جستجو در مقالات منتشر شده


۱۴ نتیجه برای دانشجویان پزشکی

حمیدرضا رشیدی‌نژاد، سیدمحمدجواد مرتضوی،
جلد ۴، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۸۴ )
چکیده

چکیده

سابقه و هدف : کاهش انگیزه دانش‌آموزان پسر برای ادامه تحصیل در رشته‌های مختلف تحصیلی در دانشگاه‌های کشور موجب شده است که نسبت دانشجویان پسر به دختر در برخی رشته‌های تحصیلی کاهش یابد. این مس أ له می‌تواند در آینده‌ای نزدیک موجب تک جنسیتی شدن ارایه دهندگان خدمات بهداشتی-درمانی و بروز اختلال در نظام سلامت جامعه گردد. با توجه به این که دانشجویان دختر جمعیت غالب هر رشته تحصیلی را تشکیل می‌دهند، در این مطالعه موفقیت تحصیلی دانشجویان دختر در مقایسه با دانشجویان پسر مورد بررسی قرار گرفت.

مواد و روش‌ها : این مطالعه مقطعی بر روی ۱۱۴ دانشجوی پزشکی و ۵۰ دانشجوی دندان ‌ پزشکی شاغل به تحصیل در سال تحصیلی ۱۳۸۳-۱۳۸۲ انجام شد. معدل دانشجویان بر اساس پرونده‌های تحصیلی به سه گروه ۲۰-۱۷ (الف ) ، ۹ ۹ /۱۶-۱۴ (ب) و کمتر از آن طبقه‌بندی شد. فراوانی سه گروه معدلی بر حسب جنس ، بومی بودن و بومی نبودن با استفاده از آزمون مجذور کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها : دربررسی‌های صورت گرفته، نشان داد ه شد که دخترا ن علاوه بر تشکیل دادن جمعیت غالب در هر رشته، در آزمون‌های درسی نیز از موفقیت بیشتری برخوردار می ‌ باشد به طوری که در گروه پزشکی ۷/۲% پسران و ۲/۱۸% دختران از معدل الف برخوردار بودند. در گروه دندان ‌ پزشکی هیچ ‌ کدام از پسران معدل الف نداشتند در حالی که ۸% دختران معدل الف داشتند. این تفاوت ‌ ها هم در رشته پزشکی و هم در دندان ‌ پزشکی از نظر آماری معنی ‌ دار بود.

نتیجه گیری : به نظر می ‌ رسد که تفاوت‌های معنی ‌ دار مشاهده شده ارتباطی به میزان استعداد تحصیلی دانشجویان نداشته و تنها از کمتر بودن نسبی انگیزه دانشجویان پس ر برای مطالعه پس از ورود به دانشگاه منش أ گرفته باشد.

واژه‌های کلیدی: پیشرفت تحصیلی، نسبت دختر به پسر، دانشجویان پزشکی و دندان‌پزشکی، رفسنجان


زینت سالم، محمود شیخ فتح الهی، فریبا خاتمی، فرشته ایرانمنش، محسن رضائیان،
جلد ۱۳، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۳ )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات متعدد، وزن‌گیری در سال اول دانشجویی را گزارش نموده‌اند. هدف این مطالعه بررسی تغییرات شاخص تن‌سنجی و ترکیب بدن دانشجویان پزشکی ورودی ۱۳۹۱ دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان در پایان سال اول تحصیلی بود.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه طولی، کلیه دانشجویان رشته پزشکی ورودی سال ۱۳۹۱ به تعداد  نفر ۷۳به روش سرشماری مورد بررسی قرار گرفتند. برای هر دانشجو پرسش‌نامه فردی تکمیل گردید. سپس اندازه‌گیری‌های تن‌سنجی شامل قد و دور کمر با استفاده از متر نواری و برای اندازه‌گیری وزن و ترکیب بدن از دستگاه امپدانس بیوالکتریک Bioelectrical Impedance Analysis (BIA) استفاده و اندازه گیریها در سه مرحله‌ ورود، پایان ترم اول و ترم دوم اانجام شد. آنالیز داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر و آزمون دقیق فیشر انجام شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد در پایان مطالعه به استثنای درصد چربی، سایر متغیرها دست‌خوش کاهش شدند. اختلاف بین اندازه‌گیری‌های تن‌سنجی و ترکیب بدن در سه مقطع زمانی فقط در مورد دورکمر و درصد چربی بدن معنی‌دار بود (به ترتیب ۰۴۴/۰=p و ۰۳۳/۰=p). مقایسه متغیرهای دورکمر، نمایه توده بدن و همچنین درصد چربی بدن در دو جنس در زمان ورود و پایان مطالعه اختلاف آماری معنی‌داری نشان نداد . در پایان مطالعه درصد چاقی بر حسب درصد چربی نسبت به شاخص توده بدن و دورکمر کمتر بود (به ترتیب ۲/۱۰%، ۲۲% و ۳/۱۵%)، همچنین کم وزنی نیز با معیار درصد چربی نسبت به شاخص توده بدن کمتر مشاهده شد (۲/۱۰% در مقابل ۷/۲۳).

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد، در پایان مطالعه تغییرات در مورد درصد چربی و دور کمر دارای اختلاف آماری معنی‌دار است. از ابتدای ورود تا پایان مطالعه اختلاف آماری معنی‌دار در شیوع چاقی و کم وزنی بر حسب سه معیار درصد چربی، شاخص توده بدن و دورکمر مشاهده نشد.

واژه‌های کلیدی: شاخص‌های تن‌سنجی، ترکیب بدن، دانشجویان پزشکی، آنالیز امپدانس بیوالکتریک


محسن رضائیان، محمد زارع بیدکی، مرضیه باختر، کیانوش افشارمنش،
جلد ۱۳، شماره ۸ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده

gte vml ۱]>  AWT IMAGEچکیده

زمینه و هدف: از تفکر انتقادی می‌توان به عنوان یکی از انواع مهم تفکر نام برد که از جمله مهارت‌هایی‌ست که زمینه‌ساز تصمیمات صحیح ا‌ست. این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه میزان گرایش و بکارگیری تفکر انتقادی در نزد دانشجویان مقاطع مختلف تحصیلی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان در سال ۱۳۹۲ طراحی گردیده است.

مواد و روش‌ها: مطالعه از نوع مقطعی بوده و در آن از پرسش‌نامه سنجش میزان گرایش به تفکر انتقادی ریکتس
Critical Thinking Disposition Inventory questionnaire (CTDI) استفاده گردید. پرسش‌نامه دو قسمتی شامل پرسش‌های دموگرافیک و تفکر انتقادی می‌باشد که در اختیار تعداد ۲۵۰ نفر از دانشجویان قرار گرفت که ۱۶۵ نفر (۶۶%) از دانشجویان پرسش‌نامه‌ها را تکمیل نمودند. سپس داده‌ها با استفاده از آزمون‌های t test و ضریب همبستگی و آنالیز واریانس یک‌طرفه (ANOVA) تجزیه و تحلیل گردید.

یافته‌ها: در مجموع از ۱۶۵ نفر دانشجویی که در این پژوهش شرکت کردند؛ میانگین نمره تفکر انتقادی آنها معادل ۱/۳۱±۱۱/۲۲ تعیین گردید. تفکر انتقادی در دانشجویان پسر به طرز معنی‌داری بیشتر از دانشجویان دختر بود (۱/۳۴±۱۱/۴۱ در برابر ۱/۲۱±۱۰/۹۴). بین تفکر انتقادی و سن رابطه معنی‌دار وجود نداشت، اما بین معدل درسی دانشجویان و تفکر انتقادی همبستگی معنی‌دار، معکوس و ضعیفی دیده شد (-۰/۱۵۶=r و ۰/۰۴۵=p). همچنین، در بین مقاطع تحصیلی، از نظر خرده مقیاس‌های بالندگی و تعهد، اختلاف‌های معنی‌داری مشاهده گردید (به ترتیب ۰/۰۵≥p و ۰/۰۲=p).

نتیجه‌گیری: در این مطالعه، تفکر انتقادی در دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان در مقایسه با برخی از دانشگاه‌های دیگر، نسبتاً مناسب برآورد گردید؛ هر چند به نظر می‌رسد که نیاز به آموزش و به کارگیری تفکر انتقادی به خصوص برای دانشجویان کارورز بیشتر احساس می‌شود.

واژه‌های کلیدی: تفکر انتقادی، خلاقیت، بالندگی، تعهد، دانشجویان پزشکی

 


مهران سلیمانها، میرمحمد جلالی، احمدرضا میربلوک، حسین اتحاد، حمیدرضا آهکی، زهرا حق پرست قدیم لیمودهی، علی پورصفر،
جلد ۱۳، شماره ۸ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده

gte vml ۱]> AWT IMAGEچکیده

زمینه و هدف: ارزیابی شایستگی بالینی اطلاعاتی ارزشمند در تنظیم اهداف آموزشی متناسب با نیاز دانشجویان و ارتقای کیفی فرایند‌های آموزشی دانشگاهی در اختیار مسئولین قرار می‌دهد. در این مطالعه شایستگی بالینی دانشجویان سال چهارم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گیلان در مقطع کارآموزی ارزیابی شده است.

مواد و روش‌ها: این مطالعه مقطعی، در سال ۱۳۹۰ به ارزیابی شایستگی بالینی کلیه دانشجویان سال چهارم دانشگاه علوم پزشکی گیلان که همگی دوره مهارت‌های بالینی را گذرانده بودند، پرداخته است. ابزار گردآوری داده‌ها پرسش‌نامه‌ای شامل بررسی شایستگی‌های نه گانه دانشجویان پزشکی بود. برای تحلیل داده‌ها از آزمون‌های آماری کای دو و آنالیز واریانس در نرم‌افزار  SPSSاستفاده شد.

یافته‌ها: شصت و هشت دانشجو با میانگین سنی ۲۴ سال وارد مطالعه شدند. ۷۸%، درحیطه برقراری ارتباط مؤثر با بیمار، نتایج عالی به دست آوردند. در حیطه‌های مهارت بالینی، استفاده از علوم در تشخیص و درمان، یادگیری مادام‌العمر، خودآگاهی، زمینه‌های اجتماعی بهداشت و تشخیص نقش پزشک حرفه‌ای، نتایج در ۸۴% از دانشجویان متوسط و تنها در حیطه استدلال و قضاوت اخلاقی اکثر دانشجویان نتایج ضعیف داشتند. میزان شایستگی بالینی به تفکیک حیطه‌ها بر حسب جنس و سن اختلاف آماری معنی‌داری نداشت.

نتیجه‌گیری: دانشجویان مورد بررسی از شایستگی خوبی برای ورود به عرصه درمان در بالین بیمار برخوردار بوده‌اند.

واژه‌های کلیدی: دانشجویان پزشکی، شایستگی بالینی، آموزش مبتنی بر شایستگی

 

 

 

 

 

 

 

 

 


محسن رضائیان، محمد زارع- بیدکی، مرضیه باختر، محبوبه هادی مقدم،
جلد ۱۴، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: هر کشوری برای توسعه و ترقی نیازمند فعالیت‌های پژوهشی سازمان یافته است. از آنجا که دانشجویان به عنوان نیروهای پویا و آینده‌ساز در هر جامعه شناخته می‌شوند، بنابراین باید موانع اجرای پژوهش در بین آنها شناسایی و اقدامات لازم جهت برطرف کردن آنها انجام گردد. این پژوهش با هدف شناخت موانع احتمالی و ارائه راهکارهای مناسب جهت رفع آنها طراحی گردیده است.

مواد و روش‌ها: مطالعه از نوع مقطعی و در آن از پرسشنامه خودکارآمدی پژوهشی استفاده گردید. پرسشنامه دو قسمتی و شامل یک بخش سؤالات دموگرافیک و درسی و بخش دیگر سؤالات مربوط به خودکارآمدی پژوهشی می‌شد. پرسشنامه به روش سرشماری در بین ۱۰۰ نفر از دانشجویان کارورز دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان توزیع گردید که ۶۸ نفر آن را تکمیل نمودند. داده‌ها توسط نسخه ۲۰ نرم‌افزار SPSS و با استفاده از آزمون‌های تی (t-test) و آنالیز واریانس یک‌طرفه (ANOVA) یا از آزمون‌های معادل غیر پارامتری آنها یعنی Mann- Whitney و Kruskal- Wallis مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار خودکارآمدی پژوهشی در دانشجویان کارورز ۲۹/۸۲±۱۲۷/۸۷ برآورد گردید. رابطه آماری میان خودکارآمدی پژوهشی و جنسیت معنی‌دار بود (۰/۰۲۸=p)، به نحوی که این میزان در دختران با میانگین ۱۳۲/۶۷ و در پسران با ۱۱۵/۴۷ بدست آمد. همچنین، بین خودکارآمدی پژوهشی با علاقه به رشته پزشکی (۰/۰۰۳‌=p)، شرکت در کارگاه‌های پژوهشی (۰/۰۰۷=p) و فعالیت‌های پژوهشی (۰/۰۰۱=p) نیز روابط معنی‌داری دیده شد. اما رابطه خودکارآمدی پژوهشی دانشجویان با وضعیت تأهل، ترم تحصیلی، میزان سواد پدر، میزان سواد مادر و شرکت در کمیته تحقیقات دانشجویی معنی‌دار نبود.

نتیجه‌گیری: با توجه به میزان نسبتاً ضعیف خودکارآمدی پژوهشی در دانشجویان کارورزِ دانشگاه، بر لزوم فعالیت دانشجویان در این مورد تأکید می‌شود. باید علاقه و انگیزه در دانشجویان بوجود آید و آنان در این راه تشویق شوند تا در آینده شاهد افزایش فعالیت‌های تحقیقاتی باشیم و این تحقیقات نباید تنها به پایان‌نامه‌های دانشجویی خلاصه شود.

واژه‌های کلیدی: خودکارآمدی پژوهشی، خرده مقیاس پژوهشی، دانشجویان پزشکی کارورز


محمد اسدپور، محمود شیخ فتح الهی، محسن رضائیان، حمید جعفری نوه، محمود محبوبی راد، ایمان امیرافضلی،
جلد ۱۴، شماره ۱۲ - ( ۱۱-۱۳۹۴ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: یکی از ارکان ضروری بهبود کیفیت نظام آموزشی، ارزیابی مداوم روند تحصیلی می‌باشد. دوره علوم پایه لازمه پیشرفت تحصیلی، حل مشکلات و تصمیم‌گیری بالینی در دوره‌های بعدی است. لذا این مطالعه با هدف بررسی عوامل مؤثر بر نتایج آزمون جامع علوم پایه پزشکی از دیدگاه دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان طراحی گردید.

مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع توصیفی- مقطعی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان پزشکی ورودی سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸ بود که به روش سرشماری وارد مطالعه شدند (۱۸۵ نفر). اطلاعات از طریق پرسش‌نامه و چک‌لیست جمع‌آوری و سپس با استفاده از روش آمار توصیفی و آنالیز کواریانس تجزیه و تحلیل گردید.

یافته‌ها: میزان پاسخ‌گویی در این مطالعه ۹/۶۴% بود. طبق یافته‌های پژوهش بین متغیر زمینه‌ای سن با نمره جامع علوم پایه رابطه معکوس وجود داشت (۰۱۳/۰=p). بین نتایج امتحان جامع علوم پایه با اهمیت تدریس دروس از نظر دانشجو در دروس جنین‌شناسی، ایمونولوژی و اهمیت واحد درسی در دروس تغذیه، جنین‌شناسی و میزان علاقه‌مندی در درس جنین‌شناسی و حجم سر فصل در درس بافت‌شناسی و کیفیت تدریس در دروس بهداشت، قارچ‌شناسی و حشره‌شناسی ارتباط آماری معنی‌داری مشاهده شد (۰۵/۰>p).

نتیجه‌گیری: با توجه به نقش مهم و اساسی دروس علوم پایه در پرورش شایستگی‌های پزشکان آینده، و به منظور پیشرفت و ایجاد تحول در آموزش پزشکی، ایجاد گام‌های اصلاحی در آموزش پزشکی ضروری به نظر می‌رسد.

واژه‌های کلیدی: دیدگاه دانشجویان پزشکی، عوامل مؤثر، نتایج آزمون جامع علوم پایه، رفسنجان


محمد اسدپور، محمود شیخ فتح الهی، مرضیه باختر، علیرضا نوق، جمیله صمدی، محسن رضائیان،
جلد ۱۵، شماره ۵ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: ارزیابی مستمر مقاطع تحصیلی به‌خصوص در دانشگاه‌های علوم پزشکی، از اهمیت بسزایی برخوردار است. یکی از مهم‌ترین آزمون‌ها که می‌تواند نشان‌‌دهنده پیشرفت تحصیلی دانشجویان باشد، آزمون جامع علوم پایه پزشکی است. مطالعه حاضر به‌ منظور ارزیابی نتایج آزمون جامع علوم پایه در دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان صورت گرفته است.

مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی است که در سال ۱۳۹۳ انجام گردید. جامعه آماری آن شامل کلیه دانشجویان پزشکی ورودی سال‌های ۱۳۸۳ لغایت ۱۳۸۸ شرکت‌کننده در آزمون‌های جامع علوم پایه بود. اطلاعات مورد نیاز به روش سرشماری و با استفاده از پرونده‌های الکترونیکی و یا پوشه‌های مربوط به نتایج آزمون جامع و چک‌لیست جمع‌آوری گردید. داده‌های جمع‌آوری‌شده با کمک نرم‌افزار آماری SPSS نسخه ۱۵ مورد تحلیل قرار گرفت. برای تجزیه ‌و تحلیل داده‌ها از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t مستقل، آنالیز واریانس یک‌طرفه و از مدل رگرسیون خطی چندگانه استفاده گردید. سطح معنی‌داری در آزمون‌ها ۰۵/۰ در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: در طول ۶ سال مورد بررسی، ۱۹۹ دانشجوی پزشکی در آزمون‌های جامعه علوم پایه شرکت کرده بودند. بیشترین میانگین نمره امتحان جامع مربوط به ورودی سال ۱۳۸۳ (۶۳/۲۰±۷۱/۱۲۹) بوده است و دانشجویان کم‌سن (کمتر یا مساوی ۲۰ سال)، دختر، با طول دوره علوم پایه ۵/۲ سال و دانشجویان با تعداد ورودی کمتر از ۴۰ نفر به ترتیب با مقادیر ۰۲۹/۰=p، ۰۳۶/۰=p، ۰۱۷/۰=p و ۰۰۱/۰=p در امتحان جامع عملکرد مطلوب‌تری داشتند.

نتیجه‌گیری: با توجه به میانگین نمره کسب ‌شده توسط دانشجویان پزشکی و مقایسه آن با سایر دانشگاه‌ها بر لزوم تقویت هر چه بیشتر بنیه علمی دانشجویان در این زمینه تأکید می‌گردد.

واژه‌های کلیدی: علوم پایه، امتحان جامع، دانشجویان پزشکی


الهه صدیقی، رضا بیدکی، عباس میدانی، حسن احمدی نیا، محسن رضائیان،
جلد ۱۷، شماره ۷ - ( ۸-۱۳۹۷ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: بهداشت روانی نقش مهمی‌ در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفاء می‌کند. از طرفی دانشجویان پزشکی ضمن داشتن مشکلات سایر دانشجویان، فشارهای روحی و روانی محیط بیمارستان، برخورد با مسائل و مشکلات بیماران را نیز دارند و به همین دلیل بیشتر از سایر دانشجویان در خطر از دست دادن سلامت روانی هستند، لذا این مطالعه با هدف بررسی وضعیت سلامت روان در دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان در سال ۱۳۹۵ انجام گرفت.
مواد و روش­ها: در این مطالعه مقطعی ۲۰۰ نفر از دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان به روش تصادفی انتخاب و اطلاعات لازم از طریق تکمیل پرسشنامه SCL۹۰ (Symptom Check List) جمع‌آوری شد و با استفاده از آزمون‌های t مستقل و آنالیز واریانس یک­طرفه تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: در این مطالعه میانگین سنی دانشجویان ۷/۱±۹/۲۲ سال بود. از میان نمونه‌ها ۱۰۲ نفر (۳/۵۱%) مرد و ۹۷ نفر (۷/۸۴%) زن بودند. هم­چنین از بین افراد مورد مطالعه ۱۶۵ نفر (۹/۸۲%) مجرد و ۳۴ نفر (۱/۱۷%) متأهل بودند. میانگین کل نمره سلامت روان ۳۴/۵۶±۹۷/۷۹ بود. هم­چنین متغیرهایی مانند سن، جنس، وضعیت تأهل در نمره سلامت روان دانشجویان تأثیر معنی‌داری نداشت (۰۵/۰<p)، اما میانگین نمره کل سلامت روان در دانشجویانی که مشکلات مالی و یا تغییر در عادات خواب داشته‌اند به طور معنی داری بیشتر از دانشجویانی که این موارد را نداشته اند بوده است (۰۵/۰>p).
نتیجه­گیری: با توجه به نتایج، هر چند که اکثریت دانشجویان فاقد اختلال روانی می‌باشند اما در عین حال استرسورهای متعددی سلامت روانی آنها را تهدید می‌کند. لذا فراهم کردن امکان مشاوره و تغییر شرایط حاکم بر محیط‌های آموزشی شاید بتواند نقش مؤثری در بهبود بهداشت روانی دانشجویان پزشکی داشته باشد. 
واژه­های کلیدی: سلامت روان، دانشجویان پزشکی، عوامل مؤثر
 
آرزو خبازیان، علی توکلی، مائده دهقانی، دکت سمانه سلطانی،
جلد ۱۷، شماره ۹ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: برخی عوامل زمینه­ساز بروز بیماری­های پریودنتال با افزایش سطح آگاهی، قابل پیش­گیری است. لذا این مطالعه با هدف تعیین میزان آگاهی دانشجویان پزشکی دوره بالینی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد در مورد بیماری­های پریودنتال در سال تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵ انجام شد.
مواد و روش‌ها: در این مطالعه توصیفی، آگاهی۲۱۰ دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد که به­طور تصادفی انتخاب شدند، با استفاده از پرسش­نامه بررسی شد. داده­ها توسط آزمون­های آماریt  مستقل، آنالیز واریانس یک­طرفه، آزمون تعقیبی Tukey  و ضریب هم­بستگی Pearson تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار نمره آگاهی شرکت کنندگان ۶۲/۳±۲۵/۹ بود. بین میانگین نمره آگاهی با سن، ترم تحصیلی و معدل افراد اختلاف آماری معنی­داری وجود داشت (۰۰۱/۰p= اما با جنسیت افراد ارتباط معنی‌داری مشاهده نشد (۷۱۵/۰p=).
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج، آگاهی افراد با افزایش ترم تحصیلی افزایش می­یابد. جهت ارتقاء سطح آگاهی دانشجویان، برگزاری کارگاه­های آموزشی در این رابطه مفید به نظر می­رسد.
واژه‌های کلیدی: آگاهی، بیماری­های پریودنتال، دانشجویان پزشکی، یزد
 

 
فرزین باقری شیخانگفشه،
جلد ۲۰، شماره ۲ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده

چکیده
در طول همه­گیری کرونا ویروس ۲۰۱۹ دانشجویان پزشکی که دوران کارورزی را در بیمارستان­ها طی می­کردند به دلیل این­که در محیط­های آلوده به ویروس کووید-۱۹ حضور داشتند بیش‌تر در معرض خطر ابتلاء به کرونا ویروس ۲۰۱۹ بودند. همین موضوع منجر به افزایش استرس و اضطراب دانشجویان پزشکی در مقایسه با سایر دانشجویان می­شد. از طرفی دیگر بسیاری از دانشجویان پزشکی این ترس را داشتند که در محیط بیمارستان مبتلا به ویروس کووید-۱۹ شوند و به عنوان یک ناقل بدون علامت، کرونا ویروس ۲۰۱۹ را به خانواده و اطرافیانشان منتقل کنند. همچنین، با توجه به این­که دوران پسا کرونا تاریخ مشخصی ندارد، وزارت بهداشت و دانشگاه­های کشور تصمیماتی در جهت ارتقاء سلامت روانی دانشجویان پزشکی و کادر درمانی بیمارستان­های کشور عزیزمان ایران اتخاذ نمایند. به این منظور لازم است دانشجویان پزشکی از نظر سلامت روانی مورد بررسی قرار گیرند؛ تا در صورت لزوم مداخلات روانشناختی مورد نیاز را دریافت نمایند.
واژه‌های کلیدی: سلامت روانی، کرونا ویروس ۲۰۱۹، دانشجویان پزشکی، کووید-
مطهره تقوایی، حسن احمدی نیا، محسن رضائیان،
جلد ۲۰، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: آموزش بالینی در محیط­های درمانی به اشکال متفاوتی ارائه می­شود که یکی از آن­ها، جلسات ژورنال کلاب می­باشد. پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان رضایت دانشجویان پزشکی در مقطع بالینی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان از فعالیت آموزشی ژورنال کلاب صورت پذیرفت.
مواد و روش­ها: این مطالعه توصیفی-مقطعی که در سال ۱۴۰۰ در دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان انجام شد، تعداد ۱۵۷ نفر از دانشجویان پزشکی سه مقطع کارورزی، کارآموزی و دستیاری به صورت سرشماری در مطالعه شرکت کردند. اطلاعات با استفاده از پرسش‌نامه محقق­ساخته جمع­آوری و با آزمون­های t ­مستقل و آنالیز واریانس یک­طرفه مورد تجزیه­و­تحلیل قرار گرفتند.
یافته­ها: میانگین رضایت از جلسات ژورنال کلاب، در دانشجویان مرد و زن و هم­چنین برحسب نوع بخش و مقطع تحصیلی در سطح نسبتاً مطلوب قرار داشت، اما هیچ­کدام ارتباط معناداری با میزان رضایت نداشتند (۰۵/۰p>). میزان رضایت از جلسات منظم به­طور معناداری بیش از جلسات نامنظم (۰۰۱/۰>p) و رضایت در جلسات غیرحضوری بیش از جلسات حضوری بود (۰۲۷/۰=p). نتایج هم­چنین نشان داد به طور نسبی از نحوه برگزاری جلسات رضایت وجود دارد، ولی از میزان مشارکت­دهی دانشجویان به خصوص کارآموزان رضایت وجود ندارد.
نتیجه­گیری: دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان به طور نسبی از جلسات ژورنال کلاب رضایت داشتند. بیش‌ترین میزان رضایت مربوط به مکان، زمان، تعداد شرکت­کنندگان، نظم جلسات و محتوای مقالات و بیش‌ترین نارضایتی مربوط به میزان مشارکت­دهی دانشجویان در مباحث خصوصاً در مقطع کارآموزی بود. توصیه می­شود جلسات اختصاصی برای کارورزان و کارآموزان برگزار گردد و سطح علمی مطالب به تناسب هر مقطع با مشارکت­دهی دانشجویان انتخاب گردد.
واژه­های کلیدی: ژورنال کلاب، بخش­های ماژور، آموزش بالینی، دستیاران پزشکی، دانشجویان پزشکی، رفسنجان
مریم رحمتی، هاجر تارویردی زاده، رویا کوچک انتظار،
جلد ۲۲، شماره ۴ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: اضطراب ناشی از کرونا موجب پدید آمدن طبقه خاصی از اضطراب‌ها شده که از این بیماری فراگیر نشأت گرفته و ویژگی‌های روان‌شناختی بشر را به چالش کشیده است. لذا مطالعه حاضر به تدوین مدل اضطراب کرونا بر اساس عدم تحمل بلاتکلیفی با میانجی‌گری تنظیم شناختی هیجان پرداخته است.
مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع توصیفی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بود که در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ مشغول به تحصیل بودند. بر اساس ملاک ورود ۳۵۰ دانشجوی پزشکی به‌صورت هدفمند و در دسترس انتخاب و مقیاس اضطراب کرونای Ghobadian، پرسش­نامه عدم تحمل بلاتکلیفی Freeston و همکاران و پرسش­نامه تنظیم شناختی-هیجانی Garnefski و همکاران را تکمیل نمودند. داده­ها با استفاده از روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که راهبردهای تنظیم شناختی هیجان می‌توانند رابطه بین عدم تحمل بلاتکلیفی با اضطراب کرونا را میانجی‌گری کنند (۴۸۱/۰=Beta). به‌عبارت دیگر، عدم ‌تحمل بلاتکلیفی از طریق راهبردهای مثبت (۷۲۱/۰-=Beta) و منفی (۳۲۱/۰-=Beta) تنظیم شناختی هیجان، میزان اضطراب کرونا را در دانشجویان پزشکی پیش‌بینی می‌کند (۰۰۱/۰>P).
نتیجه‌گیری: یافته­های مطالعه حاضر نشان داد در اضطراب کرونا عوامل روان‌شناختی مانند راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان و عدم تحمل بلاتکلیفی دخیل هستند. به‌عبارت دیگر، عدم تحمل بلاتکلیفی دانشجویان افزایش و راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان کاهش اضطراب کرونا را پیش‌بینی می‌کنند.
واژه­های کلیدی: عدم تحمل بلاتکلیفی، تنظیم شناختی هیجان، اضطراب کرونا، دانشجویان پزشکی
 
میترا عباسی فرد، امیرحسین اسلامی نژاد، صالح بهزادی، علی تیموری، محمدرضا رحمانی، حسن احمدی نیا، آرمین شیرزادیان، مهسا حسنی پور،
جلد ۲۲، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۴۰۲ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: در دوران همه‌گیری کرونا، آموزش مجازی یک رکن اساسی در سیستم­های آموزشی تلقی می‌شود. حفظ ارتباط مؤثر دانشجو با درس فارماکولوژی همواره چالش جدی در آموزش مجازی این درس به شمار می‌آید. لذا این مطالعه به طراحی، اجرا و ارزشیابی روش­های آموزش مجازی درس فارماکولوژی به صورت یک فرآیند آموزشی در دانشجویان پزشکی می­پردازد.
مواد و روش­ها: در این مطالعه توصیفی-مقطعی، تعداد ۱۳۳ نفر از دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان که در همه‌گیری کرونا در سال­های تحصیلی ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ واحد فارماکولوژی را می­گذراندند، وارد مطالعه شدند. سپس محتواهای آموزشی ساده‌سازی شده درس فارماکولوژی به صورت مصور همراه با ابرهای توضیح ­دهنده و جداول خلاصه­ کننده تهیه شده و در سامانه نوید بارگذاری ­گردید. محتوای نوشتاری مکمل نیز که کامل­کننده کلیپ­های آموزشی هر جلسه کلاس بودند جهت خلاصه کردن موضوع و یادگیری بهتر در اختیار دانشجویان قرار داده می­شد. بعد از اتمام کلاس یک پرسش‌نامه برخط توسط دانشجویان تکمیل می‌شد. داده­ها توسط آنالیز واریانس یک­طرفه و آزمون t مستقل تجزیه­ و­ تحلیل شدند.
یافته­ها: تعداد ۶۶ نفر (۶/۴۹ درصد) از دانشجویان ورودی ۱۳۹۶ و ۶۷ نفر (۴/۵۰) ورودی سال ۱۳۹۷ بودند. سطح رضایت‌مندی دانشجویان بعد از ارزشیابی از طریق پرسش‌نامه در خصوص روش آموزشی مکمل به طور معنی‌داری بیشتر از روش ساده‌سازی شده بود (۰۰۱/۰>P). میزان رضایت از هر دو روش بر اساس معدل و سن تفاوت معنی­داری نشان نداد (۰۵/۰<P).
نتیجه­گیری: طراحی و اجرای روش­های ساده­ سازی شده آموزشی در درس فارماکولوژی رضایت‌مندی دانشجویان را در آموزش برخط در زمان کرونا به همراه داشت. 
واژه­های کلیدی: آموزش مجازی، آموزش الکترونیک، کووید-۱۹، دانشجویان پزشکی، رفسنجان
 
سینا حمزه، حسن احمدی نیا، محسن رضائیان،
جلد ۲۳، شماره ۱۱ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: بررسی اولویت‌های تخصصی در انتخاب رشته دستیاری، نقش مهمی در برنامه‌ریزی آموزشی و بهبود توزیع نیروی انسانی در نظام سلامت دارد، درنتیجه این مطالعه با هدف تعیین اولویت‌های تخصصی در انتخاب رشته دستیاری و برخی عوامل مؤثر بر آن در دانشجویان پزشکی عمومی است.
مواد و روش‌ها: در این مطالعه توصیفی، جامعه آماری شامل تمام دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان در شهریور و مهرماه ۱۴۰۳ بود. چکلیست‌ها به‌صورت برخط در اختیار دانشجویان قرار گرفت، علاوه بر اطلاعات دموگرافیک، پرسش‌هایی در خصوص علاقه‌مندی به رشته‌های تخصصی و علل اولویت‌دهی به رشته‌ها جمع‌آوری گردید. تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌ مجذورکای انجام شد.
یافته‌ها: از ۲۲۴ نفر شرکت‌کننده در مطالعه ۱۳۱ نفر (۵/۵۸ درصد) زن و ۱۵۷ نفر (۱/۷۰ درصد) تمایل به ادامه تحصیل در مقطع دستیاری داشته‌اند. توزیع جنسیتی در رشته‌های انتخابی (۰۴۴/۰=P) و تمایل به مهاجرت به خارج در سطوح درآمد خانواده (۰۱۳/۰=P) دارای اختلاف معنی‌دار بوده ‌است. ۴۸ نفر (۶/۲۳ درصد) رشته‌های جراحی، ۱۷نفر (۴/۸ درصد) زنان و اطفال، ۴۸ نفر (۶/۲۳ درصد) رشته‌های داخلی، ۱۹ نفر (۴/۹ درصد) رادیوانکولوژی و پرتوشناسی، ۳۰ نفر (۸/۱۴ درصد) چشم‌پزشکی، ۲۶ نفر (۸/۱۲ درصد) بیماری‌های پوست و ۱۵ نفر (۴/۷ درصد) سایر رشته‌ها را انتخاب کردند.
نتیجه‌گیری: انتخاب رشته تخصصی پزشکی تحت تأثیر عوامل فردی، اجتماعی و بازار کار است. برخی بر اساس علائق و استعدادها، برخی با توجه به فرصت‌های شغلی و مالی، و عده‌ای نیز تحت تأثیر خانواده و اساتید تصمیم می‌گیرند. نتایج این پژوهش می‌تواند به مدیران آموزشی در بهبود تصمیم‌گیری و توزیع متعادل نیروی متخصص در کشور کمک کند.
واژههای کلیدی: تخصص، کارورزی و دستیاری، دانشجویان پزشکی، انتخاب تخصص پزشکی
 

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Rafsanjan University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb