوه بر آن، ECM حاوی چندین پروتئین است که با پروتئین­های غشایی در CSC‌ها میان­کنش می­کند و مسیرهای پیام‌رسانی تکثیری و بنیادینگی و هم‌چنین مقاومت دارویی را فعال می­کند. برای مثال هیالورونیک اسید که در ECM فراوان است، لیگاند گیرنده­ی CD44 است که علاوه بر میان­کنش، در به دست آوردن و حفظ ویژگی­های CSC‌ها نقش مهمی‌ایفا می­کند [29، 16].
گذر از حالت اپی­تلیالی به حالت مزانشیمی‌(EMT) و فنوتیپ CSC:
(Epithelial-to-mesenchymal transition (EMT) یک گذر از حالت اپی­تلیالی به حالت مزانشیمی‌است. در این فرآیند سلول­های اپی­تلیالی با تبدیل به سلول­های مزانشیمی‌ به سایر بافت­ها مهاجرت می­کنند و می­توانند تحت فرایند معکوس EMT یعنیMET قرار بگیرند و دوباره به سلول اپی­تلیالی تبدیل شوند و از این طریق باعث گسترش بافت گردند. EMT در هنگام تکامل جنین مورد نیاز است که در داده­های جدید ثابت شده است، EMT نقش مهمی ‌در سرطان­زایی، پیشرفت تومور و متاستاز بازی می­کند. فعال­سازی مسیرهای پیام‌رسانی مربوط به بنیادینگی از قبیل Notch،  WNTو HH باعث ارتقای فرایند EMT می­شود، پدیده­ای که به وسیله­ی آن سلول­های کارسینوما فنوتیپ CSC را به دست می‌آورند [31-30]. در شکل 2، EMT و رفتار سلول­های بنیادی در پیشرفت سرطان سینه نشان داده شده است [32]. یک زیرمجموعه از سلول­های بنیادی غده­ی پستان (MaSCs) (که با رنگ آبی نشان داده شده اند) ویژگی­های EMT را نشان می­دهند. به دنبال متاستاز و جدا شدن CSC‌ها (با رنگ قرمزنشان داده شده است) از بافت اصلی­شان و رویایی با میکرومحیط تغییریافته، به طور جزیی به فنوتیپ اپی­تلیال (توسط فرایند معکوس MET) برمی­گردند که به آن­ها اجازه­ اتصال و تکثیر در مکان­های دور را می­دهد. از آنجایی­که EMT پراکنده و MET به وسیله محرک­های خارج سلولی و فاکتورهای میکرومحیطی راه اندازی می­شوند، این مدل توضیح مناسبی برای ایجاد ازنو CSC‌ها از سلول­های توموری تمایز یافته را فراهم می­کند و پیشنهاد می­کند که یک نیروی پیش برنده و یا متناوب در تومورزایی سینه می­باشند [32].
 

شکل 2- گذر از حالت اپی­تلیالی به حالت مزانشیمی و رفتار سلول­های بنیادی در پیشرفت سرطان سینه؛ تومورهای سینه ممکن است از تغییر سلول­های بنیادی بافت نرمال یا از پیش سازهای بسیار تمایز یافته که توانایی خودنوزایی را به دست آورده­اند،  منشا گرفته باشند ( سمت چپ). هم‌چنین القاء EMT پراکنده­ی درون یک تومور، پتانسیل مهاجرت و تهاجم همراه با توانایی خودنوزایی سلول­های سرطانی را سبب می­شود و باعث ایجاد CSC ها می­شود (سمت راست).
 
در طی این فرایند برگشت ناپذیر سلول­های اپی­تلیال قطبیت­شان را از دست می­دهند و مورفولوژی­شان را از یک ظاهر اپی­تلیالی سنگفرش مانند به یک شکل فیبروبلاست مانند کشیده تغییر می­دهند و سلول­های اپی تلیال فنوتیپ سلول­های مزانشیمی‌ را به دست می­آورند و از بافت اصلی­شان جدا می­شوند هم‌چنین باعث تنظیم کاهشی E-کادهرین و تنظیم افزایشی N-کادهرین می­شوند. سلول­های توموری که در معرض EMT قرار می­گیرند ویژگی­هایی شبیه CSC، افزایش خودنوزایی و افزایش پتانسیل تومورزایی را به دست می­آورند. بسیاری از اجزای میکرو محیط تومور از قبیل متالوپروتئازهای ماتریکس، فاکتورهای رشد و TGF-β می‌توانند EMT را آغاز کنند. آزاد شدن TGF-β از استروما می‌تواند ویژگی­هایی از قبیل تهاجم و متاستاز را در تومور از طریق مسیر پیام‌رسانی پایین دست فاکتورهای رونویسی از قبیلSnail  و  Twistالقا کند. بیان مجموعه­ای معین از فاکتورهای رونویسی (مثل Snail و Twist) می­تواند ویژگی‌های سلول بنیادی را در سلول­های کارسینومای سینه انسانی القاء کند [16]. همه­ی انواع سیگنال­هایی که می­تواند EMT را القا کند مثل‌هایپوکسیا (کمبود اکسیژن دربافت)، از میکرومحیط تومور می­رسد. میکرومحیط تومور می­تواند حالتی از بنیادی­زایی و تمایز سلول­های سرطانی را تحت تأثیر قرار دهد [33]. ‌هایپوکسیا در تومور می­تواند ویژگی­های شبه بنیادی را از طریق فاکتور القاکننده­ی‌هایپوکسیا (HIF-1α) در بسیاری از تومورها القاء کند که این عمل به وسیله­ فعال‌سازی فاکتورهای مهم سلول­های بنیادی از قبیل Oct4)، Sox2، Nanog، Kif4، (C-myc و  miRNA 302در جمعیت غیر CSC امکان­پذیر است. مهم­ترین تنظیم کننده­های پاسخ سلولی به‌هایپوکسیا، HIF-1α است. در سطح بالای اکسیژن، α HIF-1یوبی کوئیتینه شده و سپس تخریب می‌شود. زمانی که سطح اکسیژن کاهش می‌یابد، یوبی کوئیتیناسیون مهار می‌شود و α HIF-1فعال می­شود و به داخل هسته، جایی که با HIF-1β دیمریزه می­شود، انتقال می­یابد و رونویسی از عوامل پاسخ به‌هایپوکسیا را فعال می­کند که شامل رونویسی بیش از 60 ژن است که رگ­زایی را برای تحویل اکسیژن و هم‌چنین فعال­سازی مسیرهای حفظ و تکثیر را باعث می‌شود. ‌هایپوکسیای تومور، α HIF-1را پایدار می­کند که در نتیجه رونویسی از فاکتور رشد اندوتلیال عروقی  VEGF توسط α HIF-1 القاء می­شود و منجر به افزایش عروق زایی می­شود، ولی سازمان­دهی ناهنجار رگ­های تازه تشکیل شده منجر به غلظت پایین داروهای شیمی‌درمانی در تومور شده و می­تواند مکانیسم مقاومت درمانی را ممکن سازد [34]. هم‌چنین نشان داده شده است که تابش پرتو، فعال­سازی α HIF-1را القاء می‌کند که منجر به جان سالم به در بردن سلول­های اندوتلیال می­شود و در نتیجه در مقاومت به تابش پرتو دخالت می­کند، بنابراین EMT در مقاومت­های درمانی سرطان نیز نقش دارد. هم‌چنین افزایش جمعیت CSC در شرایط‌هایپوکسیا نشان دهنده­ی این است­که α HIF-1در این سلول­ها پایدار می­شود. بنابراین اگرچه EMT به طور گسترده­ای در زمینه ریخت زایی جنین مطالعه شده است. به نظر می­رسد که نقش کلیدی در به دست آوردن ویژگی­های تهاجم و متاستاز به وسیله­ی بسیاری از انواع سلول­های کارسینوما برعهده دارد. سلول­های کارسینوما در دوره­ای از تهاجم تومورها دیده می­شوند که در معرض EMT قرار می­گیرند [35].
مقاومت دارویی ذاتی CSC‌ها
مقاومت دارویی CSC‌ها چالش مهمی‌در درمان سرطان‌ها می­باشدکه بدون شک دلیل مهمی ‌برای شکست در درمان­های سرطانی می­باشد. میکرو محیطی که CSC درآن سکنی می‌گزیند، مکانیسم­هایی برای مقاومت در برابر پرتو و شیمی‌درمانی دارد. از این­رو پرتو درمانی و شیمی‌درمانی فقط توده­های جمعیتی غیرCSC را از بین می‌برد ولی در از بین بردن CSC‌ها ناکارآمد است. سلول‌های بنیادی سرطان در شرایط ویژه­ی میکرو محیطی باعث مقاومت­های درمانی می‌شود. شرایط‌ هایپوکسیا منجر به کاهش تولید گونه­های فعال اکسیژن (ROS) می­شود که برای حفظ ویژگی­های بنیادی بودن لازم است و باعث افزایش رگ­زایی می­شود که برای تأمین مواد مغذی سلول­های سرطانی مورد نیاز می­باشد. هم‌چنین فرآیندEMT باعث انتشار سلول­های توموری از تومور اولیه و جایگزینی در مکان متاستاتیک می­شوند. EMT در القاء مسیرهای پیام‌رسانی بنیادی بودن نیز نقش دارد. مجموعه­ این شرایط به همراه ظرفیت بالای CSC‌ها در ترمیم آسیب­های DNA ای و بیان بالای انتقال دهنده­های ABC که باعث خارج کردن داروهای ضدسرطانی از CSC‌ها می­شوند، محققان را بر این داشته­اند تا استراژی­های درمانی مؤثرتری برای مقابله با  CSCها در نظر بگیرند [36]. در جدول 2 به هدف­های درمانی که در از بین بردن CSC‌ها مؤثر هستند، اشاره شده است [21].
 
 
جدول 2- هدف­های درمانی مهم و اصلی به منظور از بین بردن سلول های بنیادی سرطان.
اجزای موثر مورد هدف هدف­های درمانی CSC
هدف قرار دادن CD44، CD90، CD133 و CD33 هدف قرار دادن مارکرهای سطح سلولی CSC
Hedgehog، Wnt، Notch و Hippo هدف قرار دادن مسیرهای پیام‌رسانی مهم
Verapamil، MS-209، VX-710 و Tariquidar هدف قرار دادن انتقال دهنده­های ABC
CXCL12/CXCR4، VEGF/VEGFR و PH اسیدی ضعیف هدف قرار دادن کنام CSC
 
 
مسیرهای پیام‌رسانی مهم سلول­های بنیادی شامل Hedgehog، Wnt، Notch و Hippo که به طور رایجی در CSC‌ها تغییر می‌یابند و حفظ و نگه­داری این سلول­ها را حمایت می­کنند [6].
مسیر Wnt/β catenin
مسیر Wnt در سرنوشت سلول حین تکامل جنینی نقش کلیدی بازی می­کند و در تکثیر، تمایز، زنده ماندن و آپوپتوز سلول نقش دارد. در انسان­ها خانواده WNT از 19 گلیکوپروتئین ترشحی تغییر دهنده­ی لیپید تشکیل شده است که به عنوان لیگاند برای حداقل 10 ایزوفرم از گیرنده‌ی خانواده  Fzd و کمک گیرنده­های مختلف­شان عمدتاً LRP5 و LRP6 عمل می­کند. میان­کنش بین این لیگاندها و کمپلکس‌های گیرنده­شان، منجر به فسفریله شدن و فعال شدن پروتئین سیتوپلاسمی‌به نامDVL می­شود که به واسطه‌ آن، کمپلکس تخریب β-کاتنین (کمپلکس پروتیئینی Axin، APC و GSK-3β) را مختل می­کند و در نتیجه باعث تجمع β-کاتنین در سیتوپلاسم و نهایتاً انتقال آن به هسته برای فعال­سازی کمپلکس رونویسی TCF-LEF می­شود و باعث بیان ژن­های مختلفی از قبیل MYCN و  Cyclin D1 با نقش‌هایی مانند تعیین سرنوشت سلولی، تکثیر و مهاجرت می­شود [37]. Axin و APC تنظیم کننده­های منفی مسیر هستند که β-کاتنین را در سیتوپلاسم نگه می‌دارند و مانع بیان ژن­های مربوط به این مسیر می­شوند. کمپلکس تخریب چندپروتئینی، به طور نرمال β-کاتنین را از طریق مسیر تجزیه پروتئازوم یوبی کوئیتیناسیون توسط GSK-3β تجزیه می­کند. از این­رو مقدار β-کاتنین پایین نگه داشته می­شود .افزایش مقدار هسته‌ای β-کاتنین نشانه­ای از فعال­سازی مسیر Wnt می­باشد. ترشح پروتئین­های WNT به وسیله­ چندین پروتئین دیگر شامل Porcupine و Wntless نیز تنظیم می‌شود. پروتئین Porcupine می­تواند توسط داروها مورد هدف قرار گیرد و در نتیجه انتقال WNT را از شبکه آندوپلاسمی‌به گلژی و در نهایت ترشح WNT را مهار کند. داروهای مولکولی کوچک با مهار میان­کنش لیگاند-گیرنده باعث مهار این مسیر می­شوند هم‌چنین داروهای که سبب پایداری کمپلکس تخریب چند پروتئینی می‌شوند و β-کاتنین تخریب می­کند، به عنوان داروهای ضد سرطانی در حال مطالعه هستند. عملکرد مسیر WNT به طور آشکاری با سرطان در ارتباط است [38]. در شکل 3 مسیر Wnt و هدف‌های درمانی این مسیر نشان داده شده است [39]. مسیر پیام‌رسانی WNT در اکثر سرطان­های کلورکتال تنظیم کاهشی می­یابد که عمدتاً به علت از دست دادن عملکرد پروتئین APC می­باشد. جهش پروتئین APC در 50 درصد این سرطان­ها اتفاق می­افتد. APC بخشی از کمپلکس تخریب است که تخریب β-کاتنین را وساطت می­کند، بنابراین از دست دادن عملکرد APC موجب تجمع سلولی β-کاتنین و تنظیم افزایشی ژن­های هدف β-کاتنین-TCF-LEF می‌شود [40]. جهش درخود β-کاتنین نقش مهمی‌در ناهنجاری­های مسیر پیام‌رسانی WNT مربوط به سرطان دارد. جهش به دست آوردن عملکرد در ژن کد کننده β-کاتنین (CTNNB1) باعث بیان بیش از اندازه­ی ژن­های هدف مسیر WNT می­شود. جهش β-کاتنین در سرطان­های رحم اندومتریال، کارسینومای کلورکتال و ملانوما مشاهده شده است. هم‌چنین یوبی کوئیتین لیگازهای E3 ZNRF3) و (RNF43 تنظیم کننده­های منفی مهم دیگری از پیام‌رسانی WNT هستند و تخریب گیرنده­های Fzd را ارتقاء می­بخشند. جهش در RNF43 در سرطان­های کلورکتال، اندومتریال گزارش شده است. آنتاگونیست‌های فارماکولوژی مسیر WNT می­توانند در چهار گروه مهم دسته‌بندی شوند: 1) عواملی که پروتئین­های ترانس ممبران یا لیگاندهای درگیر در مسیرپیام‌رسانی WNT را مورد هدف قرار می­دهند. 2) مهارکننده­های Porcupine که در پردازش و ترشح لیگاندهای WNT دخالت می­کند 3) عواملی که کمپلکس تخریب چند پروتئینی را حفظ می­کنند و از این­رو تخریب β-کاتنین را ارتقا می­بخشند. 4) مهارکننده­های پایین دست رونویسی وابسته به β-کاتنین-TCFLEF [6].
 

شکل 3- مسیر پیام­رسانی Wnt و هدف­های درمانی که می­توانند باعث مهار مسیر و از بین بردن CSC ها شوند.
 
مسیر Notch
مسیر پیام‌رسانی Notch یک مسیر تعیین کننده سرنوشت سلولی با عملکردهای مربوط به بسیاری از جنبه­های بیولوژی سرطان شامل فنوتیپ CSC، رگ­زایی، متاستاز و گریز ایمنی تومور می­باشد. پیام‌رسانی Notch با اتصال به لیگاند ترانس ممبران شبیه دلتا (DLL1,3,4) و 1,2JAG از یک سلول با یک پارالوگ گیرنده­یNotch1,2,3,4  از سلول مجاور، که دو مرحله برش پروتئولیتیکی را در گیرنده فعال می­کند، راهاندازی می­شود. نخستین برش به وسیله­ی دیس اینتگرین و پروتئین حاوی دمین متالوپروتئاز 10 (ADAM10) یا ADAM17 یا TACE انجام می­شود و دمین خارج سلولی Notch  را برش می­دهد، فرآیندی که به عنوان شکست S2 شناخته می­شود. برش نهایی به وسیله­ی گاما سکرتاز (شکست S3) اتفاق می­افتد که قطعه داخل سلولی Notch (NICD) را آزاد می­کند که می­تواند به هسته انتقال یابد و با تنظیم کننده­های رونویسی میان­کنش می­کند تا بیان ژن­های هدف Notch را به منظور تنظیم حیات، تمایز و پیشرفت چرخه سلولی  القاء کند. در شکل 4 مسیر Notch و اجزای دخیل در این مسیر نشان داده شده است. مهم­ترین ژن­های هدف مسیر پیام‌رسانی Notch شامل ژن­های خانواده­ی HES  (که به عنوان مهارکننده­ رونویسی با نقشی مربوط به فنوتیپ CSC عمل می­کند) پروتوانکوژن MYC، CDKN1A (که مهارکننده­ی CDK1 را کد می­کند و چرخه­ سلولی و آپوپتوز را مهار می­کند) و  HER2و سایکلین D3 می­باشد [6]. تغییر ژنتیکی مسیر Notch در لوسمی‌حاد لنفوئیدیT (T-ALL) شناسایی شده است. از تنظیم خارج شدن مسیر Notch در بسیاری از انواع بدخیمی­ها و تومورهای جامد شامل سینه، تخمدان، گردن، ریه، پانکراس و مدولابلاستوما نیز گزارش شده است. مسیر Notch توسط miRNA‌ها نیز تنظیم می­شود. بنابراین مهار مسیر Notch ممکن است درمان مؤثری برای سرطان را ارائه دهد. عوامل درمانی ضد سرطانی مسیرهای پیام‌رسانی Notch مواردی مانندگیرنده­های محلول، کمپلکس گاما سکرتاز و میان­کنش تنظیم کننده­های رونویسی با NICD و لیگاندهای Notch را مورد هدف قرار می­دهند [41 ،36].
 

شکل 4- مسیر پیام­رسانی Notch و هدف­های درمانی که می­توانند باعث مهار مسیر و از بین بردن CSC‌ها شوند.
 
مسیر Hedgehog
در ارگانیسم­های بالغ، پیام‌رسانی Hedgehog نقش اساسی در کنترل رفتار سلول­های بنیادی و پیش­ساز برای تأمین کردن هموستازی مناسب بافت و خود نوزایی و ترمیم ایفاء می‌کند. پیام‌رسانی Hedgehog در طی دوران جنینی فعال است و مخصوصاً در تکامل لوله­ عصبی و اسکلت­ها مهم می‌باشد اما در اکثر بافت­های بالغ خاموش است. اتصال ایزوفرم­های مختلف HH (SHH، DHHوIHH) به گیرنده­های PTCH1,2 که پروتئین 12 بار گذرنده از غشا است این مسیر را آغاز می­کند . PTCH غیر متصل به­طور پیوسته­ای فعالیت  SMO را که یک پروتئین 7 بار گذرنده از غشا است را مهار می­کند. وقتی لیگاند HH به PTCH متصل می­شود این مهار برداشته شده و فعالیت فاکتور رونویسی GLI را واسطه می­کند . فعال­سازیSMO باعث می­شود کمپلکس CK1، PKA، GSK-3β از Cos2 آزاد شده و مانع برش Ci می­شود در نتیجه Ci به هسته انتقال می­یابد و منجر به فعال­سازی فاکتور رونویسی GLI1/2 و ژن­های هدف شامل Cyclin D/E، Myc، Patched و HIP می­شود [42]. در شکل 3 مسیر Wnt و هدف­های درمانی این مسیر نشان داده شده است [39]. GLI1 یک فعال کننده­ رونویسی است و GLI3 یک مهارکننده­ می‌باشد، اما GLI2 می­تواند به­عنوان یک مهارکننده یا فعال کننده عمل کند. پروتئین GLI مهره­داران شاملGLI1، GLI2 و GLI3 متعلق به خانواده­ی GLi/Ci از فاکتورهای رونویسی انگشت روی می­باشند، و این پروتئین­ها در انتهای مسیر Hedgehog عمل می­کنند تا بیان ژن را کنترل کنند.GLI1 و GLI2 مسئول موزون کردن الگوی بیان ژن هستند که می‌توانند باعث حمایت تومورزایی شوند و از این­رو می­توان چگونگی توانایی ضدسرطانی مهارکننده­­های SMO را توجیه کرد. از تنظیم خارج شدن مسیر پیام‌رسانی HH نقش مهمی ‌در تومورزایی کارسینومای سلول پایه (BCC) پوست دارد که اکثراً به دلیل جهش، از دست دادن عملکرد PTCH1 و یا به میزان کم­تری به دلیل جهش به دست آوردن فعالیت SMO ایجاد می­شود. هم‌چنین پیام‌رسانی نابجای مسیر HH نقش مهمی‌ در تومورهای مدولوبلاستوما و حفظ و گسترش سلول‌های بنیادی لوسمی ‌(LSC) دارند و باعث ناهنجاری میلوئیدی  (AML)می­شوند. فعال­سازی پروتئین­های GLI می‌تواند بوسیله­ مسیرهای فراوانی که در سرطان­های انسانی فعالند مانند PI3K/AKt و MAPK/ERK و هم‌چنین EGFR تقویت شود. نشان داده شده است داروهایی که مانع فعالیت GLI1 و GLI2 وSMO می­شوند رشد تومور راکاهش می­دهند و آپوپتوز را القاء می­کنند. به نظر می­رسد مسیر HH در EMT و متاستاز نقش مهمی‌ داشته باشد و سلول­هایی که در معرض EMT قرار می­گیرند مسیر HH فعالی دارند و قابلیت تحرک پیدا کرده و به بافت­های اطراف­شان حمله کرده و متاستاز می­کنند. زمانی­که آن­ها در مکان جدیدشان حضور پیدا می‌کنند ممکن است به مسیر HH برای خودنوزایی و رشد بیش‌تر نیاز داشته باشند. سه هدف مهم آنتاگونیست­های مسیر HH شامل لیگاندهای HH، فاکتورهای رونویسی SMO و GLI می‌باشند [41، 36].
 

شکل 5- مسیر پیام­رسانی Hedgehog و هدف­های درمانی که می­توانند باعث مهار مسیر و از بین بردن CSC ها شوند.
 
 
مسیر Hippo
مسیر پیام‌رسانی Hippo در طی تکامل حفاظت شده است و باعث ایجاد تعادل بین تکثیر و آپوپتوز سلولی می­شود. کینازهای مهم مسیر پیام‌رسانی Hippo شامل: کیناز MST1، MST2 (MST1/2) همراه با پروتئین آداپتور SAV1، کیناز LATS1، LATS2 (LATS1/2) همراه با پروتئین آداپتور MOB1 و کیناز MAP4K می­باشد. این کینازها فرآیند فسفریلاسیون را وساطت می­کنند که منجر به نگه­داشتن کمک فعال کننده­ی رونویسی YAP1/TAZ در سیتوپلاسم و تخریب آن می­شوند و از این­رو رونویسی ژن­هایTEAD، درگیر در رشد و حیات سلولی (ضد آپوپتوزی)، مهاجرت و خودنوزایی، را مهار می­کنند. زمانی­که مسیر Hippo خاموش است، YAP1/TAZ دفسفریله شده و به هسته انتقال یافته و به فاکتورهای رونویسی TEAD1-TEAD4 متصل می­شود و رونویسی ژن­های درگیر در تکثیر سلولی را فعال می­سازد. اما زمانی­که مسیر Hippo روشن است،  LATS1/2به طور مستقیم YAP1/TAZ را فسفریله کرده و ورود آن به هسته را به وسیله‌ی نگه‌داری سیتوپلاسمی‌توسط 14-3-3 و سپس تخریب توسط مسیر پروتئازوم-یوبی کوئیتیناسیون و اتولیزوزم، مهار می­کند. هم‌چنین فعالیت فاکتور رونویسی TEAD به وسیله ی VGLL4 مهار می­شود [43]. در شکل 6 مسیرHippo  نشان داده شده است [44]. ناهنجاری در مسیر Hippo باعث افزایش فعالیت YAP1 و TAZ می­شود که منجر به گسترش جمعیت CSC و در نتیجه گسترش تومورهای جامد و باعث مقاومت درمانی و متاستازی می­شود. مطالعات نشان داده­اند YAP1 و TAZ به عنوان انکوژن مهم در تومورهای جامد دخالت می­کنند. بیان اجزای مسیرHippo  مانند LATS2 و TAZ در بیماران لوسمی‌ میلوئید حاد مشاهده شده است که نشان می‌دهد مسیرHippo  در پیشرفت بیماری و مقاومت درمانی نقش دارد. مطالعات نشان داده اند جهش در LATS1/2 یا TAZ و هم‌چنین گیرنده­های جفت شونده با G پروتئین و  NF2 که در بالادست این پروتئین­ها در مسیر Hippo عمل می­کند، می­تواند باعث انکوژنی شود. با این وجود جهش در اجزای مسیرHippo  نسبتاً نادر است که نشان می­هد فعال­ سازی YAP1 و یا  TAZ ممکن است از طریق میان­کنش با دیگر مسیرهای پیام‌رسانی از قبیل گیرنده جفت شونده با G پروتئین، EGFR، Notch، TGF-β و یا آبشار Wnt القاء شود که به طور رایجی به وسیله­ ناهنجاری­های ژنتیکی تحت تأثیر قرار می­گیرد. در واقع مشاهده شده است، ارتباط متقابل بین ژن­های مسیر Hippo و دیگر مسیرهای پیام‌رسانی مربوط به تومور در گسترش بدخیمی­ها با یک‌دیگر همکاری می­کنند. هدف­های درمانی مهم در مسیر Hippo شامل کینازهای مهارکننده­ی تومور MTS1/2 و LATS1/2 می­باشد. کینازهایی که به طور معمول باعث انکوژنی می­شوند از قبیلAKT ، SRC، ABL1 و RAF عموماً به دلیل فعال­سازی تغییرات ژنتیکی تحریک می­شوند. در مقابل کینازهای مسیر Hippo در معرض جهش­های از دست دادن عملکرد، مربوط به ویژگی خاصی از پیام‌رسانی درون مسیر قرار می­گیرند و نیاز به تقویت فعالیت کینازهای مسیر Hippo مرکزی می­باشد که ذاتاً چالش برانگیزتر از مهار کینازهای فعال می­باشد [44، 6].
 

شکل 6- مسیر پیام­رسانی Hippo الف) زمانی­که مسیر پیام رسانی خاموش است، ب) زمانی­که مسیر پیام رسانی روشن است.
 
نتیجه‌گیری
نتایج آزمایشگاهی مبتنی بر تحقیقات، نقش اساسی CSC‌ها را در مقاومت سرطان­ها به درمان، بازگشت دوباره تومور و متاستازی اثبات کرده­اند. کنام CSC‌ها متغیر مهمی‌است که بر مسیرهای پیام‌رسانی بنیادی شامل Hedgehog، Wnt، Notch و Hippo که خودنوزایی و تمایز سلول را کنترل می­کنند، اثر می­گذارد. به نظر می­رسد مهم‌ترین دلیل مقاومت­های درمانی شباهت بین CSC‌ها و سلول­های بنیادی نرمال باشدکه CSC‌ها از مکانیسم­های سلول­های بنیادی بر علیه درمان­های ضدسرطانی استفاده می­کنند. نشان داده شده است که  CSC‌ها به درمان­های رایج سرطان نسبت به جمعیت­های غیر CSC بسیار مقاوم­اند. بنابراین از بین بردن CSC‌ها برای درمان بیماری­های بدخیم ضروری می­باشد. سیستم­های درمانی که در آن مسیرهای پیام‌رسانی مهم CSC و کنام CSC را هدف قرار می­دهند، هدف­های درمانی مناسبی هستند زیرا مجموعه­ این مسیرهای پیام‌رسانی و میکرو محیط شرایطی را فراهم می­آورد تا CSC‌ها بتوانند در مقابل درمان­های رایج مقاومت نشان دهند. بنابراین هدف قرار دادن این پارامترهای مهم درمان­های مؤثری را امکان­پذیر خواهد کرد. CSC‌ها در مقابل داروها و درمان­های رایج از طریق دو مکانیسم از خود حفاظت می‌کنند: مکانیسم داخلی CSC‌ها که می­تواند به دلیل مکانسیم­های ترمیم DNA بسیار کارآمد، بیان پمپ­های دارو و چرخه­ سلول تغییر یافته باشد و مکانیسم خارجی CSC‌ها که به تأثیر میکرومحیط تومور برCSC‌ها بر می­گردد. بنابراین مجموعه­ی مکانیسم­های داخلی و خارجی CSC‌ها با یک‌دیگر همکاری می­کنند و به درمان­های رایج سرطان مقاومت نشان می­دهند. امروزه برخی استراژی­های درمانی می­توانند به طور موفقیت آمیزیCSC ‌ها را از بین ببرند در حالی­که بقیه هنوز در مراحل آزمایشی و پیش بالینی هستند.
تشکر و قدردانی
نویسندگان مراتب قدردانی خود را از معاونت پژوهشی و فن آوری دانشگاه محقق اردبیلی برای حمایتهای مالی اعلام می‌دارند.
 
 
 
 
References
 
 
 
[1]    Parsa N. Molecular and Cellular basis of human cancer. Journal of Cell & Tissue 2012; 2(4): 365-76.
[2]    Hoveizi E, Pouratar F, Kesmati M, Shahriari A. Induction of Apoptosis in Human Cancer A549 Cells Through Hydroalcoholic Extract of Salvia officinalis. Journal of Cell & Tissue 2020; 11(2): 100-12.
[3]    Abdolmaleki A, Asadi A, Ardabili M, Namin I. Importance of Nano Medicine and New Drug Therapies for Cancer. Advanced Pharmaceutical Bulletin 2020.
[4]    Filatova A, Acker T, Garvalov BK. The cancer stem cell niche (s): the crosstalk between glioma stem cells and their microenvironment. Biochimica et Biophysica Acta (BBA)-General Subjects. 2013; 1830(2): 2496-508.
[5]    Malanchi I, Santamaria-Martínez A, Susanto E, Peng H, Lehr H-A, Delaloye J-F, et al. Interactions between cancer stem cells and their niche govern metastatic colonization. Nature 2012; 481(7379): 85-9.
[6]    Clara JA, Monge C, Yang Y, Takebe N. Targeting signalling pathways and the immune microenvironment of cancer stem cells—A clinical update. Nature Reviews Clinical Oncology 2020; 17(4): 204-32.
[7]    Hideshima T, Anderson KC. Signaling Pathway Mediating Myeloma Cell Growth and Survival. Cancers 2021; 13(2): 216.
[8]    Faroni A, Terenghi G, Reid AJ. Adipose-derived stem cells and nerve regeneration: promises and pitfalls. International Review of Neurobiology 2013; 108: 121-36.
[9]    Benmelouka AY, Munir M, Sayed A, Attia MS, Ali MM, Negida A, et al. Neural Stem Cell-Based Therapies and Glioblastoma Management: Current Evidence and Clinical Challenges. International Journal of Molecular Sciences 2021; 22(5): 2258.
[10]  Ghayour MB, Abdolmaleki A, Fereidoni M. Use of stem cells in the regeneration of peripheral nerve injuries: an overview. The Neuroscience Journal of Shefaye Khatam 2015; 3(1): 84-98.
[11]  Aran S, Zahri S, Asadi A, Khaksar F, Abdolmaleki A. Hair follicle stem cells differentiation into bone cells on collagen scaffold. Cell and Tissue Banking 2020:1-8.
[12]  Asadi A, Zahri S, Abdolmaleki A. Biosynthesis, characterization and evaluation of the supportive properties and biocompatibility of DBM nanoparticles on a tissue-engineered nerve conduit from decellularized sciatic nerve. Regenerative Therapy 2020; 14: 315-21.
[13]  O'Brien CA, Kreso A, Jamieson CH. Cancer stem cells and self-renewal. Clinical Cancer Research 2010; 16(12): 3113-20.
[14]  Kreso A, Dick JE. Evolution of the cancer stem cell model. Cell Stem Cell 2014; 14(3): 275-91.
[15]  Tirino V, Desiderio V, Paino F, De Rosa A, Papaccio F, La Noce M, et al. Cancer stem cells in solid tumors: an overview and new approaches for their isolation and characterization. The FASEB Journal 2013; 27(1): 13-24.
[16]  Prieto-Vila M, Takahashi R-u, Usuba W, Kohama I, Ochiya T. Drug resistance driven by cancer stem cells and their niche. International Journal of Molecular Sciences 2017; 18(12): 2574.
[17]  Snyder V, Reed-Newman TC, Arnold L, Thomas SM, Anant S. Cancer stem cell metabolism and potential therapeutic targets. Frontiers in Oncology 2018; 8: 203.
[18]  Plaks V, Kong N, Werb Z. The cancer stem cell niche: how essential is the niche in regulating stemness of tumor cells. Cell Stem Cell 2015; 16(3): 225-38.
[19]  Medema JP. Cancer stem cells: the challenges ahead. Nature cell biology. 2013; 15(4): 338-44.
[20]  Marcato P, Dean CA, Giacomantonio CA, Lee PW. Aldehyde dehydrogenase: its role as a cancer stem cell marker comes down to the specific isoform. Cell Cycle 2011; 10(9): 1378-84.
[21]  Chen K, Huang Y-h, Chen J-l. Understanding and targeting cancer stem cells: therapeutic implications and challenges. Acta Pharmacologica Sinica 2013; 34(6): 732-40.
[22]  Clevers H. The cancer stem cell: premises, promises and challenges. Nature Medicine 2011;17(3):313-9.
[23]  Ghayour M-B, Abdolmaleki A, Behnam-Rassouli M, Mahdavi-Shahri N, Moghimi A. Synergistic effects of Acetyl-L-carnitine and adipose-derived stromal cells to improving regenerative capacity of acellular nerve allograft in sciatic nerve defect. Journal of Pharmacology and Experimental Therapeutics 2019:jpet. 118.254540.
[24]  Opdenaker LM, Modarai SR, Boman BM. The proportion of ALDEFLUOR-positive cancer stem cells changes with cell culture density due to the expression of different ALDH isoforms. Cancer Studies and Molecular Medicine: Open Journal 2015; 2(2): 87.
[25]  F Quail D, J Taylor M, Postovit L-M. Microenvironmental regulation of cancer stem cell phenotypes. Current Stem Cell Research & Therapy 2012;7(3):197-216.
[26]  Magee JA, Piskounova E, Morrison SJ. Cancer stem cells: impact, heterogeneity, and uncertainty. Cancer Cell 2012; 21(3): 283-96.
[27]  Borovski T, Felipe De Sousa EM, Vermeulen L, Medema JP. Cancer stem cell niche: the place to be. Cancer Research 2011; 71(3): 634-9.
[28]  Ye J, Wu D, Wu P, Chen Z, Huang J. The cancer stem cell niche: cross talk between cancer stem cells and their microenvironment. Tumor Biology 2014; 35(5): 3945-51.
[29]  Chanda D, Otoupalova E, Smith SR, Volckaert T, De Langhe SP, Thannickal VJ. Developmental pathways in the pathogenesis of lung fibrosis. Molecular Aspects of Medicine 2019; 65: 56-69.
[30]  Gao D, Vahdat LT, Wong S, Chang JC, Mittal V. Microenvironmental regulation of epithelial–mesenchymal transitions in cancer. Cancer Research 2012; 72(19): 4883-9.
[31]  Liu S, Cong Y, Wang D, Sun Y, Deng L, Liu Y, et al. Breast cancer stem cells transition between epithelial and mesenchymal states reflective of their normal counterparts. Stem Cell Reports 2014; 2(1): 78-91.
[32]  May CD, Sphyris N, Evans KW, Werden SJ, Guo W, Mani SA. Epithelial-mesenchymal transition and cancer stem cells: a dangerously dynamic duo in breast cancer progression. Breast Cancer Research 2011; 13(1): 1-10.
[33]  Lin Q, Yun Z. Impact of the hypoxic tumor microenvironment on the regulation of cancer stem cell characteristics. Cancer Biology & Therapy 2010; 9(12): 949-56.
[34]  Semenza GL. Hypoxia-inducible factors: mediators of cancer progression and targets for cancer therapy. Trends in Pharmacological Sciences 2012; 33(4): 207-14.
[35]  Carnero A, Lleonart M. The hypoxic microenvironment: A determinant of cancer stem cell evolution. Inside the Cell 2016; 1(2): 96-105.
[36]  Vidal S, Rodriguez-Bravo V, Galsky M, Cordon-Cardo C, Domingo-Domenech J. Targeting cancer stem cells to suppress acquired chemotherapy resistance. Oncogene 2014; 33(36): 4451-63.
[37]  Duchartre Y, Kim Y-M, Kahn M. The Wnt signaling pathway in cancer. Critical reviews in oncology/hematology. 2016; 99: 141-9.
[38]  Anastas JN, Moon RT. WNT signalling pathways as therapeutic targets in cancer. Nature Reviews Cancer 2013; 13(1): 11-26.
[39]  Takebe N, Miele L, Harris PJ, Jeong W, Bando H, Kahn M, et al. Targeting Notch, Hedgehog, and Wnt pathways in cancer stem cells: clinical update. Nature Reviews Clinical Oncology 2015; 12(8): 445.
[40]  Wan M-l, Wang Y, Zeng Z, Deng B, Zhu B-s, Cao T, et al. Colorectal cancer (CRC) as a multifactorial disease and its causal correlations with multiple signaling pathways. Bioscience Reports 2020; 40(3).
[41]  Takebe N, Harris PJ, Warren RQ, Ivy SP. Targeting cancer stem cells by inhibiting Wnt, Notch, and Hedgehog pathways. Nature Reviews Clinical Oncology 2011; 8(2): 97-106.
[42]  Merchant AA, Matsui W. Targeting Hedgehog—a cancer stem cell pathway. Clinical Cancer Research 2010; 16(12): 3130-40.
[43]  Ehmer U, Sage J. Control of proliferation and cancer growth by the Hippo signaling pathway. Molecular Cancer Research 2016; 14(2): 127-40.
[44]  Park JH, Shin JE, Park HW. The role of hippo pathway in cancer stem cell biology. Molecules and Cells 2018; 41(2): 83.

 

 
 
Cancer Stem Cells: A Narrative Review
                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                         
 
S. Rashidi[5], A. Asadi [6], A. Abdolmaleki[7],[8]
 
 
Received:11/01/21       Sent for Revision: 31/02/21     Received Revised Manuscript:17/03/21 Accepted:28/03/21
 
 
Cancer Stem Cells (CSCs) or tumor-initiating cells are a subpopulation of cells within the heterogenous tumor with the potential for self-renewal and differentiation into various cell lines. They also have a high tumorigenic potential in all tissues and organs of the body compared to other stem cells. CSCs reside in special microenvironments that are referred to as the niche. CSCs niches are comprised of different types of cells that cause CSCs to be survived and their features to be improved. In this review article, CSCs features, their separation and identification methods and bilateral relationship between CSCs and niches have been examined. Also, major signaling pathways such as Wnt/βcatenin, Notch, Hedgehog and Hippo that are frequently altered in CSCs and provide a supportive role for CSCs, and the therapeutic targets of these pathways, that are effective in eradicating CSCs and cancer treatment, have been studied.
Key words: Cancer stem cells, Signaling-pathways, Tumor.
 
Funding: This study did not have any funds.
Conflict of interest: None declared.
Ethical approval: None declared.
 
How to cite this article: Rashidi S, Asadi A, Abdolmaleki A. Cancer Stem Cells: A Narrative Review. J Rafsanjan Univ Med Sci 2021; 20 (2): 201-26. [Farsi]
 


 
[1]- کارشناس ارشد، گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران.
[2]- (نویسنده مسئول) دانشیار، گروه زیست شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران. تلفن: 31505187-045، دورنگار: 31505187-045، پست الکترونیکی: asad.asady@gmail.com
[3]- استادیار، گروه علوم مهندسی، دانشکده فناوری‌های نوین، دانشگاه محقق اردبیلی، نمین، ایران
[4]- استادیار، مرکز پژوهشی علوم زیستی و زیست فن آوری، دانشگاه فن آوری‌های نوین سبلان، نمین، ایران
 
[5]- MSc, Dept. of Biology, Faculty of Science, University of Mohaghegh Ardabili, Ardabil, Iran, ORCID: 0000-0003-3315-2947
[6]- Associate Prof., Dept. of Biology, Faculty of Science, University of Mohaghegh Ardabili, Ardabil, Iran, ORCID: 0000-0003-3314-2948 (Corresponding Author) Tel: (045) 31505187, Fax: (045) 31505187, E-mail: asad.asady@gmail.com
[7]- Assistant Prof., Dept.of Engineering Sciences, Faculty of Advanced Technologies, University of Mohaghegh Ardabili, Namin, Iran, ORCID: 0000-0002-7454-8728
 
نوع مطالعه: مقاله مروري | موضوع مقاله: زيست شناسي
دریافت: 1399/10/20 | پذیرش: 1400/1/8 | انتشار: 1400/2/30

ارسال نظر درباره این مقاله : نام کاربری یا پست الکترونیک شما:
CAPTCHA

ارسال پیام به نویسنده مسئول


بازنشر اطلاعات
Creative Commons License این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است.

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | Journal of Rafsanjan University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb