جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای تمایز

کاظم پریور، محمد نبیونی، هانیه جلالی، فاطمه نادعلی،
جلد ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف: تمایز درمانی از جمله روش‌های درمانی سرطان محسوب می‌شود؛ در این روش از مواد مهار‌کننده تکثیر و القاء‌کننده تمایز، نظیر رتینوئیک اسید تمام ترانس استفاده می‌گردد. تجربیات نشان داده‌اند برخی مواد با ویژگی‌های ضد تکثیری، ضد التهابی و آنتی‌اکسیدانی در افزایش اثر این ماده و کاهش اثرات مضر جانبی آن مؤثر می‌باشند. با توجه به اثرات ضدتکثیری و ضدالتهابی زهر زنبور عسل، در این مطالعه اثر آن بر عملکرد رتینوئیک اسید تمام ترانس بررسی شد.
مواد و روش‌ها: در این پژوهش تجربی، از رده سلولی HL-۶۰ (Human Lukemia) متعلق به سرطان حاد پرومیلوسیتی استفاده شد. رده سلولی HL-۶۰ ‌از انستیتو پاستور ایران تهیه و در محیط کشت RPMI ۱۶۴۰ (Roswell Park Memorial Institute) حاوی ١٠% FBS ((Fetal Bovine Serum و ١% استرپتومایسین- پنی‌سیلین کشت شد. از روش‌های MTT
(۳-(۴,۵-Dimethylthiazol-۲-yl)-۲,۵-Diphenyltetrazolium- bromide و NBT (Nitro-Blue tetrazolium chloride) در این پژوهش استفاد شد. تمامی تجربیات سه بار تکرار شده و جهت تحلیل داده‌ها از نرم‌افزار SPSS استفاده شد.
یافته‌ها: زهر زنبور و رتینوئیک اسید تمام ترانس هر دو قادر به مهار تکثیر سلول‌های  HL-۶۰ شدند، همچنین رتینوئیک اسید تمام ترانس موجب القاء تمایز در این سلول‌ها گردید که میزان این تمایز با افزودن زهر زنبور به میزان معنی‌داری در سطح ۰۱/۰p< افزایش یافت.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج بدست آمده به نظر می‌رسد زهر زنبور بتواند اثرات درمانی رتینوئیک اسید تمام ترانس را شدت بخشد.
واژه‌های کلیدی: زهر زنبور عسل، رده سلولی HL-۶۰، تکثیر و تمایز سلولی، رتینوئیک اسید تمام ترانس
مجید فرش‏دوستی‏حق، مهرداد نوروزی‏نیا، یوسف مرتضوی، مسعود سلیمانی، سعید کاویانی، مریم محمودی‏نیا میمند،
جلد ۱۱، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۱ )
چکیده

  چکیده

  زمینه و هدف: RUNX۲ اختصاصی‌ترین فاکتور نسخه‌برداری در تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست می‌باشد. در این تحقیق، میزان بیان کمّی این فاکتور در طول تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست با استفاده از محیط تمایزی استئوبلاستی و داروی زولدرونیک اسید مورد ارزیابی قرار گرفت.

  مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی، سلول‏های بنیادی مزانشیمی انسانی تحت تیمار با محیط تمایزی استئوبلاستی و داروی زولدرونیک اسید قرار گرفتند. استخراج RNA در هفته‏های اول، دوم و سوم تمایز استئوبلاستیک و از سلول‏های بنیادی مزانشیمی تمایز نیافته صورت گرفت. بیان کمّی RUNX۲ با روش quantitative Real Time-PCR سنجیده شد.

  یافته‌ها: بیان ژن RUNX۲ تحت تأثیر محیط تمایزی در هفته‌های اول، دوم و سوم تمایز در مقایسه با سلول‌های بنیادی مزانشیمی تمایز نیافته، به ترتیب ۰۹/۰±۷۶/۱، ۲۵/۰±۵۴/۳ و ۱۷/۰±۴۰/۳ برابر و تحت تیمار با داروی زولدرونیک اسید به ترتیب ۱۳/۰±۹۱/۲، ۳۰/۰±۲۵/۳ و ۲۳/۰±۳۶/۳ برابر بود. مقایسه میزان افزایش بیان ژن RUNX۲ در هفته اول تمایز با محیط تمایزی و داروی زولدرونیک اسید اختلاف معنی‌دار از نظر آماری نشان می‌دهد (۰۵/۰ p< ). در حالی که میزان بیان RUNX۲ در هفته دوم و سوم تمایز با محیط تمایزی و داروی زولدرونیک اسید تقریباً یکسان بود.

  نتیجه‌گیری : بیان ژن RUNX۲ در طول تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست تحت تأثیر محیط تمایزی و داروی زولدرونیک اسید افزایش پیدا می‌کند. افزایش بیان RUNX۲ در هفته اول تیمار با زولدرونیک اسید بیانگر تأثیر تسریع تمایز استئوبلاستی با داروی زولدرونیک اسید می‌باشد.

  واژه‌های کلیدی: سلول‌های بنیادی مزانشیمی، محیط تمایزی، زولدرونیک اسید، فاکتور نسخه‌برداری RUNX۲


کتایون زیاری، کتایون گوهری مقدم، کامیاب علیزاده، معصومه دادپی،
جلد ۱۲، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۳۹۲ )
چکیده

  زمینه و هدف: درگیری عروقی و غدد لنفاوی جدار کولون اصلی‌ترین و شناخته شده‌ترین عامل مؤثر بر پیش آگهی سرطان‌های کولورکتال، می‌باشد. مطالعه حاضر جهت بررسی ارتباط تمایز مورفولوژیک کارسینوم کولورکتال با درگیری عروقی و غدد لنفاوی جدار کولون انجام گردیده است.

  مواد و روش‌ها: در این مطالعه مقطعی، تعداد ۵۲ بیمار مبتلا به سرطان‌های کولورکتال بین سال‌های ۱۳۸۵ الی ۱۳۸۹ در بیمارستان امام رضا (ع) و بعثت شهر تهران که بدخیمی آن‌ها به روش پاتولوژیک تأیید شده بود و تحت کولکتومی قرار گرفته بودند مجدداً تحت بررسی پاتولوژی قرار گرفتند. نتایج به صورت آمار توصیفی (تعداد، درصد، میانگین و انحراف معیار) گزارش گردید. به منظور بررسی ارتباط بین متغیرها از آزمون مجذور کای استفاده شد.

  یافته ها: در این مطالعه مشخص گردید که بین تمایز مورفولوژیک و درگیری غدد لنفاوی جدار کولون (۹۳۶/۰= p ) و درگیری لنف نودهای محیطی (۳۶۵/۰= p ) ارتباط آماری معنی‌داری وجود ندارد. در حالی که بین درجه تمایز مورفولوژیک و درگیری عروقی (۰۳۱/۰= p ) و متاستاز دوردست (۰۳۱/۰= p ) ارتباط آماری معنی‌داری وجود داشت.

  نتیجه‌گیری: تمایز مورفولوژیک تومور می‌تواند پیشگویی‌کننده درگیری عروقی و متاستاز دوردست در مبتلایان به کارسینوم کولورکتال باشد، هر چند که در مطالعه ما این ارتباط در مورد درگیری لنف نود دیده نشد.

  واژه‌های کلیدی: کارسینوم کولورکتال ، تمایز مورفولوژیک، درگیری عروقی، غدد لنفاوی

 


علیرضا عبدانی پور، علی نوری زاده، زهرا محمدی، فاطمه رشید شیخ احمد، پریسا اکبری،
جلد ۱۳، شماره ۱۲ - ( ۱۲-۱۳۹۳ )
چکیده

زمینه و هدف: سلول‌های بنیادی بافت چربی از نظر ظاهری بسیار شبیه به سلول‌های استرومایی مغز استخوان هستند و میتوانند جایگزینی مناسب برای این سلول‌ها باشند. هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه درصد حیات و تمایز خود به خودی سلول‌های بنیادی بافت چربی و سلول‌های استرومایی مغز استخوان در پاساژهای طولانی مدت می‌باشد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه آزمایشگاهی ابتدا سلول‌های بنیادی بافت چربی و مغز استخوان از موش‌های صحرایی تهیه شد و سپس در پاساژهای مختلف درصد سلول‌های مرده با روش (live and dead cells assay) و توانایی تمایز خود به خودی سلول‌ها به سلول‌های چربی‌ساز و استخوان‌ساز به ترتیب با استفاده از رنگ‌آمیزی Oil Red O و Alizarin red بررسی شد. اطلاعات به دست آمده توسط Student t-test و روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) بررسی گردید.

یافته‌ها: نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داد میانگین درصد سلول‌های مرده در پاساژهای پنجم، دهم و پانزدهم برای سلول‌های استرومایی مغز استخوان به ترتیب (۳۶/۰±۲۶/۲، ۴۵/۰±۳۹/۳ و ۹۵/۰±۹۲/۶) و برای سلول‌های بنیادی بافت چربی به ترتیب (۱۹/۰±۷/۰، ۳۹/۰±۸۹/۰ و ۵۵/۰±۲۳/۳) بدست آمد. همچنین، در بررسی تمایز خود به خودی به سلول‌های استخوان‌ساز نتایج بدست آمده در پاساژ پانزدهم برای سلول‌های استرومایی مغز استخوان (۳۸/۰±۲۵/۳) و برای سلول‌های بنیادی بافت چربی (۳/۰ ± ۴۸/۰) بود، که این نتایج دارای اختلاف معنی‌دار بودند (۰۵/۰>p). همچنین، در بررسی تمایز سلول‌ها به سلول‌های چربی‌ساز نتایج نشان داد تا پاساژ ۱۵ سلول‌های بنیادی بافت چربی توانایی تمایز خود به خودی به سلول‌های چربی‌ساز را ندارند ولی سلول‌های مغز استخوان در پاساژ پانزدهم به میزان ۲۴/۰‌±‌۰۷/۱ تمایز را نشان دادند.

نتیجه‌گیری: با توجه به درصد سلول‌های مرده و تمایز خودبه خودی در پاساژهای طولانی مدت، سلول‌های بنیادی بافت چربی می‌توانند منبع جایگزین مناسبی برای سلول‌های بنیادی مغز استخوان به منظور کاربرد‌های درمانی باشند.

واژه‌های کلیدی: سلول بنیادی بافت چربی، سلول‌های بنیادی مغز استخوان، تمایز خود به خودی، حیات سلول‌ها
رضا طباطبائی قمی، محسن شیخ حسن، ناصر کلهر، مهدیه قیاثی،
جلد ۱۴، شماره ۴ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده

gte vml ۱]>  AWT IMAGEچکیده

زمینه و هدف: بیماری‌ها و آسیب‌های مختلف می‌توانند منجر به از بین رفتن بافت غضروفی شوند. ایجاد روش مهندسی بافت غضروف بر پایه سلول‌های بنیادی، فرصت امیدوارکننده‌ای را به منظور ترمیم سلول‌های آسیب دیده فراهم ساخته است. به تازگی، سلول‌های بنیادی مزانشیمی مشتق از چربی به دلیل خصوصیات منحصر به فردی همچون تمایز به رده‌های مختلف سلولی توجه زیادی را به خود معطوف ساخته است. هدف از انجام این مطالعه، معرفی سیستم کشت پلت سلول‌های بنیادی مزانشیمی مشتق از چربی انسان به عنوان یک مدل کشت آزمایشگاهی به منظور اهداف مهندسی بافت غضروف می‌باشد.

مواد و روش‌ها: این مطالعه به صورت آزمایشگاهی در سال ۱۳۹۱ در آزمایشگاه سلول‌های بنیادی جهاد دانشگاهی قم انجام شد. در این مطالعه، ابتدا سلول‌های بنیادی مزانشیمی از بافت چربی انسان جداسازی شده و پس از تکثیر در محیط آزمایشگاهی توسط انجام سانتریفوژ به شکل سیستم پلت در محیط تمایزی کندروژنیک حاوی محیط DMEM کشت گردیده و توانایی بقای سلولی و بیان ژن‌های ویژه غضروف به ترتیب به وسیله روش‌های یل-۲و۵-دی متیل تترازولیوم MTT  و Real-time PCR مورد ارزیابی قرار گرفت. در این مطالعه، تجزیه و تحلیل داده‌ها توسط آزمون t مستقل صورت پذیرفت.

یافته‌ها: نتایج حاصل از این مطالعه با استفاده از ارزیابی MTT و Real-time PCR به ترتیب توانایی بقا و تکثیر سلولی و بیان ژن‌های مخصوص غضروف را در سلول‌های تمایز یافته به بافت چربی با استفاده از سیستم کشت پلت مشخص نمود.

نتیجه‌گیری: طبق نتایج حاصل از این مطالعه، روش کشت پلت می‌تواند به عنوان یک راهکار مناسب جهت تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی مشتق از چربی به رده غضروفی مورد استفاده قرار گیرد.

واژه‌های کلیدی: سلول‌های بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی انسان، سیستم کشت پلت، تمایز به رده غضروفی


محسن شیخ حسن، مهدیه غیاثی،
جلد ۱۵، شماره ۴ - ( ۴-۱۳۹۵ )
چکیده

AWT IMAGEچکیده

امروزه سلول‌درمانی یکی از استراتژی‌های مهم و امیدوارکننده در زمینه درمان بیماری‌ها به شمار می‌رود. قابلیت‌های منحصر به فرد سلول‌های بنیادی باعث شده از آنها به عنوان یک منبع ارزشمند در تحقیقات علوم پایه و پزشکی، در هر دو زمینه پژوهش و درمان، استفاده شود. در حالی که مشکلات اخلاقی مربوط به استفاده از سلولهای بنیادی، کاربرد این سلولها را محدود کرده است، یکی از دغدغه‌های مهم دانشمندان برای توسعه و استفاده بیشتر از این علم، یافتن یک جایگزین مناسب جهت تولید این سلولها میباشد. ایجاد سلولهای بنیادی پرتوان القائی (IPSCs) یکی از مهمترین روش‌ها در نیل به این هدف محسوب می‌شود. در این رابطه، روش‌های مختلفی که توانایی تغییر پروفایل‌های بیان ژن و پروتئین­ها را دارند-که نتیجه آن تغییر مورفولوژی و عملکرد سلولها در جهت برگشت به حالت نامتمایز و ایجاد سلولهای بنیادی است- در حال توسعه می‌باشند. این روش‌ها شامل انتقال هسته، استفاده از عصاره سلولی و مولکول‌های مصنوعی، بیان اجباری ژن‌های مشخص و تغییرات سطوح سیتوپلاسمی می‌باشد. در این مقاله مروری سعی شده است که روش‌های تولید سلول‌های بنیادی پرتوان القائی مورد بررسی قرار گیرد.

جستجوی مقالات از طریق ترکیبی از کلمات کلیدی زیر انجام شد: سلولهای بنیادی پرتوان القائی، تکنیک‌های تمایز‌زدایی، روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تولید سلول‌های بنیادی پرتوان القائی. مقالات موجود در بررسی ما، دوره زمانی بین سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۱۵ را پوشش می‌دهد. در پایان روند بررسی، ۶۸ مقاله در نسخه نهایی ما مورد استفاده قرار گرفتند. در مطالعه حاضر، ما به بررسی روش‌های مختلف تولید سلول‌های بنیادی پرتوان القائی پرداختیم.

واژه‌های کلیدی: سلولهای بنیادی پرتوان القائی، تکنیک‌های تمایززدایی، روش‌های تولید سلول‌های بنیادی پرتوان القائی


مینا نیک آسا، مهرداد نوروزی نیا، مجید فرش دوستی حق،
جلد ۲۱، شماره ۲ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: فرآیندهای کنترلی در تمایز استئوبلاستی سلول‌های بنیادی مزانشیمی هنوز به طور کامل شناخته نشده است. مکانیسم‌های اپی ژنتیک مخصوصاً متیلاسیون جزایر CpG در پروموتر ژن‌ها به عنوان یکی از مهم‌ترین مکانیسم‌های کنترلی در تمایز سلول‌های بنیادی مطرح است. اینکه در فرآیند تمایز تنها متیلاسیون برخی از ژن‌های خاص تغییر می‌یابد یا متیلاسیون تام ژنوم دست‌خوش تغییرات می‌گردد، مورد بحث است. لذا در این تحقیق وضعیت متیلاسیون تام ژنوم در طول تمایز استئوبلاستیک سلول‌های بنیادی مزانشیمی با محیط تمایزی و هم‌چنین در تیمار با داروی زولدرونیک اسید مورد ارزیابی قرار گرفت.
مواد و روش‌ها: در این پژوهش آزمایشگاهی پس از کشت و تکثیر سلول‌های بنیادی مزانشیمی، القاء تمایز استئوبلاستی با استفاده از محیط تمایزی و داروی زولدرونیک اسید صورت گرفت. استخراج DNA در هفته اول، دوم و سوم تمایز و هم‌چنین از سلول‌های بنیادی مزانشیمی تمایز ‌نیافته صورت گرفت. وضعیت متیلاسیون تام ژنوم با استفاده از آنتی بادی بر علیه ۵-متیل سیتوزین ارزیابی شد. برای تحلیل داده از آزمون طرح اندازه‌گیری مکرر استفاده شد.
یافته‌ها: در طول تمایز استئوبلاستیک سلول‌های بنیادی مزانشیمی وضعیت متیلاسیون تام ژنوم تغییر پیدا نکرد (۰۹۳/۰=p). هم‌چنین تیمار با داروی زولدرونیک اسید بر روی متیلاسیون تام ژنوم تأثیر نداشت (۰۵۷/۰=p).
نتیجه‌گیری: تمایز استئوبلاستی سلول‌های بنیادی مزانشیمی با استفاده از محیط تمایزی و نیز در تیمار با داروی زولدرونیک اسید، با تغییر متیلاسیون تام ژنوم همراه نیست. بنابراین فرآیند تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست‌ها یک مسیر منحصر به فرد بوده و احتمالاً سایر مکانیسم‌های ژنتیکی و اپی‌ژنتیکی در کنترل آن ایفای نقش می‌نماید.
واژه‌های کلیدی: استئوبلاست، سلول‌های بنیادی مزانشیمی، تمایز، متیلاسیون تام ژنوم، زولدرونیک اسید
الهام بزرگ، فرناز کشاورزی ارشدی،
جلد ۲۳، شماره ۷ - ( ۸-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: تحمل مشکلات زندگی در مادران سرپرست خانواده به دلیل سبک زندگی متفاوت‌شان منجر به برخی عوارض روان‌شناختی و جسمی می‌شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین تمایز‌یافتگی، واکنش سوگ و سبک‌های اسنادی با آشفتگی روان‌شناختی در مادران سرپرست خانواده بود.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر از نوع توصیفی ‌است. جامعه آماری شامل تمامی مادران سرپرست خانواده ساکن شهر قم در سال ۱۴۰۲ بود و به روش نمونه‌گیری در دسترس از ارگان‌های کمیته امداد امام خمینی(ره)، آموزش و پرورش و مراکز بهزیستی، ۲۰۰ نفر انتخاب شدند. مادران از طریق پرسش­نامه‌های تمایز‌یافتگی خود (Differentiation of Self Inventory; DSI-۴۶)، آثار سوگ (Hogan Grief Reaction Checklist; HGRC)، سبک‌های اسنادی (Attributional Style Questionnaire; ASQ) و آشفتگی روان‌شناختی (Depression, Anxiety, Stress Scale-۲۱; DASS-۲۱) ارزیابی شده و داده‌ها با آزمون همبستگی Pearson و رگرسیون خطی چندگانه تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که ضریب همبستگی بین تمایز‌یافتگی (۳۹/۰-=r)، اسناد مثبت (۱۶/۰-=r) و رشد شخصی (۳۸/۰-=r) با آشفتگی روان‌شناختی همبستگی معکوس و معنادار و درماندگی ناشی از سوگ (۸۴/۰=r) با آشفتگی روان‌شناختی همبستگی مستقیم و معنادار وجود ‌دارد (۰۱/۰>P).
نتیجه­گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد تمایز‌یافتگی، واکنش به سوگ و سبک‌های اسنادی می‌توانند پیش‌بینی کننده آشفتگی روان‌شناختی مادران سرپرست خانواده باشند. به‌نظر می‌رسد با مشاوره پس از رویدادهای تروماتیک مانند مرگ یا طلاق، این زنان آشفتگی‌های روان‌شناختی کمتری را تجربه خواهند کرد.
واژه‌های کلیدی: آشفتگی روان‌شناختی، تمایز‌یافتگی، واکنش سوگ، سبک‌های اسنادی، مادران سرپرست خانواده



صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Rafsanjan University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb