مقاله پژوهشی
مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
دوره 20، آذر 1400، 988-973
طراحی و آزمون مدل علی سازگاری تحصیلی براساس تنظیم رفتاری هیجان با نقش میانجی ذهن آگاهی در دانشآموزان بیسرپرست و بدسرپرست:
یک مطالعه توصیفی
حسین تقوی[1]، متینه عبادی[2]، سلیم کاظمی[3]
دریافت مقاله: 25/03/1400 ارسال مقاله به نویسنده جهت اصلاح: 28/04/1400 دریافت اصلاحیه از نویسنده: 24/06/1400 پذیرش مقاله: 27/06/1400
چکیده
زمینه و هدف: مشکلات تحصیلی، اجتماعی و روانشناختی دانشآموزان بیسرپرست و بدسرپرست، نیاز بهتوجه ویژه دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف طراحی و آزمون مدل علی سازگاری تحصیلی بر اساس تنظیم رفتاری هیجانی با نقش میانجی ذهن آگاهی در دانشآموزان بیسرپرست و بدسرپرست انجام شد.
مواد و روشها: روش پژوهش حاضر توصیفی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشآموزان بیسرپرست و بدسرپرست استان اردبیل در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند که تعداد 210 نفر از آنها به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و در این پژوهش شرکت کردند. جهت جمعآوری دادهها از سه پرسشنامه استاندارد شده سازگاری تحصیلی Sinha و Sing، تنظیم رفتاری هیجان Kraaij و Garnefski و ذهن آگاهی Brown و Ryan استفاده شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از تحلیل همبستگی Pearson و مدلسازی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج بهدست آمده نشان داد که تنظیم رفتاری هیجان (163/0=β) و ذهن آگاهی (678/0=β) اثر مستقیم و مثبت بر سازگاری تحصیلی دارند (001/0>P). همچنین نتایج مربوط به شاخصهای برازش مدل نیز نشان داد که ذهن آگاهی میتواند میانجی روابط بین تنظیم رفتاری هیجان با سازگاری تحصیلی باشد.
نتیجهگیری: بهطور کلی، میانجیگری ذهن آگاهی را در رابطه بین تنظیم رفتاری هیجان و سازگاری تحصیلی دانشآموزان بیسرپرست و بدسرپرست میتوان تأیید کرد. با توجه به معنادار شدن مدل ارائه شده و تأیید نقش میانجی ذهن آگاهی، به درمانگران و مشاوران حیطه تحصیلی توصیه میشود در وهله اول متغیر مهم تنظیم رفتاری هیجان را مورد بررسی و سنجش قرار دهند و نقش مهم متغیرهای واسطهای را در نظر بگیرند.
واژههای کلیدی: تنظیم هیجان، ذهن آگاهی، سازگاری، بیسرپرست، دانشآموزان
مقدمه
خانواده و جامعه نقش اساسی در زندگی و رشد افراد دارند و پایه و اساس رشد فرد را بنا میکنند؛ اما با این حال، بهدلایلی مانند ترک پدر و مادر، از دست دادن والدین، از هم پاشیدگی خانواده و غیره، کودکان بیسرپرست (Orphan) میشوند و در مراکز نگهداری شبانهروزی زندگی میکنند [1]. در سراسر جهان، حدود 140 میلیون کودک بهعنوان بیسرپرست شناخته شدهاند بهطوری که یکی یا هر دو والدین خود را از دست دادهاند [2]. از سوی دیگر افراد بدسرپرست (Poorly supervised)، فرزندانی هستند که سرپرستان آنها بهدلایل مختلف از جمله اعتیاد و یا وارد نمودن آسیب و آزارهای جسمی یا روانی به فرزندان فاقد صلاحیت اجتماعی، اخلاقی و رفتارهای لازم برای نگهداری فرزند هستند [3].
در مورد کودکان بیسرپرست، مرگ زود هنگام والدین اغلب دانشآموزان را در معرض استرس، مشکلات عاطفی و ضربه روانی که با سازگاری کارآمد آنها در محیط مدرسه تداخل دارد، قرار میدهد. اصطلاح سازگاری بیانگر روندی روانشناختی است که در آن فرد تلاش میکند تا با استرس و تنش مقابله کند تا بتواند نیازهای خود را برآورده کند و در عین حال برای حفظ هماهنگی با محیط تلاش کند [4]. سازگاری انواع مختلفی دارد که یکی از مهمترین آنها سازگاری تحصیلی (Academic adjustment) میباشد، سازگاری تحصیلی منعکس کننده ظرفیت یادگیری دانشآموزان، انگیزه آنها و راهبردهایی که برای دستیابی به اهداف خود به کار خواهند برد، میباشد [5]. همچنین به توانایی تحمل تکانهها برای دستیابی به اهداف مطلوب اشاره دارد و پیشبینیکننده ضروری موفقیت و پیشرفت تحصیلی افراد است [6]. دانشآموزان بیسرپرست در مدرسه عملکرد ضعیفی دارند آنها همچنین استرس، مشکلات عاطفی و آسیب روحی و جسمی را تجربه میکنند. همانطور که در تحقیقات گذشته نشان داده شده است اکثر کودکان بیسرپرست تحت مراقبت و محافظت انواع خانههای کودکان بیسرپرست، در مدرسه ضعیف عمل میکنند، از عزت نفس پایینی برخوردارند و از نظر روانی به آشفتگی گرایش داشتند [4].
دشواری در تعدیل و تنظیم هیجان به هنگام برانگیختگی، عامل زمینهساز مهمی در اختلالهای هیجانی، کاهش بهزیستی و مشکلات ارتباطی است. در تنظیم رفتاری هیجان (Behavioral emotion regulation) برخورد فعالانه به افراد کمک میکند تا هیجانشان را به شیوهای مطلوب تنظیم نموده، کنترل بیشتری بر خود داشته باشند و در مورد داشتن حمایت اجتماعی برای آنان اطمینان خاطر بیشتری فراهم مینماید [7]. تحول کودکان بدون والدین یا والدین فاقد صلاحیت اخلاقی سبب میشود که فرآیندهای هیجانی آنها مانند مدیریت هیجان دچار آسیب شود، بهصورتی که این فرآیند سبب کاهش مهارت این افراد در شناخت هیجانات مثبت و منفی دیگران شده و در نتیجه آنها فرصت گفتمان هیجانی کمتری را تجربه خواهند کرد [8]. نتایج پژوهشها نیز نشان دادند که آموزش تنظیم هیجان میتواند مهارتهای اجتماعی-هیجانی، سازگاری و کفایت اجتماعی را افزایش، پرخاشگری را کاهش دهد و بر کیفیت روابط اجتماعی تأثیر بگذارد [9]. پژوهش Kraaij و Garnefski نشان دادند که راهبردهای کنارهگیری و نادیده گرفتن میتوانند علائم افسردگی و اضطراب را در افرادی که با شرایط استرسزا روبرو بودهاند، پیشبینی نماید [10]. پژوهش Kazemi rezaei و همکاران بیانگر ارتباط بین راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان و سازگاری اجتماعی دانشجویان بود [11].
پژوهشها حاکی از این است که سطوح پایین ذهن آگاهی (Mindfulness) در نوجوانان با مشکلات مرتبط با سلامت روان، اضطراب، افسردگی و سلامت هیجانی مرتبط بوده است؛ ذهن آگاهی شامل آگاهی مداوم از احساسات فیزیکی، ادراکات، عواطف، افکار و تصورات است و شامل یک آگاهی پذیرا و عاری از پیشداوری از وقایع جاری زندگی است [12]؛ بر مبنای این دیدگاه، ذهن آگاهی میتواند از طریق تقویت لحظه به لحظه رفتارهای افراد منجر به کاهش رفتارهای منفی (خصومت، اجبار، کنترل بیش از حد و ارتباط بیاثر) و افزایش رفتارهای مثبت (گرمی، پذیرش، تشویق) شده و در نهایت موجب کاهش مشکلات رفتاری، هیجانی و روانشناختی آنها گردد [13]. بهعبارتی نقش ذهن آگاهی در پژوهشهای متعددی به عنوان میانجی بررسی شده است؛ واسطهگری ذهن آگاهی در رابطه بین ناگویی هیجانی و آسیب به خود [14] و انعطافپذیری شناختی و باورهای عملکردی غیرمنطقی [15] بهخوبی نشان داده شده است.Mettler و همکاران نیز در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که ذهن آگاهی با تمامی حوزههای سازگاری (تحصیلی، اجتماعی و عاطفی) رابطه داشته است [16]. نتایج پژوهش Sakiroglu و همکاران تأیید کردند، وقتی سطوح ذهن آگاهی افزایش مییابد، میزان سازگاری تحصیلی بالا میرود [17]. Babaei Nadinluye و همکاران نشان دادند که، بین ذهن آگاهی و فراهیجان و تنظیم هیجانی - شناختی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد [18].
با توجه به اینکه بیشتر پژوهشها در زمینه سازگاری تحصیلی در مورد دانشآموزان عادی انجام شده است و کمتر مطالعهای به دانشآموزان بیسرپرست و بدسرپرست ساکن در مراکز بهزیستی پرداختهاند و با توجه به نقش ابعاد سازگاری بهعنوان عاملهای کلیدی در موفقیت، ارتقاء سلامتی و کاهش مشکلات روانشناختی دانشآموزان مذکور و از سوی دیگر خلأهای پژوهشی در این زمینه، انجام پژوهشهایی از این دست و استفاده از نتایج این پژوهشها در زمینه شناسایی و پیشگیری و در صورت لزوم درمان مشکلات دانشآموزان بیسرپرست و بدسرپرست از ضرورتهای مهم پژوهش میباشد. از اینرو، مسأله اصلی پژوهش حاضر آزمون مدل سازگاری تحصیلی براساس تنظیم رفتاری هیجان با نقش میانجی ذهن آگاهی در دانشآموزان بیسرپرست و بدسرپرست بود که شمای مفهومی آن در شکل 1 آورده شده است.