جستجو در مقالات منتشر شده


۱۸ نتیجه برای طاهری

عباسعلی وفایی، علی رشیدی‌پور۲، محمود منطقی، علی جلال، عباسعلی طاهریان، حسین میلادی گرجی، مرتضی جراحی،
جلد ۱، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۸۱ )
چکیده

خلاصه

سابقه و هدف: شواهد زیادی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ دو نیمکره‌ مغز نقش‌ متفاوتی‌ در ذخیره‌ حافظه‌ هیجانی‌ دارند. هدف‌ این‌ مطالعه‌ بررسی‌ نقش‌هسته‌ اکومبنس‌ به صورت‌ دو طرفه‌ و یک‌ طرفه‌ (طرف‌ راست‌ و چپ‌) مغز بر به‌ خاطرآوری‌ اطلاعات‌ حافظه تازه‌ آموخته‌ شده‌ در مدل‌ یادگیری‌احترازی‌ غیر فعال‌ می‌باشد.

مواد و روش‌ها: این پژوهش تجربی بوده و در طی آن از ۷۰ سر موش صحرایی نر آلبینو از نژاد ویستاربا وزن ۲۲۰ تا ۲۵۰ گرم‌ استفاده‌ شد .ابتدا به‌ صورت‌ دو طرفه‌ روی‌ هسته‌ اکومبنس‌ کانول‌ راهنما گذاشته‌شد و یک‌ هفته‌ بعد، موش‌ در دستگاه‌ احترازی‌ غیرفعال‌ آموزش‌ داده‌ شد (۱ میلی‌ آمپر شوک‌ DC، برای‌ مدت‌ ۳ ثانیه‌ ) ۲و ۴و ۶ روز بعد (یک‌ ساعت‌ قبل‌ از ارزیابی‌ به‌ خاطرآوری‌ اطلاعات‌) به‌ منظور غیرفعال‌ سازی‌ نواحی‌ مزبور تترودوتوکسین‌ (۵ نانوگرم‌ در ۱میکرولیتر به‌ ازای‌ هر طرف‌) به‌ صورت‌ دو طرفه‌ و یک‌ طرفه‌ داخل‌ هسته‌های‌ فوق‌ تزریق‌ شد. ۴۸ ساعت‌ بعد آزمون به خاطرآوری‌ انجام‌ شد که‌ در طی‌ آن‌ مدت‌ زمانی‌ که‌ طول‌ می‌ کشید تا حیوان‌ وارد محفظه‌ تاریک‌ دستگاه‌ شود و مدت‌ زمانی‌ ک‌ در محفظه‌ تاریک‌باقی‌ می‌ ماند (در طی‌ ۱۰ دقیقه‌ آزمون) یادداشت‌ شد وبه‌ عنوان‌ معیار میزان‌ حافظه‌ در نظر گرفته‌ شد.

یافته‌ها: نتایج‌ نشان‌ می‌دهد که‌ غیرفعال‌سازی‌ هسته‌ اکومبنس‌ به‌ طوردو طرفه‌ وتنهاطرف راست‌ ۲ و۴ روز بعد از آموزش، به‌ خاطرآوری‌ اطلاعات‌ تازه‌ آموخته‌ شده‌ را مختل‌ می‌کند (۰۱/۰p<). درحالی‌ که‌ غیرفعال‌ سازی‌ هسته‌ اکومبنس‌ طرف چپ‌ هسته‌ و همچنین ۶ روز بعد از آموزش اثر معنی‌داری‌ بر ذخیره‌ حافظه‌ هیجانی‌ نداشت‌.

نتیجه‌گیری : یافته‌های‌ فوق‌ نشان‌می‌دهدکه‌ هسته اکومبنس‌ نقش‌ مهمی‌ در به‌ خاطرآوری‌ اطلاعات‌ تازه‌ آموخته‌ شده‌ دارد و ضمناً هسته‌ اکومبنس‌ طرف‌ راست‌ نقش‌بسیار مهم‌تری‌ نسبت به طرف چپ دارد.

واژه‌های کلیدی: تترودوتوکسین، هسته اکومبنس، حافظه، یادگیری احترازی غیر فعال ، غیر فعال سازی 


عباسعلی طاهریان، عباسعلی وفایی، علی رشیدی‌پور، حسین میلادی گرجی، مرتضی جراحی،
جلد ۲، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۸۲ )
چکیده

 

خلاصه‌

سابقه و هدف: نتایج‌ مطالعات قبلی نشان داده‌اند که احتمالاً گلوکوکورتیکوئید‌ها بر تعدیل درد‌های حاد و مزمن‌ اثر می‌گذارند. هدف‌ پژوهش‌ حاضر بررسی‌ اثر استرس‌ حاد شنا و دگزامتازون‌ (به‌ عنوان‌‌ آگونیست‌ گیرنده‌ گلوکوکورتیکوئیدی‌ ) بردرد حاد، در دو روش ارزیابی درد(Tail flick و Hot plate) در موش‌ سوری‌ است‌ .

مواد و روش‌ها: دراین‌مطالعه تجربی‌ از ۶۰ سر موش‌ سوری‌ نر از نژاد آلبینو در ۶ گروه‌ ۱۰ تایی‌ و با وزن‌ ۲۵ تا۳۰ گرم ‌در هر مدل ارزیابی درد استفاده‌گردید. دگزامتازون‌ با دوزهای‌ ۵/۰، ۱ و ۲ میلی‌گرم‌ به‌ ازای هرکیلوگرم‌ وزن،‌ یا هم‌ حجم‌ آن‌ اتانول ۲ درصد و سالین‌ به‌ صورت‌ زیر جلدی۳۰ دقیقه‌ قبل‌ از انجام‌آزمون‌ها به‌ همه‌ موش‌ها تزریق‌ شد. برای‌ ایجاد استرس‌ حیوان‌ها‌ یک‌ دقیقه‌ در آب ‌سرد (۱۸ تا ۲۲ درجه‌ سانتیگراد) شنا کردند. ۳ دقیقه‌ بعد از استرس‌ و ۳۳ دقیقه ‌بعد از تزریق‌ دگزامتازون‌، تمام‌ موش‌ها توسط هر دو روش ارزیابی درد مورد آزمون قرار گرفتند. ملاک‌ ارزیابی‌درد در آزمون‌
Tail flick
، اندازه‌گیری‌ زمانی‌ بود که‌ حیوان‌ در اثر احساس‌ درد دم‌ خود را تکان‌ داده‌ و تابش‌ اشعه‌ قطع‌ می‌شود که‌ آن‌ را زمان‌ پاسخ‌ به‌ درد یا زمان ‌Latency می‌نامند. این‌ زمان‌ با حساسیت‌ دهم‌ ثانیه‌ توسط‌ دستگاه‌ به‌ ثبت‌ ‌رسید. در Hot plate نیز زمانی‌که حیوان‌ شروع‌ به‌ لیسیدن‌ پاهای‌ جلویی‌ و یا بالابردن‌ پاهای‌ عقبی‌ (پرش‌) می‌کرد به‌ عنوان‌ نقطه‌ پایان‌ و شاخص‌ درد در نظرگرفته‌ شده‌ است‌.

یافته‌ها: نتایج ‌ نشان‌ داد که‌ استرس‌ آب‌ سرد و دگزامتازون‌ با دوزهای‌ ۵/۰و ۱ میلی‌گرم‌ در کیلوگرم به‌ طور معنی‌‌داری‌ پاسخ‌دهی‌ حیوان‌‌ها را به‌ محرک‌های‌ دردزا در هردو مدل‌ کاهش‌ داد (۰۱/۰p<). دگزامتازون با دوز ۲ میلی‌گرم در کیلوگرم تأثیر معنی‌داری نداشت، در حالی‌که‌ اثرات‌ استرس‌ به‌ تنهایی‌ نسبت‌ به ‌دگزامتازون‌ بیشتر بود.

نتیجه‌گیری: یافته‌های‌ فوق‌ نشان‌ می‌دهد که‌ استرس‌ و فعال‌ شدن‌ گیرنده‌های‌گلوکوکورتیکوئیدی‌ سبب‌ کاهش‌ درد حاد (افزایش‌ بی‌ دردی‌) می‌شوند. برای‌ پی‌بردن‌ به‌ مکانیسم‌های‌ ضد دردی‌ استرس‌ و گلوکوکورتیکوئیدها لازم‌ است‌ مطالعات ‌و تحقیقات‌ بیشتری‌ انجام‌ گیرد.

واژه‌های کلیدی: گیرنده‌های‌ گلوکوکورتیکوئیدی، درد، Tail flick، Hot plate، استرس، موش‌سوری‌
عباس علی طاهریان، علی رشیدی‌پور، عباسعلی وفایی، مرتضی جراحی، حسین میلادی‌گرجی، میترا امامی ابرقویی، حسن صادقی،
جلد ۳، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۸۳ )
چکیده

 

خلاصه

سابقه و هدف: نتایج حاصل از مطالعات قبلی دال بر این است که عصاره گیاه گشنیز (Coriandrium Sativum) احتمالاً در تعدیل درد در انسان و حیوان دخالت دارد. هدف این پژوهش بررسی اثر گشنیز بر درد حاد و مزمن (در مدل آزمون فرمالین) درموش سوری ‌بود.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه، موش‌های نر سوری نژاد آلبینو (۳۵ سر در گروه‌های ۷ تایی) با وزن ۲۵ تا۳۰ گرم مورد استفاده قرار گرفتند. در گروه‌های آزمایش عصاره گشنیز با دوزهای ۱۰۰ و ۲۰۰ میلی‌گرم به ازای هرکیلوگرم وزن و در گروه حلال با هم حجم آن سالین به صورت داخل صفاقی ۳۰ دقیقه قبل از آزمون فرمالین به همه موش‌ها تزریق شد. ملاک‌های ارزیابی درد در آزمون فرمالین شامل مدت زمان لیسیدن اندام و بالا نگه داشتن آنها در طی مراحل حاد (۵ دقیقه اول) و مزمن (۱۵ تا ۴۰ دقیقه) بعد از تزریق فرمالین (۲۵ میکرولیتر از محلول ۵%) در کف پای راست حیوان بود.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که عصاره گشنیز در هر دو دوز تزریقی به طور معنی‌داری زمان پاسخ‌دهی حیوانات به محرک‌های دردزا را در درد حاد و مزمن در مدل آزمون فرمالین کاهش می‌دهد (۰۱/۰p<)، به طوری که دوز ۱۰۰ میلی‌گرم به ازای هر کیلوگرم به میزان ۸۲/۰ و دوز ۲۰۰ میلی‌گرم به ازای هر کیلوگرم به میزان ۹۱/۰ درد حاد و مزمن را کاهش داده‌اند.

نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نشان می‌دهد که عصاره گیاه گشنیز سبب کاهش درد حاد و مزمن (افزایش بی‌دردی) به دنبال تزریق فرمالین می‌شود. برای پی‌بردن به مکانیسم‌های ضددردی عامل فوق لازم است مطالعات بیشتری انجام شود.

واژه‌های کلیدی: درد حاد و مزمن، گشنیز، آزمون فرمالین، موش


عباسعلی وفایی، حسین میلادی گرجی، عباسعلی طاهریان، علی رشیدی پور،
جلد ۵، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۸۵ )
چکیده

مقاله پژوهشی مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان دوره پنجم، شماره چهارم، زمستان ۱۳۸۵، ۲۹۰-۲۸۵ اثر دگزامتازون بر واکنش‌های اضطرابی‌ در موش‌‌های سوری ‌ دکتر عباسعلی وفایی ، حسین میلادی گرجی ، دکتر عباسعلی طاهریان۲، دکتر علی رشیدی‌پور دریافت مقاله: ۱۸/۲/۸۵ ارسال مقاله به نویسنده جهت اصلاح: ۱۳/۷/۸۵ دریافت اصلاحیه از نویسنده: ۲۱/۸/۸۵ پذیرش مقاله: ۲۳/۹/۸۵ چکیده زمینه و هدف: مطالعات قبلی پیشنهاد نموده‌اند که فعالیت گیرنده‌های گلوکوکورتیکوییدی می‌تواند نقش تعدیلی برترس و اضطراب داشته باشد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر تعیین نقش‌ هورمون‌های گلوکوکورتیکوییدی بر تعدیل اضطراب‌ در مدل‌ ماز بعلاوه‌ای‌ شکل‌ مرتفع می‌باشد. مواد و روش‌ها: در طی این‌ مطالعه تجربی ۶۰ سر از موش‌های سوری با میانگین‌ وزنی‌ ۲۵ تا ۳۰ گرم‌ استفاده‌ گردید. در ابتدا حیوان‌ها به صورت تصادفی به گروه‌های آزمون و کنترل تقسیم گردیدند. سپس به گروه‌های آزمون، دگزامتازون ۱/۰، ‌۳/۰، ۱، ۲ و۱۰ میلی‌گرم به ازاء هر کیلوگرم وزن به عنوان آگونیست گیرنده گلوکوکورتیکویید و به‌ موش‌های‌ گروه‌ کنترل‌ هم ‌حجم‌ آن ‌حلال (نرمال‌ سالین‌ + اتانول ۲%) ۳۰ دقیقه‌ قبل‌ از ارزیابی به صورت‌ زیر جلدی ‌تزریق‌ شد. موش‌ها ۲۵ دقیقه بعد از تزریق در جهت افزایش فعالیت حرکتی و حس کنجکاوی به‌ مدت‌ ۵ دقیقه‌ در یک جعبه با دیواره‌های مشکی قرار داده شدند و پس از آن در فواصل زمانی تنظیم شده به ماز بعلاوه‌ای منتقل گردیدند و به مدت ۵ دقیقه شاخص‌های استاندارد ‌ارزیابی اضطراب‌ (تعداد ورود و درصد زمان صرف شده بر روی بازوی باز) ازطریق‌ مشاهده در آن‌ها بررسی‌ و ثبت‌ گردید. یافته‌ها: نتایج‌ این‌ مطالعه‌ نشان‌ داد که‌ دگزامتازون‌ در دوز‌های ۳/۰ و ۱ میلی‌گرم به طور معنی‌داری موجب کاهش‌ رفتارهای اضطرابی شده‌ است‌ (۰۱/۰p<). ولی با دوز ۱/۰ و ۲ میلی‌گرم اثر معنی‌داری نداشت در حالی که دگزامتازون با دوز ۱۰میلی‌گرم اثر اضطراب‌زایی دارد (۰۱/۰p<). نتیجه‌گیری: یافته‌های فوق نشان‌ می‌دهد که‌ گلوکوکورتیکوییدها وابسته به دوز نقش مهمی در تعدیل واکنش‌های اضطرابی در مدل ارزیابی ماز بعلاوه‌ای شکل مرتفع دارد. واژه‌های کلیدی: اضطراب، گلوکوکورتیکوییدها، دگزامتازون، موش سوری
عباسعلی طاهریان، عباسعلی وفایی، محمدنوید نسایی زین‌آباد،
جلد ۹، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۸۹ )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات قبلی پیشنهاد نموده‌اند که گلوکوکورتیکوئیدها اثرات تعدیلی بر درد حاد دارند و احتمالاً یکی از عوامل مداخله‌گر در این اثر، نیتریک‌اکساید می‌باشد. هدف این مطالعه، تعیین اثرات متقابل سیستم نیتریک‌اکساید و کورتیکوسترون بر درد حاد در موش سوری در مدل‌های Hot Plate (HP) و Tail Flick (TF)بود.
مواد و روش‌ها: در این پژوهش تجربی که در سال ۱۳۸۷ در مرکز تحقیقات فیزیولوژی سمنان انجام شد، از ۱۴۰ سر موش سوری نر آلبینو با میانگین وزن ۳۰ - ۲۵ گرم استفاده گردید. برای ارزیابی درد از آزمون‌های TF و HPاستفاده شد.
 L-Nitroarginine methyl ester(۱۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم) به عنوان مهارگر تولید نیتریک‌اکساید، L-Arginine (۲۰ میلی‌گرم برکیلوگرم) به عنوان پیش‌ساز نیتریک‌اکساید، سالین (۶ میلی‌لیتر بر کیلوگرم) ٦٠ دقیقه قبل از ارزیابی درد، کورتیکوسترون (۱ و ۳ میلی‌گرم بر کیلوگرم) و یا حامل آن (پروپیل گلیکول+ سالین در حجم ۶ میلی‌لیتر بر کیلوگرم) ٣٠ دقیقه قبل از ارزیابی درد، به طور داخل صفاقی تزریق شدند. داده‌ها با کمک آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و دو طرفه و آزمون توکی مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته‌ها: نتایج نشان دادند کورتیکوسترون به طور معنی‌داری موجب اثرات ضددردی (۰۰۱/۰p<) و تزریق LA قبل از کورتیکوسترون به طور معنی‌داری موجب مهار اثرات ضددردی آن می‌شود (۰۵/۰p<)، در حالی که تزریق
 
L-NAME تأثیر معنی‌داری نداشت.
نتیجه‌گیری: یافته‌های فوق نشان می‌دهند کورتیکوسترون اثرات ضددردی داشته و بخشی از اثرات ضددردی آن احتمالاً از طریق تعدیل فعالیت سیستم نیتریک‌اکساید انجام می‌شود و افزایش تولید نیتریک‌اکساید، این اثر را مهار می‌کند.
واژه‌های کلیدی: درد، کورتیکوسترون، Hot Plate، Tail Flick، L-Arginine، L-Nitroarginine methyl ester
 
 
مهدی طاهری سروتین، امیرفرهنگ زند پارسا، پریوش کردبچه، سیدجمال هاشمی، محمود محمودی، روشنک داعی، سید امین آیت اللهی موسوی،
جلد ۱۲، شماره ۱۲ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده

زمینه و هدف: گونه‌های کاندیدا جزء مهمی ‌از میکروب‌های ساکن دهان هستند و در صورت وجود عوامل مستعدکننده باعث کاندیدیازیس دهانی می‌شوند. استفاده از دندان مصنوعی متحرک به عنوان یک عامل مستعدکننده کلونیزاسیون گونه‌های کاندیدا در دهان شناخته شده است. هدف این مطالعه مقایسه کلونیزاسیون گونه‌های مختلف کاندیدا در حفره دهانی استفاده کنندگان از دندان مصنوعی متحرک و افراد با دندان طبیعی می‌باشد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه مقطعی که در سال ۱۳۸۸ انجام شد، فلور کاندیدیایی دهان ۸۴ نفر از افراد مراجعه‌کننده به بیمارستان امام خمینی تهران که از دندان مصنوعی متحرک استفاده می‌کردند با فلور کاندیدیایی دهان ۹۶ نفر که دندان طبیعی داشتند مورد مقایسه قرار گرفت. تمام نمونه‌ها توسط سواپ از دهان افراد جمع‌آوری شده و روی محیط کروم آگار کشت داده شدند. کلونی‌های جدا شده از این محیط در محیط کورن میل آگار نیز کشت داده شدند. سپس گونه‌های غیر آلبیکنس جدا شده روی این محیط به روش RapID Yeast Plus System تعیین گونه شدند. آنالیز اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون t مستقل و آزمون پواسون انجام شد.

یافته‌ها: در این مطالعه ۲/۷۶% (۶۴ نفر) استفاده‌کنندگان از دندان مصنوعی متحرک و ۹/۴۷% (۴۶ نفر) از افرادی که دندان طبیعی داشتند دارای کلونیزاسیون گونه‌های کاندیدایی در دهان خود بودند (۰۰۱/۰=p). شایع‌ترین گونه جدا شده در هر دو گروه کاندیدا آلبیکنس بود و گونه‌های غیرآلبیکنس جدا شده کاندیدا گلابراتا، کاندیدا تروپیکالیس، کاندیدا کروزه‌ای و کاندیدا کفایر بودند. اختلاف معنی‌داری بین کلونیزاسیون کاندیدا آلبیکنس در گروه استفاده‌کنندگان از دندان مصنوعی ۳/۶۴% (۵۴ نفر) و استفاده‌کنندگان از دندان طبیعی ۶/۳۹% (۳۸ نفر) مشاهده شد (۰۰۱/۰=p).

نتیجه‌گیری: استفاده از دندان مصنوعی متحرک باعث افزایش کلونیزاسیون گونه‌های کاندیدا در دهان می‌شود. بنابراین حفره دهانی ممکن است به منبعی برای ایجاد عفونت‌های فرصت طلب تبدیل شوند.

واژه‌های کلیدی: کاندیدا، کاندیدیازیس، دندان مصنوعی


مسلم طاهری سودجانی، رضا شیرانی، سیدعلی اصغر هاشمی، عاطفه زاهدی، علی دهقانی،
جلد ۱۳، شماره ۹ - ( ۱۱-۱۳۹۳ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: سوانح و حوادث یکی از تأثیرگذارترین موارد بر سلامتی است. با توجه به اهمیت این مورد، مطالعه‌ای به منظور بررسی سوانح و حوادث طراحی و داده‌های حاصل را مورد تجزیه تحلیل قراردادیم.

مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر از نوع مقطعی می‌باشد که در آن از داده‌های ثبت شده در برنامه ثبت سوانح و حوادث شبکه بهداشت و درمان شهرستان لردگان در سال ۱۳۹۱ استفاده شده و با استفاده از آمارهای توصیفی مورد تجزیه تحلیل قرار گرفته است.

یافته‌ها: از تعداد ۹۱۳ مورد سانحه ثبت شده در سال ۱۳۹۱، ۶۱۴ مورد (۳/۶۷%) مرد و ۲۹۹ مورد (۷/۳۲%) زن بود. بیشترین رویداد سانحه به ترتیب مربوط به تصادفات و سوانح ترافیکی (۴۱%)، مسمومیت (۱۸%) و سقوط (۱/۱۰%) بود، در مجموع ۲/۵۵% از سوانح و حوادث بین سنین ۱۵ تا ۳۵ سال اتفاق افتاده بود.

نتیجه‌گیری: از آنجایی که نیمی از حوادث درگروه‌های سنی جوان و مولد جامعه رخ داده است، لازم است آموزش دقیق رابه این گروه سنی اختصاص داد.

واژه‌های کلیدی: اپیدمیولوژی، سوانح و حوادث


ایمان نویدی، فضل اله غفرانی پور، زهرا طاهری، محبوبه خورسندی،
جلد ۱۴، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده

gte vml ۱]> AWT IMAGEچکیده

زمینه و هدف: کارمندان قشر عظیمی از شاغلین هستند و کار بی‌تحرکی دارند، لذا ضروری است جهت تأمین سلامت این گروه از افراد جامعه برنامه ‌ریزی‌های جامع صورت پذیرد. این پژوهش به بررسی تأثیر ورزش صبحگاهی بر کیفیت زندگی کارمندان می‌پردازد.

مواد و روش‌ها: این پژوهش به صورت کارآزمایی آموزشی روی۱۴۰ نفر از کارکنان شاغل در مرکز بهداشت شهر اراک انجام گرفت. ابزار جمع‌آوری اطلاعات فرم کوتاه پرسشنامه ۳۶ سؤالی کیفیت زندگی (SF۳۶) بود. جهت آنالیز داده‌ها از آزمون‌های آمار توصیفی و تحلیلی (t زوجی و t مستقل) استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد، با به کارگیری برنامه ورزش صبحگاهی نمره کیفیت زندگی افراد حاضر در گروه آزمون به طور معنا داری نسبت به قبل از اجرای برنامه ورزش صبحگاهی افزایش می‌یابد (۰۵/۰p<).

نتیجه‌گیری: این مطالعه مؤید تأثیر انجام ورزش صبحگاهی برکیفیت زندگی کارکنان می‌باشد. لذا پیشنهاد می‌شود این موضوع در مطالعات آتی مورد توجه قرار گیرد.

واژه‌های کلیدی: ورزش صبحگاهی، کیفیت زندگی، آموزش


زهرا طاهری، محبوبه خورسندی، مسعود امیری، اکبر حسن زاده،
جلد ۱۴، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده

gte vml ۱]> AWT IMAGEچکیده

زمینه و هدف: بارداری حادثه بزرگ در زندگی زنان است که استرس زیادی بر مادر وارد می‌کند. ترس از زایمان یک مشکل شایع و یکی از عوامل پیشگویی کننده سزارین در زنان باردار می‌‌باشد. پژوهش حاضر به بررسی علل ترس از زایمان در مادران باردار می‌پردازد.

مواد و روش‌ها: این مطالعه به صورت توصیفی مقطعی بر روی ۱۳۰ مادر باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرکرد انجام گردید. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسشنامه ترس از زایمان بود. جهت آنالیز داده‌ها از آزمون‌های آمار توصیفی و استنباطی (تی مستقل وضریب همبستگی پیرسون) استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد مهمترین علل ترس از زایمان در مادران باردار ترس از تزریقات دردناک حین زایمان بود. همچنین، میانگین نمره ترس از زایمان در زنان نخست‌زا بیشتر از زنان چندزا بود (۰۰۱/۰p<).

نتیجه‌گیری: با توجه به اهمیت ترس از زایمان در افزایش سزارین لازم است دلایل این ترس توسط مسئولان بهداشتی مورد توجه قرار گیرد.

واژه‌های کلیدی: ترس، زایمان، زنان باردار


مصطفی غفاری، علی طاهری، مریم زبیدی نژاد،
جلد ۱۵، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۵ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: امروزه افزایش استفاده بی‌رویه از آنتی‌بیوتیک‌ها سبب ایجاد فرم مقاوم باکتری‌ها شده است. لذا یافتن ترکیبات ضد میکروبی فعال زیستی مورد توجه محققان است. هدف از این مطالعه بررسی آزمایشگاهی اثر ضد میکروبی عصاره اتیل‌استاتی جلبک دریایی قرمز (Gelidiella acerosa) بر برخی باکتری‌های گرم مثبت و گرم منفی می‌باشد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه آزمایشگاهی، پس از نمونه‌برداری، عصاره اتیل‌استات جلبک دریایی قرمز در ۴ غلظت ۱۰ تا ۸۰ میلی‌گرم بر میلی‌لیتر بر روی ۳ گونه باکتری گرم مثبت Lactoccocus garviae، Listeria monocytogenes، Staphylococcus aureus و ۴ گونه باکتری گرم منفی Escherchia coli، Kelbsiella pneumoniae،Proteus vulgaris،Photobacterium damselae  به روش انتشار نفوذی و با اندازه‌گیری ‌هاله عدم رشد بررسی و نتایج با ۲ آنتی‌بیوتیک استاندارد مقایسه گردید. در این مطالعه آزمون حداقل غلظت بازدارندگی (Minimum Inhibitory Concentration; MIC) به روش رقت‌های متوالی انجام شد. جهت مقایسه میانگین بین گروه‌ها از آنالیز واریانس یک طرفه و جهت مقایسه میانگین گروه‌ها از آزمون دانکن (Duncan) استفاده شد.

یافته‌ها: در این مطالعه، باکتریK. pneumoniae  حساسیت بیشتری نسبت به عصاره جلبکی با قطر ‌هاله عدم رشد ۳۳/۱±۵۰/۱۲ میلی‌متر در غلظت ۸۰ میلی‌گرم بر میلی‌لیتر از خود نشان داد، این مقدار دارای اختلاف معنی‌دار با آنتی‌بیوتیک تتراسایکلین و سایر غلظت‌ها بود (۰۵/۰p<). اما نسبت به آنتی‌بیوتیک نئومایسین اختلاف معنی‌داری نشان نداد (۰۵/۰ p>).

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره اتیل‌استاتی جلبک دریایی قرمز در شرایط آزمایشگاهی اثر بازدارندگی بیشتری بر میکروارگانیسم‌های K.pneumoniae،E.coli ، L.garviae  و P.damselae  دارد.

واژه‌های کلیدی: اثر ضد باکتریایی، عصاره اتیل‌استاتی، جلبک دریایی قرمز


زهرا طاهری، محبوبه خورسندی، زهره طاهری، مهین غفاری، مسعود امیری،
جلد ۱۵، شماره ۵ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

AWT IMAGEچکیده

زمینه و هدف: دیابت بیماری مزمن و پیش‌رونده‌ای است که به دلیل شروع تدریجی و بهبودی غیرقابل‌پیش‌بینی، مشارکت بیمار در امر مراقبت از خود را می‌طلبد. این بیماری با صنعتی شدن و گسترش شهرنشینی روند رو به رشدی پیدا کرده است. در روش‌های نوین آموزش به بیمار، موضوع توانمندسازی مطرح شده است. توانمندسازی بیمار به‌عنوان یک برنامه مؤثر در راستای بهبود عملکرد بیماران دیابتی محسوب می‌شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی مداخلات مبتنی بر توانمندسازی در بیماران مبتلا به دیابت است.

مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر از نوع مروری ساده بود و جستجوی مقالات در پایگاه‌های اطلاعاتی ایرانی و بین‌المللی Science Direct، PubMed، Cochrane library، Scopus، Iranmedex و Google Scholar با کلیدواژه‌های توانمندسازی، رویکرد توانمندسازی، برنامه توانمندسازی، توانمندسازی بیماران، توانمندسازی و دیابت و بیماران دیابتی و در محدوده زمانی سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴ میلادی انجام گردید. پس از جستجو ۱۶ مقاله بر اساس معیارهای پژوهش انتخاب شدند.

یافته‌ها: بررسی مطالعات نشان‌دهنده عدم استفاده از چارچوب نظری خاص توانمندسازی، فقدان توجه به همه ابعاد توانمندسازی، بی‌توجهی به تأثیر متغیرهای جمعیت‌شناختی بر توانمندسازی بیماران و عدم پیگیری برنامه می‌باشد.

نتیجه‌گیری: با توجه به محدودیت‌های تعیین‌شده در مداخلات توانمندسازی، پیشنهاد می‌شود که در اجرای مداخلات توانمندسازی بیماران دیابتی به همه ابعاد توانمندسازی توجه گردد.

واژه‌های کلیدی: توانمندسازی، دیابت، مطالعه مروری، بیمار


محمد کامرانی فر، ابوذر رضایی، انسیه طاهری، نظام الدین منگلی زاده، حمید رضا پورزمانی،
جلد ۱۵، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

AWT IMAGEچکیده

زمینه و هدف: در سال‌های اخیر، تصفیه فاضلاب صنایع نساجی به دلیل داشتن پتانسیل سمیت، فعالیت سرطان‌زایی و جهش‌زایی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده است. هدف از این مطالعه، ارزیابی حذف رنگ نساجی ریمازول بلک بی (RBB) از محلول‌های آبی با استفاده از کیتوزان است.

مواد و روش‌ها: این مطالعه آزمایشگاهی بر روی فاضلاب سنتتیک جهت بررسی تأثیر متغیرهایی شامل pH (۱۰-۴)، زمان تماس (۱۸۶–۲ دقیقه)، دوز جاذب (۱-۲۵/۰ گرم بر لیتر) و غلظت رنگ (۶۰-۳۰ میلی‌گرم بر لیتر) بر حذف رنگ RBB انجام گرفت. در نهایت، جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها و همچنین ایزوترم‌های جذب به ترتیب از نرم‌افزارهای Excel ۲۰۰۷ و ISOFIT (ISOtherm FItting Tool) استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که با افزایش pH کارایی حذف رنگ کاهش می‌یابد و بیشترین مقدار حذف رنگ (۸۳ درصد) در
۴ pH= به دست آمده است. در غلظت اولیه ۳۰ میلی‌گرم بر لیتر، با افزایش زمان تماس از ۲ تا ۶۶ دقیقه بازدهی حذف رنگ از ۴۳ درصد به ۸۵ درصد افزایش می‌یابد و پس‌ازآن تقریباً به یک مقدار تقریبی ثابت می‌رسد. مشخص شد که با افزایش دوز جاذب کارایی حذف افزایش و با افزایش غلظت رنگ، راندمان حذف کاهش می‌یابد. نتایج داده‌های ایزوترم جذب نشان داد که داده‌ها، با مدل GLF (Generalized Langmuir-Freundlich) تطابق بهتری دارد.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج حاصله، کیتوزان می‌تواند به‌عنوان یک جاذب مؤثر در حذف رنگ RBB از فاضلاب‌های صنعت نساجی و یا منابع آبی آلوده به این رنگ مورد استفاده قرار گیرد.

واژه‌های کلیدی: کیتوزان، حذف رنگ، ریمازول بلک بی(RBB) ، محلول‌های آبی


زینب باوی، مصطفی غفاری، علی طاهری، فریبرز سهیلی،
جلد ۱۶، شماره ۸ - ( ۸-۱۳۹۶ )
چکیده

زمینه و هدف: جلبک‌های دریایی یکی از منابع طبیعی با طیف گسترده از متابولیت‌های ثانویه می‌باشند که فعالیت‌های بیولوژیکی متفاوت از جمله فعالیت ضد‌تومور و ضد‌سرطانی دارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی فعالیت سیتوتوکسیک عصاره‌های آلی جلبک دریایی Gelidiella acerosa علیه دو رده­ سلولی سرطان پستان و کولورکتال در شرایط برون سلولی انجام گردید.
مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع آزمایشگاهی بود. رده سلولی سرطان پستان (MCF-۷) و کولورکتال (HT-۲۹) در محیط کشت RPMI همراه ۱۰ درصد سرم جنین گاوی کشت شد. اثر سیتو توکسیسیتی غلظت‌های مختلف جلبک (شامل ۱۲۵، ۲۵۰، ۵۰۰ و ۱۰۰۰ میکروگرم بر میلی‌لیتر) با روش MTT (دی متیل تترازولیوم بروماید) و تریپان بلو سنجش شد. قطعه قطعه شدن DNA سلول‌ها پس از کشت و تیمار شدن با عصاره‌های جلبکی، تریپسینه شدن و رسوب در حضور RNAase با استفاده از ژل آگاروز ۲% بررسی شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها از آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی Tukey استفاده شد.
یافته‌ها: درصد زنده‌مانی سلول‌های سرطانی در هر دو روش با غلظت عصاره‌ها رابطه معکوس داشت. غلظت ۱۰۰۰ میکروگرم در میلی‌لیتر عصاره متانولی جلبک بیشترین اثر سمیت سلولی را نسبت به کنترل و غلظت‌های کمتر عصاره نشان داد (۰۵/۰>p). میزان LC۵۰ (غلظت کشنده ۵۰ درصد) عصاره متانولی سلول‌های سرطانی کولورکتال و سینه به ترتیب برابر با ۵۲/۲۵±۴۸/۷۲۴ و ۰۵/۴۱± ۳۶/۸۴۵ میکروگرم بر میلی‌لیتر بود. هم چنین، غلظت بالای عصاره متانولی جلبک به شکل وابسته به دوز در مقایسه با نمونه کنترل قادر به قطعه قطعه کردن DNA سلول‌های سرطانی و القاء آپوپتوز شد (۰۵/۰>p).
نتیجه‌گیری: در این مطالعه اثر سیتوتوکسیک جلبک کارآمد بود و می‌تواند مبنایی برای انجام مطالعات بعدی به منظور شناسایی ترکیبات ضد‌سرطان باشد. هم‌چنین پس از انجام مطالعات درون‌تنی، پیش‌کلینیکی و کلینیکی می‌توان از عصاره این جلبک در صنایع غذایی و دارویی استفاده نمود.
واژه‌های کلیدی: سمیت سلولی، روش MTT، جلبک دریایی، آپوپتوز، سرطان سینه، سرطان کولورکتال

پریسا طاهری، بابک وحدت پور، سمیه عندلیب، صادق برادران مهدوی،
جلد ۱۸، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: از آنجایی که سندرم درد میوفاشیال در ناحیه عضله ذوزنقه­ای شایع‌ است، لذا هدف این مطالعه، تعیین و مقایسه اثر لیزر درمانی کم توان، ورزش ­درمانی و دارو درمانی بر روی سندرم درد میوفاشیال در عضله ذوزنقه­ای فوقانی بیماران مراجعه کننده به کلینیک­های طب فیزیکی اصفهان در سال ۱۳۹۲ بود.
مواد و روش­ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، ۴۴ بیمار به طور تصادفی به دو گروه ورزش و دارو (۲۴ نفر) و لیزر، ورزش­ و دارو (۲۰ نفر) تقسیم شدند. علائم براساس مقیاس آنالوگ بصری(Visual Analogue Scale; VAS)، شاخص از کار افتادگی گردن(Neck Disability Index; NDI)  و شاخص درد و از کار افتادگی شانه (Shoulder Pain and Disability Index; SPDI) در سه مرحله قبل از درمان، بلافاصله بعد­ از درمان و یک ماه بعد از درمان ارزیابی شدند. از آزمون t مستقل و آنالیز واریانس با اندازه­گیری­های مکرر جهت تجزیه و تحلیل داده­ها استفاده شد.
نتایج: تفاوت معنی­داری در گروه­های مورد مطالعه از نظر VAS، NDI و SPDI، ­قبل و بعد از شروع درمان مشاهده شد (۰۰۱/۰>P). بلافاصله پس از درمان، لیزر درمانی نسبت به گروه کنترل، اثر مطلوب­تری بر روی VAS داشت (۰۳۲/۰=P). با این حال، ارزیابی انجام شده یک ماه پس از درمان، تفاوتی معنی­دار در سه مقیاس را در دو روش درمانی نشان نداد (۰۵/۰<P).
نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج، روش ورزش و دارو و روش لیزر، ورزش­ و دارو در درازمدت اثر مشابهی بر تسکین درد و رفع علائم بیماران دارای سندرم درد میوفاشیال دارند، اما بلافاصله پس از درمان، روش لیزر، ورزش­ و دارو نتایج مطلوب‌تری بر روی مقیاس آنالوگ بصری ایجاد می‌­کند.
واژه­های کلیدی: ورزش درمانی، دارو درمانی، لیزر ­درمانی، سندرم درد میوفاشیال
 
علیرضا طاهری فرد، حسن احمدی نیا، مهدی کافی، محمود شیخ فتح الهی، علی غفاریان، محسن رضائیان،
جلد ۱۸، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: مواجهه با گازهای حاصل از جوشکاری سبب بروز مشکلات و بیماری­ ها می­گردد. هدف این مطالعه تعیین وضعیت ریوی، کلیوی و کبدی در جوشکاران شهرستان رفسنجان بود.
مواد و روش ها: مطالعه توصیفی حاضر بر روی ۷۸ نفر از جوشکاران درب و پنجره­ ساز شهر رفسنجان در سال ۱۳۹۷ انجام شد. جهت بررسی وضعیت ریوی، کبدی و کلیوی در جوشکاران ضمن استفاده از چک لیست، انجام آزمایش (۴۳ نفر) نیز صورت گرفت. نتایج به صورت آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار، تعداد و درصد) گزارش گردید.
یافته­ ها: براساس اطلاعات چک لیست ۱۷ نفر (۸/۲۱ درصد) از جوشکاران حداقل یکی از مشکلات تنفسی را داشتند، ۱۰ نفر (۸/۱۲ درصد) از جوشکاران مبتلا به بیماری کلیوی بودند و یک نفر از آنها بیماری کبدی داشت. همچنین آسپارتات آمینوترانسفراز آنزیمی ۲نفر (۶/۴ درصد) و آلانین آمینوترانسفراز آنزیمی ۷ نفر (۲/۱۶ درصد) افراد بالاتر از حد نرمال بود. فقط ۶ نفر (۳/۳۵) از افراد دچار مشکلات تنفسی از ماسک استفاده کرده بودند، در حالی­که این مقدار در افراد بدون مشکلات تنفسی ۳۰ نفر (۲/۴۹)درصد گزارش شد.
نتیجه­ گیری: با توجه به نتایج، به نظر می­رسد استفاده جوشکاران از ماسک در کاهش مشکلات تنفسی مؤثر بوده است، هرچند که این تفاوت از نظر آماری معنی دار نبود.
واژه‌های کلیدی: جوشکاری، بیماری ریوی، بیماری کلیوی، بیماری کبدی، رفسنجان


مینا طاهری فرد، سجاد بشرپور، نادر حاجلو، محمد نریمانی، جابر علیزاده گورادل،
جلد ۲۰، شماره ۷ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: عود مصرف مواد همراه با پیامدهای جسمی و روانی-اجتماعی منفی به یک نگرانی بهداشت عمومی در سراسر جهان تبدیل شده است. پژوهش حاضر با هدف مدل‌یابی عود مصرف مواد بر اساس تصمیم‌گیری پرخطر، سوء گیری توجه و حساسیت به پاداش با نقش میانجی ولع مصرف انجام شد.
مواد و روش‌ها: در این مطالعه توصیفی، جامعه آماری شامل تمامی مردان وابسته به مواد (مصرف متامفتامین) در حال ترک در سال ۱۳۹۸ بود که به کمپ‌های ترک اعتیاد شهر اردبیل مراجعه کرده بودند. تعداد ۱۷۲ نفر از این افراد به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به پرسش‌نامه‌های پیش‌بینی عود، حساسیت به پاداش، مقیاس کوتاه ولع مصرف و آزمون‌ خطرپذیری بادکنکی (Balloon analogue risk task; BART) و آزمونDot-Probe  پاسخ دادند. داده‌ها با استفاده از مدل‌یابی معادلات ساختاری تجزیه ­و ­تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد ضرایب مسیر تصمیم‌گیری پرخطر به ولع مصرف (۲۱/۰=β، ۰۰۲/۰=P) و عود (۳۰/۰=β، ۰۰۱/۰=P)، ضرایب مسیر سوء گیری توجه به ولع مصرف (۲۹/۰=β، ۰۰۴/۰=P)، ضرایب مسیر حساسیت به پاداش به ولع مصرف (۱۵/۰=β، ۰۴۱/۰=P) و عود (۲۱/۰=β، ۰۰۶/۰=P) در مدل مورد بررسی، معنادار است. اما ضرایب مسیر سوء گیری توجه به عود معنادار نبود (۱۴/۰=β، ۱۱۳/۰=P). هم‌چنین ولع مصرف، نقش میانجی برای روابط بین تصمیم‌گیری پرخطر، سوء گیری توجه و حساسیت به پاداش ایفا می‌کرد.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج، برای پیش‌بینی عود مصرف مواد می‌توان از متغیرهای تصمیم‌گیری پرخطر، سوء گیری توجه، حساسیت به پاداش و نقش میانجی ولع مصرف استفاده نمود. بنابراین پیشنهاد می‌شود متخصصان حوزه اعتیاد از نتایج پژوهش حاضر در برنامه‌های درمانی و مشاوره‌ای خود استفاده نمایند.
واژه‌های کلیدی: عود، تصمیم‌گیری پرخطر، سوء گیری توجه، حساسیت به پاداش، ولع مصرف
علی غفاریان بهرمان، علیرضا طاهری فرد، محسن رضائیان،
جلد ۲۰، شماره ۷ - ( ۷-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: اگرچه شیر مادر یک غذای کامل برای رشد و نمو نوزاد تازه متولد شده می‌باشد، اما می‌تواند به عنوان یک مسیر مهم جهت مواجهه نوزاد با فلز سمی سرب نیز باشد. لذا هدف از مطالعه مروری حاضر،بررسی وضعیت آلودگی سرب در شیر مادران ایرانی و هم‌چنین شناسایی عوامل مؤثر بر آن بود.
مواد و روش‌ها: در بررسی سیستماتیک حاضر، پایگاه داده‌های شامل Scopus،PubMed , Science Direct، Google Scholar، Scientific Information Database (SID)، IranMedex و Magiran به صورت کامل برای یافتن مقالات مربوطه تا پایان سال ۱۳۹۹ مورد بررسی قرار گرفت. پس از تکمیل جستجو، ارزیابی مقالات با توجه به چک لیست صورت گرفت.
یافته‌ها: در مجموع ۱۰ مطالعه با توجه به معیارهای ورود و خروج وارد مطالعه شدند. بیش‌ترین میانگین غلظت سرب شیر مربوط به مادران مقیم استان همدان و تهران بود، در حالی که کم‌ترین میزان غلظت سرب مربوط به استان سنندج بود. از مجموع عوامل مورد بررسی شده در این مطالعات، فاکتورهایی چون سن مادر، فرزند اول بودن، شاغل بودن و استفاده از رژ لب نشان دادند که می‌توانند تأثیر معنی‌داری بر روی غلظت سرب در شیر مادر بگذارند.
نتیجهگیری: به نظر می‌رسد افزایش مراقبت‌های بهداشتی جهت کاهش مواجهه مادران باردار و شیرده با سرب به طور جدی باید توسط سیاستگذاران سلامت پیگیری شود. همچنین نیاز به انجام مطالعات گسترده تر جهت روشنتر شدن وضعیت مواجهه با سرب از طریق شیر مادر برای نوزادان دیگر مناطق کشور یک امر لازم و ضروری به نظر می‌رسد.
واژهای کلیدی: سرب، فلزات سمی، شیر مادر، ایران

عبدالله رحمانی، حسن احمدی نیا، سینا حمزه، علیرضا طاهری فرد، محسن رضائیان،
جلد ۲۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: دانشجویان علوم پزشکی با توجه به فعالیت­های بهداشتی و درمانی جزء گروه در معرض خطر اضطراب کووید-۱۹ محسوب می­شوند. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان اضطراب ناشی از همه­گیری کووید-۱۹ در دانشجویان علوم پزشکی رفسنجان انجام گرفت.
مواد و روش­ ها: در این مطالعه توصیفی، تعداد ۴۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان به صورت نمونه­گیری طبقه­ای انتخاب و در مطالعه شرکت کردند. ابزار جمع­آوری اطلاعات پرسش­نامه استاندارد بود. آنالیز داده­ها با استفاده از آزمون­های t مستقل، آنالیز واریانس یک­طرفه و آزمون ناپارامتریک  Kruskal-Wallis انجام گرفت.
یافته­ ها: ۲۲۸ نفر (۵۷ درصد) دختر و مابقی پسر بودند. ۱۱۶ نفر (۲۹ درصد) سابقه ابتلاء به کرونا داشتند. در ۳/۶۲ درصد (۲۴۹ نفر) از اعضای خانواده یا نزدیکان شرکت­کنندگان، سابقه ابتلاء یا فوت به دلیل کرونا وجود داشت. ۳/۲۵ درصد (۱۰۱ نفر) از شرکت­کنندگان در زمینه مبارزه با کرونا فعالیت داشتند. میانگین و انحراف معیار نمرات اضطراب، زیرمقیاس روانی و جسمانی به ترتیب برابر با ۰۳/۸±۹۷/۱۲، ۰۷/۵±۰۶/۱۰ و ۶۹/۳±۹۱/۲ گزارش شد.
نتیجه ­گیری: نتایج مطالعه حاکی از وجود اضطراب در بین دانشجویان بود. دلایل آن مواجهه بیش‌تر با بیماران، محیط کار آلوده، پوشیدن لباس و ماسک حفاظتی و ترس از آلوده شدن خود و خانواده بود. آگاهی بیش‌تر در خصوص بیماری، دسترسی به لوازم حفاظت فردی و انجام واکسیناسیون راه­کارهایی هستند که می­توانند در کاهش اضطراب مؤثر باشند.
واژه­ های کلیدی: اضطراب، همه­ گیری کووید-۱۹، دانشجویان، دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان

 

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Rafsanjan University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb