OTHERS_CITABLE چگونه می‌توان از جر و بحث نویسندگی پیشگیری نمود     سخن سردبیر   Editorial   مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان   دوره هشتم، شماره دوم، تابستان 138 8، 78-75     چگونه می‌توان از جر و بحث نویسندگی پیشگیری نمود     How to Prevent Authorship Dispute   محسن رضائیان [1]   M. Rezaeian     صورت اسامی نویسندگان یک مقاله به خوانندگان آن اعلام می‌نماید که چه فرد یا افرادی مسؤولیت انجام پژوهش به عمل آمده و نوشتن مقاله حاصل از آن پژوهش را بر عهده گرفته‌اند . این افراد کسانی هستند که نه تنها بایستی از حقوق مادی و معنوی اثر خود بهره ببرند، بلکه باید بار مسؤولیت یافته‌های خود را نیز به دوش بکشند. اگر چه در تئوری، بحث نویسندگی یک مقاله به نظر مشخص و معین می‌رسد اما در عمل، مسائل و مشکلات عدیده‌ای بروز می‌کند که حل آنها به سادگی میسر نخواهد بود.   برای نمونه اخیراً دو مورد جالب در این خصوص برای مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان رخ داد: در مورد اول نویسنده مسؤول یک مقاله پس از آن که مقاله وی برای چاپ پذیرفته شده بود طی تماس تلفنی خواستار این نکته مهم شد که اسم یکی از نویسندگان مقاله را حذف نماید. دلیل وی برای انجام این کار آن بود که نویسنده مورد نظر هیچ نقشی در نوشتن مقاله ایفا نکرده است! در مورد دوم نیز نویسنده مسؤول یکی دیگر از مقالات پذیرفته شده، امکان اضافه کردن نام یک نویسنده دیگر را به عنوان نویسنده نفر اول مقاله خود جویا شد. علت این امر آن بود که همکار نویسنده مسؤول جهت ارتقاء نیاز مبرم به یک مقاله به عنوان نویسنده نفر اول داشت!   رخ‌ دادن این موارد و مواردی از این دست که از نشریات خارج کشور نیز گزارش می‌گردند [1] نشانگر آن است که موضوع جر و بحث نویسندگی ( authorship dispute ) از مشکلات مهم و شایع مجلات علوم پزشکی دنیا می‌باشد. بخش مهمی از این امر به این نکته مهم باز می‌گردد که متأسفانه هنوز تعریف دقیق و جامعی از شرایط نویسندگی ( authorship ) وجود ندارد [2].   با این وجود، به نظر می‌رسد که تلاش کمیته بین‌المللی سردبیران مجلات علوم پزشکی International Committee of Medical Journal Editors (ICMJE) در ارائه تعریفی از شرایط نویسندگی تا حدودی این خلاء را پر کرده است. بر اساس این تعریف، نویسنده واقعی یک مقاله ( true author ) کسی است که دارای هر سه شرط زیر در تعریف نویسندگی باشد:   1. سهم اساسی در شکل‌گیری و طراحی مطالعه، جمع‌آوری داده‌ها و یا تجزیه و تحلیل و تفسیر اطلاعات داشته باشد.   2. در تهیه پیش‌نویس اولیه مقاله نقش داشته و یا که این پیش‌نویس اولیه را به شکلی نقادانه از نظر بار معنوی آن مورد تجدید نظر قرار دهد.   3. در نهایت، نسخه نهایی مقاله را قبل از چاپ مورد تأیید خود قرار دهد.   بنابراین، اگر چنانچه یک نفر فقط در تهیه بودجه طرح تحقیقاتی شرکت داشته و یا در جمع‌آوری اطلاعات کمک نموده و یا فقط سرپرستی تیم تحقیقاتی را به طور کلی در اختیار داشته است، از شرایط نویسندگی برخوردار نمی‌باشد [3].   معمولاً نویسندگان یک مقاله ممکن است به دو صورت شرایط نویسندگی را خدشه‌دار نمایند. در مورد اول، آنها اسم کسانی را جز نویسندگان می‌آورند که یا هیچ نقشی را در انجام پژوهش نداشته و یا نقش بسیار کوچکی را در این زمینه ایفا نموده‌اند ( gift authorship ). در مورد دوم، ممکن است که آنها اسم کسانی را از قلم بیاندازند که سهم عمده‌ای در انجام تحقیق و نوشتن مقاله بر عهده داشته‌اند ( ghost authorship ).   از آن جایی که پیشگیری از یک مشکل بهتر از حل کردن آن پس از رخ‌داد می‌باشد، با درنظر گرفتن سه اصل عمده زیر می‌توان تا حد بسیار زیادی از مشکل جر و بحث نویسندگی پیشگیری نمود [1]:   اصل اول- تشویق کردن فرهنگ اخلاق نویسندگی   معمولاً افراد به دلیل این که آداب و رسوم خاصی را دنبال می‌کنند، ممکن است به شکلی غیراخلاقی در زمینه شرایط نویسندگی عمل نمایند. این نکته ممکن است سبب شود که نام فرد معروفی، مثلاً رئیس بخش، در حالی که وی هیچ تلاش عمده‌ای را در انجام تحقیق به عمل نیاورده است، به شکلی غیرمتعارف جزو نویسندگان آورده شود. تلاشی که اخیراً کمیسیون محترم نشریات کشور با ارسال پرسش‌نامه‌ای به سردبیران مجلات علوم پزشکی کشور در خصوص شرایط نویسندگی به عمل آورده است می‌تواند در صورت حصول به نتیجه مطلوب به تشویق فرهنگ اخلاق نویسندگی کمک نماید.   اصل دوم – هنگامی که طرح تحقیق را تهیه می‌نمایید، موضوع نویسندگی را نیز مطرح نمایید.   بهتر است از همان ابتدا که طرح تحقیق خود را تهیه می‌نمایید در مورد این که احتمالاً نتایج تحقیق به چه شکلی گزارش خواهد شد و این که چه کسانی در زمره نویسندگان نتایج قلمداد می‌گردند، تصمیم بگیرید. هم‌چنین، بهتر خواهد بود که چنین تصمیماتی در جلسات رو در رو و با حضور تمام اعضاء تیم تحقیق مطرح و در هر مورد صورت‌ جلسه‌ای تنظیم گردیده و به امضاء تمامی شرکت‌کنندگان در جلسه برسد.   اصل سوم – قبل از این که مقاله را به رشته تحریر در آورید، در مورد نویسندگان آن تصمیم بگیرید.   اگر در مرحله طراحی پژوهش چنین توافقی حاصل شده، بهتر است یک بار دیگر قبل از شروع به نوشتن مقاله در یک جلسه مشترک، موضوع به تمامی اعضاء تیم تحقیق یادآوری گردد. بنابراین چنانچه قبلاً چنین تصمیمی گرفته نشده است، می‌بایست قبل از شروع به نوشتن مقاله در یک جلسه رو در رو این مسأله مهم مطرح، سهم هر یک از افراد در نگارش مقاله مشخص و ترتیب نام نویسندگان معین گردد. برای این جلسه نیز بهتر است صورت جلسه‌ای تنظیم و به امضاء تمامی شرکت‌کنندگان در جلسه برسد.   اما در خصوص حل و فصل دو مورد پیش‌آمده برای نشریه دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، مطابق با دستورالعمل کمیته اخلاق در انتشار Committee on Publication Ethics (COPE) ابتدا به نویسنده مسؤول هر دو مقاله یاددآوری شد که آنها فرم تعهد مجله را تکمیل نموده و در آن شرایط نویسندگی مقاله خود را تأیید کرده‌اند. سپس، از آن‌ها خواسته شد که درخواستی با امضاء تمامی نویسندگان مقاله به ویژه از فردی که در مقاله اول نام وی بایستی حذف می‌شد تهیه نمایند که در آن تمامی نویسندگان موافقت کامل خود را با تغییر در اسامی نویسندگان اعلام کرده باشند. اما از آن جایی که هیچ کدام از دو نویسنده مسؤول چنین نامه‌ای را ارائه نکردند، اسامی نویسندگان دو مقاله ذکر شده تغییر داده نشد.       References     [1] Albert T, Wager E. How to handle authorship disputes: a guide for new researchers. The COPE Report 2003.   [2] Committee on Publication Ethics (COPE). Guidelines on good publication practice. The COPE Report 2003.   [3] International Committee of Medical Journal Editors. Uniform requirements of manuscripts submitted to biomedical journal: writing and editing of biomedical publications. Updated October 2008.     1- دانشیار گروه آموزشی پزشکی اجتماعی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان   تلفن: 5234003-0391، دورنگار: 5225209-0391، پست الکترونیکی: moeygmr2@yahoo.co.uk   http://journal.rums.ac.ir/article-1-587-fa.pdf 2009-06-15 75 78 How to Prevent Authorship Dispute http://journal.rums.ac.ir/article-1-587-en.pdf 2009-06-15 75 78 moeygmr2@yahoo.co.uk 1 AUTHOR
OTHERS_CITABLE بررسی بروز سالانه حوادث شغلی در یکی از کارخانجات بزرگ معدن مس کشور (1384-1383): معرفی روشی برای ارزیابی شدت حوادث شغلی     چکیده   زمینه و هدف: به منظور بررسی اندازه تأثیر حوادث بر سلامت و اقتصاد جوامع انسانی باید اطلاعات کافی در ارتباط با روند بروز، خطر بروز و نیز شدت حوادث و جراحات ناشی از آن‌ها داشت. مطالعه حاضر علاوه بر بررسی خطر بروز سالانه حوادث شغلی در کارخانجات معادن مس سرچشمه کرمان به ارایه روشی در ارزیابی شدت حوادث پرداخته است که این شدت را به ازای هر فرد شاغل در این مرکز ارایه می‌نماید.   مواد و روش‌ها: در این مطالعه طولی، تمامی 5616 نفر کارگر شاغل در مجتمع صنعتی مس سرچشمه به مدت دو سال (1383 و 1384) مورد پیگیری قرار گرفته‌اند. اطلاعات مورد نیاز در دو بخش ویژگی‌های دموگرافیک و سؤالات ویژه از جمله اطلاعات مربوط به تعداد روزهای از دست رفته، توسط چک لیست جمع‌آوری گردید. اطلاعات با مراجعه به افراد حادثه دیده و یا همراهان و همکاران آن‌ها با روش مصاحبه رو در رو جمع‌آوری شده است و با روش محاسبه میزان بروز و نیز استفاده از آزمون‌‌های آماری t مستقل، Fisher Exact و Chi-Square مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. خطر نسبی ( Relative Risk ) نیز برای مقایسه اندازه خطر در زیر گروه‌ها محاسبه شده است.   یافته‌ها: میانگین سنی حادثه دیدگان 3/7 ± 4/37 سال بود. میزان بروز یک‌ساله حادثه (در هر 1000 شخص- سال) در سال 1383 (106 نفر) و 1384 (68 نفر) به ترتیب برابر با 52/21 و 41/14 بوده است. بی‌احتیاطی شایع‌ترین علت حوادث بود. میانگین تعداد روزهای از دست رفته در بین افراد حادثه دیده برابر با 1/29±8/29 روز بوده است. میانگین شدت هر حادثه مورد مطالعه به اندازه‌ای است که منجر به از دست رفتن معادل 45/1 نفر- سال زندگی به ازای 100،000 نفر جمعیت شاغل می‌شود.   نتیجه‌گیری: کاهش خطر بروز حادثه در سال دوم بررسی نشان‌دهنده موفقیت برنامه‌های حفاظتی و آموزشی به کار رفته در آن مرکز بوده است اگرچه تداوم این برنامه‌ها و تلاش بیش از پیش می‌تواند موجب کاهش بیشتر خطر بروز گردد. روش ارایه شده برای محاسبه شدت حوادث شغلی نسبت به روش موجود تخمین دقیق‌تری را در محاسبه شدت حوادث شغلی در اختیار می‌گذارد.   واژه‌های کلیدی: حادثه شغلی، شدت حادثه، معدن، مس، بروز http://journal.rums.ac.ir/article-1-588-fa.pdf 2009-06-15 79 88 حادثه شغلی، شدت حادثه، معدن، مس، بروز One – Year Incidence Rates of Job-Related Accidents in one of the Biggest Iranian Copper Factories (2004-2005): A New Method to Assess Job-Related Accidents Severity http://journal.rums.ac.ir/article-1-588-en.pdf 2009-06-15 79 88 Job-Related Injuries The Severity of Accident Mining Copper Incidence R. . Vaziri Nejad rvazirinejad@yahoo.co.uk 1 AUTHOR A. Esmaeili 2 AUTHOR M. Mir Motalabi 3 AUTHOR Gh.H. Hasanshahi 4 AUTHOR
OTHERS_CITABLE تأثیر افزودن کتامین به داروی القای بی‌هوشی بر پاسخ قلبی عروقی به لوله‌گذاری تراشه     چکیده   زمینه و هدف: القاء بیهوشی و لوله‌گذاری تراشه باعث ایجاد تغییرات قلبی – عروقی می‌گردد. تاکنون چندین روش برای کنترل این تغییرات پیشنهاد شده است. این مطالعه جهت بررسی پایداری همودینامیکی در طی القاء بیهوشی و لوله‌گذاری تراشه پس از افزودن کتامین به داروهای القاء بیهوشی انجام شد.   مواد وروش‌ها: 60 بیمار بزرگسال در این کارآزمایی بالینی تصادفی شده به سه گروه مساوی تقسیم شدند: گروه اول تیوپنتال (4 میلی‌گرم بر کیلوگرم) + فنتانیل (3 میکروگرم بر کیلوگرم)، گروه دوم، تیوپنتال (4 میلی‌گرم بر کیلوگرم) + کتامین (1/0میلی‌گرم بر کیلوگرم) و گروه سوم تیوپنتال (4 میلی‌گرم بر کیلوگرم) + فنتانیل (3 میکروگرم بر کیلوگرم) + کتامین (1/0 میلی‌گرم بر کیلوگرم) به طور وریدی جهت القاء بیهوشی دریافت کردند. پاسخ همودینامیکی با ارزیابی تغییرات فشار خون و ضربان قلب بلافاصله قبل از لارنگوسکوپی و 1، 3 ،5 و10 دقیقه بعد از آن ثبت شد.   یافته‌ها: تغییرات فشار خون و ضربان قلب در طی القاء بیهوشی در گروه تیوپنتال - کتامین بیشتر از گروه تیوپنتال - فنتانیل و تیوپنتال - فنتانیل- کتامین بود (009/0= p ). پس از لارنگوسکوپی فشار خون در گروه تیوپنتال - کتامین و تیوپنتال - فنتانیل نسبت به گروه تیوپنتال - فنتانیل-کتامین به طور معنی‌داری (027/0= p ) بیشتر بود (گروه تیوپنتال - کتامین> گروه تیوپنتال - فنتانیل> گروه تیوپنتال - فنتانیل- کتامین). ضربان قلب پس از لارنگوسکوپی در گروه تیوپنتال - کتامین در مقایسه با گروه تیوپنتال - فنتانیل و تیوپنتال - فنتانیل - کتامین به طور معنی‌داری بالاتر (013/0= p ) بود(گروه تیوپنتال - کتامین> گروه تیوپنتال - فنتانیل> گروه تیوپنتال - فنتانیل-کتامین). در گروه تیوپنتال - فنتانیل - کتامین بعد از لارنگوسکوپی نسبت به قبل از لوله‌گذاری فشار خون و ضربان قلب بدون تغییر ماند.   نتیجه‌گیری: تیوپنتال اضافه شده به فنتانیل و کتامین باعث کاهش بیشتری در ناپایداری همودینامیکی حین القاء بیهوشی و لوله‌گذاری تراشه نسبت به تیوپنتال اضافه شده به فنتانیل یا کتامین شد.   واژه‌های کلیدی: تغییرات قلبی عروقی، تیوپنتال، فنتانیل، کتامین، لوله‌گذاری تراشه http://journal.rums.ac.ir/article-1-594-fa.pdf 2009-06-15 89 98 تغییرات قلبی عروقی، تیوپنتال، فنتانیل، کتامین، لوله‌گذاری تراشه The Effect of Adding Ketamine to The Drugs for Induction of Anesthesia on the Cardiovascular Response to the Endotracheal Intubation http://journal.rums.ac.ir/article-1-594-en.pdf 2009-06-15 89 98 Cardiovascular Parameters Thiopental Fentanyl Ketamine Tracheal Intubation M. Safavi safavi@med.mui.ac.ir 1 AUTHOR A. Honarmand 2 AUTHOR S. Abbasi 3 AUTHOR D. Moradi 4 AUTHOR
OTHERS_CITABLE اثر لیزر کم‌توان در درمان نقاط ماشه‌ای میوفاسیال عضلات ذوزنقه‌ای زمینه و هدف: عضلات یکی از علل ایجادکننده درد در بدن انسان می‌باشند. بافت‌های عضلانی بیشتر از اعضاء دیگر مستعد پارگی‌های کوچک در طول فعالیت‌های روزانه هستند و سبب درد می‌شوند. در میان انواع دردهای عضلانی، ‌نقاط ماشه‌ای میوفاسیال بسیار شایع می‌باشند. هدف از این مطالعه بررسی اثر لیزر کم‌توان در درمان نقاط ماشه‌ای میوفاسیال عضلات ذوزنقه‌ای بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی دوسوکور با استفاده از روش نمونه‌گیری متوالی به مدت 14 ماه از پانزدهم خرداد 86 تا پانزدهم مرداد 87 در درمانگاه فیزیوتراپی فاطمیه (س) رفسنجان انجام گرفت. 60 بیمار مبتلا به نقاط ماشه‌ای میوفاسیال عضلات ذوزنقه‌ای به طور تصادفی به دو گروه 30 نفری تقسیم گردیدند. روش‌های درمان شامل لیزر کم‌توان و پلاسبو بود. ارزیابی شدت درد، بهبود حرکات، کاهش درد انتشاری، باند سفت عضلانی و کاهش حساسیت در طول باند سفت در جلسه اول، پنجم، دهم و 10 روز پس از پایان درمان انجام گرفت. شدت درد از طریق مقیاس آنالوگ مشاهده‌ای بررسی گردید. یافته‌‌ها: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد لیزر کم‌توان در کاهش درد موضعی نقاط ماشه‌ای میوفاسیال مؤثرتر از روش پلاسبو می‌باشد (0001/0p<). آزمون مجذور کای در جلسه دهم نشان داد که لیزر در مقایسه با روش پلاسبو،‌ برای برطرف نمودن باند سفت عضلانی، کاهش درد انتشاری، بهبود حرکات و کاهش حساسیت در طول باند سفت مؤثرتر از روش پلاسبو بوده است (0001/0p<). نتیجه‌گیری: از یافته‌های این مطالعه می‌توان نتیجه گرفت که لیزر کم‌توان در طی 10 جلسه می‌تواند در کاهش شدت درد موضعی، برطرف نمودن باند سفت عضلانی، کاهش درد انتشاری، بهبود حرکات و کاهش حساسیت در طول باند سفت نقاط ماشه‌ای میوفاسیال مؤثر باشد. واژه‌های کلیدی: لیزر کم‌توان، نقاط ماشه‌ای میوفاسیال، عضلات ذوزنقه‌ای http://journal.rums.ac.ir/article-1-5359-fa.pdf 2020-05-16 99 108 لیزر کم‌توان نقاط ماشه‌ای میوفاسیال عضلات ذوزنقه‌ای Using Low Power Laser in the Treatment of the Myofascial Trigger Points   Background and Objectives: Muscles are known as organs which can generate pain in human body. Muscle tissues more than other organs are predisposed minor tearing during activities of daily living and cause pain. Among different types of muscle pain, myofascial trigger points (MTPs) are very common. The aim of this study was to evaluate the effect of the low power laser in the treatment of the MTPs of trapezius muscles. Material and Methods: A double blinded clinical trial conducted on a consecutively selected sample of 60 patients between 4 may 2007 and 5 August 2008, in the Fattemieh Physiotherapy Clinic of Rafsanjan. Respondents who were all suffering from MTPs of trapezius muscles, were divided into two groups, randomly (30 in each group). Treatment methods were included low power  laser and placcbo. Intensity of the pain, improvement of movement, the tense band, reduction of the redicular pain and the sensitivity of the tense band were assessed in 1st, 5th , 10th sessions and also 10 days after the treatment. Pain intensity was evaluated by visual Analogue scale (VAS). Results: The results of this study showed that low power laser can be more effective than placcebo in relief of the local pain of the MTPs (p<0.0001). In 10th session, chi-squire test showed that low power laser in comparison with placcebo, can be effective in removing the tense band of the muscle, reducation of redicular pain, improvement of the movements and reduction of the sensitivity of tense band (p<0.0001). Conclusion: This study can be concluded that in the 10th session, low power laser can be effective on the relief of local pain, redicular pain, removing of muscle tense band, improving of movement and reducion of the sensitivity along tense bend of the MTPs in the trapezius muscles. Key words: Low Power Laser, Myofascial Trigger Point, Trapezius Muscle   Funding: This research was funded by Rafsanjan University of Medical Sciences. Conflict of interest: None declared. Ethical approval: The Ethics Committee of Rafsanjan University of Medical Sciences approved this study.   http://journal.rums.ac.ir/article-1-5359-en.pdf 2020-05-16 99 108 Low Power Laser Myofascial Trigger Point Trapezius Muscle 1 AUTHOR 2 AUTHOR 3 AUTHOR 4 AUTHOR
OTHERS_CITABLE میزان تغیرات شنوایی حسی - عصبی به دنبال برداشتن استخوان ماستوئید در بیماران مراجعه‌کننده به بیمارستان خلیلی شیراز           چکیده   زمینه و هدف: کاهش شنوایی حسی - عصبی به دنبال عمل جراحی ماستوئیدکتومی مورد مطالعات مختلف قرار گرفته و نتایج متفاوتی گزارش شده است. در حین عمل جراحی ماستوئیدکتومی، اتیولوژی‌های متفاوتی می‌توانند سیستم شنوایی را تحت تأثیر قرار دهند. هدف این مطالعه بررسی میزان تغییرات شنوایی حسی - عصبی به دنبال برداشتن استخوان ماستوئید و رابطه بین مدت زمان دریل کردن با میزان تغییرات احتمالی در شنوایی بوده است.   مواد و روش‌ها: در این مطالعه طولی که در بیمارستان خلیلی دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام گرفته است تعداد 30 بیمار مبتلا به عفونت مزمن گوش مورد مطالعه قرار گرفتند. ادیومتری یک روز قبل و دو ماه بعد از عمل به وسیله ادیومتری معمولی از 250 هرتز تا 8 کیلوهرتز انجام شد و هرگونه کاهش شنوایی دایمی قابل توجه به دنبال عمل ماستوئیدکتومی بررسی گردید. نتایج با آزمون t زوجی و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.   یافته‌ها: مدت زمان متوسط دریل کردن 77/8 ± 6/46 دقیقه بود که در فرکانس‌های 250 هرتز تا 8 کیلوهرتز پس از دو ماه هیچ‌گونه تغییر مهمی مشاهده نگردید . رابطه‌ بین مدت زمان دریل کردن و تغییر آستانه شنوایی در 4 کیلوهرتز در گوش مورد عمل جراحی قرار گرفته، معنی‌دار بود (022/0 p= ) اما این رابطه در گوش مقابل دیده نشد.   نتیجه‌گیری: دو ماه پس از عمل جراحی هیچ‌گونه تغییر دایمی در فرکانس‌های شنوایی مشاهده نگردید بنابراین در صورت تغییر دایم شنوایی بایستی به موارد دیگر توجه بیشتری داشت.   واژه‌های کلیدی: ماستوئیدکتومی، ترومای صوتی، کاهش شنوایی حسی - عصبی   http://journal.rums.ac.ir/article-1-590-fa.pdf 2009-06-15 109 116 ماستوئیدکتومی، ترومای صوتی، کاهش شنوایی حسی - عصبی Sensorineural Hearing Loss Rate AMONG Patients Reffering to Khalili Hospital in Shiraz http://journal.rums.ac.ir/article-1-590-en.pdf 2009-06-15 109 116 Mastoidectomy Acoustic trauma Sensorineural Hearing Loss M. Shishegar drshishegar@yahoo.com 1 AUTHOR A.H. Faramarzi 2 AUTHOR M. Hadi Sahebi Bazzaz 3 AUTHOR
OTHERS_CITABLE بررسی عوامل مؤثر بر مرگ و میر پریناتال در مراکز درمانی شهرستان رفسنجان در سال‌های 1385-1383     چکیده   زمینه و هدف: مرگ‌ و میر پریناتال به ‌‌‌‌عنوان شاخص سلامت و مراقبت‌های بهداشتی زمان تولد مورد استفاده قرار می‌گیرد. آگاهی از علل عمده و عوامل مؤثر بر مرگ و میر پریناتال در برنامه‌ریزی صحیح جهت تقویت سیستم‌های مراقبت دوران بارداری، زایمان و نوزادان در جامعه نقش عمده‌ای دارد. هدف از این مطالعه شناسایی عوامل مؤثر بر مرگ و میر پریناتال در شهرستان رفسنجان بوده است.   مواد و روش‌ها : این مطالعه توصیفی در طی یک دوره 2 ساله بر روی 321 مورد مرگ و میر پریناتال انجام شد. برای هر مورد، یک نوزاد که تا روز 28 پس از تولد، زنده مانده و از نظر زمانی نزدیک‌ترین تولد به گروه مورد بود به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. اطلاعات مورد نیاز از پرونده بیمارستانی مادر و نوزاد، مصاحبه با پرستار، مادر و شخصی که زایمان را انجام داده بود کسب گردید. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های مجذور کای و t مستقل انجام شد.   یافته‌ها: میزان مرگ و میر پریناتال، 2/32 در هزار و به تفکیک برای دختران 1/29 و برای پسران 9/34 در هزار بود. شایع‌ترین علل مرگ نوزادی، نارس‌ بودن (8/53%)، سندرم دیسترس تنفسی (5/20%)، سپتی‌سمی (4/6%) و شایع‌ترین علل مرده‌زایی پارگی زودرس کیسه آب (7/27%)، فشارخون ناشی از بارداری (9/8%)، جداشدگی جفت (3/6%) و ناهنجاری‌های مادرزادی (4/5%) بود. آزمون‌های آماری ارتباط بین وزن جنین، سن داخل‌رحمی جنین، سابقه مرده‌زایی و رتبه تولد با مرده‌زایی را معنی‌دار نشان دادند. عواملی مانند دوقلویی، سن مادر، بیماری قبلی مادر، میزان افزایش وزن مادر در حاملگی و تعداد حاملگی به عنوان عوامل خطرساز و افزایش‌دهنده مرگ و میر نوزاد مطرح بودند.   نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این مطالعه عوامل متعددی از قبیل سن مادر، رتبه تولد، میانگین سن داخل رحمی، سابقه مرده‌زایی، وزن هنگام تولد و حاملگی اول در وقوع مرگ و میر پریناتال دخیل بودند. بنابراین لزوم تصمیم‌گیری‌های اساسی در زمینه مراقبت بهتر از مادر و کودک و هم‌چنین اتخاذ تمهیدات اولیه برای پیشگیری از عوامل احتمالی مؤثر بر مرگ و میر پریناتال احساس می‌شود.   واژه‌های کلیدی: مرگ و میر، پریناتال، جنین، نوزاد، مرده‌زایی   http://journal.rums.ac.ir/article-1-591-fa.pdf 2009-06-15 117 126 مرگ و میر، پریناتال، جنین، نوزاد، مرده‌زایی Effective Factors on Perinatal Mortality in Rafsanjan Hospitals (2004-2006) http://journal.rums.ac.ir/article-1-591-en.pdf 2009-06-15 117 126 Mortality Perinatal Fetus Newborn Stillbirth M. Hadavi hadavimaryam@yahoo.com 1 AUTHOR S. Alidalaki 2 AUTHOR M. Abedini nejad 3 AUTHOR F. Aminzadeh 4 AUTHOR
OTHERS_CITABLE اثر تزریق مورفین در ناحیه CA3 هیپوکمپ بر یادگیری و حافظه فضایی موش‌های صحرایی نر     چکیده   زمینه و هدف: یادگیری، توانایی تغییر رفتار بر اساس تجربه و حافظه، توانایی به یاد آوردن وقایع گذشته به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه است. یادگیری و حافظه از عملکردهای پیچیده مغزی محسوب می‌شوند که نواحی متعددی را در سیستم عصبی مرکزی درگیر می‌کنند. ایجاد تغییرات مورفولوژیکی سیناپسی پایدار خصوصاً در هیپوکمپ، اساس یادگیری و حافظه می‌باشد که عوامل مختلفی می‌توانند این روند را متأثر نمایند. در این مطالعه اثر مورفین در ناحیه CA3 هیپوکمپ بر یادگیری و حافظه فضایی موش‌های صحرایی نر بررسی شد.   مواد و روش‌ها: در ابن مطالعه تجربی تعداد 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار بررسی شدند. نمونه‌ها پس از بیهوشی عمیق در دستگاه استرئوتاکسی قرار گرفتند و کانول‌گذاری دو طرفه در ناحیه CA3 هیپوکمپ انجام شد. حیوانات پس از طی یک هفته دوره بهبودی، به شش گروه تقسیم شدند. گروه‌ها شامل: گروه کنترل (فقط کانول‌گذاری شده)، گروه شاهد (دریافت‌کننده سرم فیزیولوژیک) و چهار گروه دیگر بودند که به ترتیب مورفین را با مقادیر 1، 5، 10 و 25 میلی‌گرم به ازای هر موش و با حجم ١ میکرولیتر از طریق کانول‌ها به مدت ٥ روز و هر روز ٣٠ دقیقه قبل از ارزیابی یادگیری و حافظه فضایی آن‌ها با ماز آبی موریس دریافت کردند.   یافته‌ها: نتایج به دست آمده نشان داد که مورفین با مقادیر 5، 10 و 25 میلی‌گرم منجر به تأخیر زمانی و مکانی در رسیدن به سکو در چهار روز شد. مورفین در تمام مقادیر باعث طی کردن مدت زمان و مسافت کمتری در ربع هدف در روز پنجم گردید.   نتیجه ‌ گیری: تزریق مورفین در ناحیه CA3 هیپوکمپ باعث اختلال در یادگیری و حافظه فضایی می‌شود. واژه‌های کلیدی : یادگیری، حافظه فضایی، مورفین، هیپوکمپ، ماز آبی موریس http://journal.rums.ac.ir/article-1-592-fa.pdf 2009-06-15 127 136 یادگیری، حافظه فضایی، مورفین، هیپوکمپ، ماز آبی موریس The Effect of Morphine Injection in Ca3 Area of Hippocampus on Spatial Learning and Memory in Male Rats http://journal.rums.ac.ir/article-1-592-en.pdf 2009-06-15 127 136 Learning Spatial memory Morphine Hippocampus Morris Water Maze M. Hosseinzade pouraboli_i@mail.uk.ac.ir 1 AUTHOR I. Pouraboli 2 AUTHOR M. Abasnejad 3 AUTHOR
OTHERS_CITABLE بررسی اثر آنتی‌اکسیدانی چهارگونه گیاهی زولنگ، چوچاخ، تلکا و خرمندی در مدل برون تن http://journal.rums.ac.ir/article-1-595-fa.pdf 2009-06-15 139 150 آنتی‌اکسیدان، چوچاخ، زولنگ، تلکا، خرمندی In Vitro Antioxidant Activity of Pyrus Boissieriana, Diospyros Lotus, Eryngium Caucasicum and Froriepia Subpinnata http://journal.rums.ac.ir/article-1-595-en.pdf 2009-06-15 139 150 Antioxidant Eryngium. Caucasicum Froriepia. Subpinnata Pyras boissieriana. lotus 1 AUTHOR 2 AUTHOR zadeh20@yahoo.com 3 AUTHOR 4 AUTHOR
OTHERS_CITABLE گزارش یک مورد جراحی آندوسکوپیک موکورمایکوزیس بینی و سینوس پارانازال با حفظ عملکرد اعضاء حیاتی     چکیده   زمینه و هدف: موکورمایکوزیس یک بیماری نادر و کشنده است که بر اثر قارچ‌هایی از خانواده موکوراسه ایجاد می‌شود. شایع‌ترین محل بروز آن بینی و مغز می‌باشد. هدف از گزارش این مورد تأکید بر تشخیص و درمان سریع برخی عفونت‌های فرصت‌طلب در بیماران دیابتی یا بیماران دچار ضعف سیستم ایمنی و نیز تأکید بر عمل جراحی با حفظ عملکرد اعضاء حیاتی و نقاط ضعف برخی آندوسکوپ‌ها در اعمال جراحی بینی است.   شرح مورد: بیمار خانمی 76 ساله و دیابتی که به علت درد شدید سر و صورت و کاهش شنوایی با تشخیص موکورمایکوزیس سینوس‌های پارانازال در بیمارستان مرادی شهرستان رفسنجان بستری گردید و پس از دو مرحله عمل جراحی (آندوسکوپی سینوس و مدیال ماگزیلکتومی) و درمان طبی با آمفوتریسین B پس از 45 روز بستری، بهبودی یافت.   بحث و نتیجه‌گیری: در بیمارانی که با سردرد یا درد ناحیه صورت مراجعه می‌کنند معاینه دقیق و گرفتن شرح حال از نظر وجود بیماری‌های زمینه‌ای و مصرف داروهای سرکوب‌کننده سیستم ایمنی، حفظ اعضاء حیاتی ضمن عمل جراحی جهت برداشتن بافت‌های درگیر و انجام آندوسکوپی به روش کالدول لوک ( Caldwell-luc ) جهت دسترسی بهتر به دیواره قدامی سینوس ماگزیلا باید مد نظر قرار گیرد. واژه‌های کلیدی: موکورمایکوزیس، سینوزیت، جراحی آندوسکوپی http://journal.rums.ac.ir/article-1-593-fa.pdf 2009-06-15 149 156 موکورمایکوزیس، سینوزیت، جراحی آندوسکوپی Nasal and Paranasal Sinus Mucormycosis, Endoscopic Surgery with Protection of Vital Organs Function     Nasal and Paranasal Sinus Mucormycosis, Endoscopic Surgery with Protection of Vital Organs Function     A. Golshiri Isfahani [1] , Z. Shabani [2] , F. Lori Gooini [3] , M.R. Mokhtaree [4]     Received: 25/09/07 Sent for Revision: 15/09/08 Received Revised Manuscript: 30/04/09 Accepted: 09/05/09     Background and Objectives: Mucormycosis is a rare but often fatal disease caused by a fungus from the group of Mucorales. It most commonly affects the nose and brain. The aim of this report is the emphasis to quick recognition and treatment of some opportunistic infections in patients with diabetes or suppressed immune systems and emphasis on surgery with protection of vital organs functions and limitations of some endoscopes in the nasal surgery.   Case Report: This report presents a 76-year old diabetic female with severe headache, facial pain and hearing loss and recognition of paranasal sinus mucormycosis who was hospitalized in Rafsanjan Moradi Hospital. After two successive surgeries, (endoscopic surgery and medial maxillectomy) and medical therapy with Amphotricin B after 45 days was recovered.   Conclusion: In the patients who are referred with headache or facial pain, exact examination and history-taking about underlying disease and immunosuppressive drugs is necessary. Protection of vital organs in the surgery for removeal of necrotic and infected tissues and endoscopic surgery with Caldwell-Luc procedure for better access to anterior wall of maxillary sinus must be considered.   Key words: Mucormycosis, Sinusitis, Endoscopic Surgery     [1] - Asistant Prof, Dept. of Surgry, Otorhinolaryngologist, University of Medical Sciences, Rafsanjan, Iran   (Corresponding Author) Tel: (0391)5230080, Fax: (0391) 5225800, E-mail: a_golshiri@rums.ac.ir   [2] - Asistant Prof, Dept.of Internal Medicine, Master of Infectious Disease, University of Medical Sciences, Rafsanjan, Iran   [3] - Asistant Prof, Dept. of Surgry, Otorhinolaryngologist, University of Medical Sciences, Rafsanjan, Iran   [4] - BSc, in Nursing, Moradi Hospital, University of Medical Sciences, Rafsanjan, Iran http://journal.rums.ac.ir/article-1-593-en.pdf 2009-06-15 149 156 Mucormycosis Sinusitis Endoscopic Surgery A. Golshiri Isfahani a_golshiri@rums.ac.ir 1 AUTHOR Z. Shabani 2 AUTHOR F. Lori Gooini 3 AUTHOR MR. Mokhtaree 4 AUTHOR