مقاله پژوهشی
مجله دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
دوره 21، اردیبهشت 1401، 186-165
بررسی اثر تعاملی مصرف وارفارین با تمرینات تداومی و تناوبی بر مقادیر پروتئین MGP قلبی و شاخصهای عملکرد کلیوی در موشهای صحرایی مدل انفارکتوس قلبی: یک مطالعه تجربی
توران عباسی[1]، عبدالعلی بنائی فر[2]، سجاد ارشدی[3]، یاسر کاظمزاده[4]
دریافت مقاله: 03/09/1400 ارسال مقاله به نویسنده جهت اصلاح: 17/09/1400 دریافت اصلاحیه از نویسنده: 02/11/1400 پذیرش مقاله: 04/11/1400
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات قلبی-کلیوی بر یکدیگر تأثیر میگذارند. تمرینات ورزشی قادر به کنترل آسیبهای سلولی قلب و کلیه هستند. هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر تعاملی مصرف وارفارین با تمرینات تداومی و تناوبی بر پروتئین MGP قلبی و شاخصهای کلیوی در موشهای مدل انفارکتوس قلبی میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی 42 سر موش صحرایی نر نژاد اسپراگو-دوالی به طور تصادفی به 7 گروه کنترل، انفارکتوس قلبی یا ایسکمی (ISC)، ISC+تمرین تناوبی، ISC+تمرین تداومی، ISC+وارفارین، ISC+تمرین تناوبی+وارفارین و ISC+تمرین تداومی+وارفارین تقسیم شدند. مدت تمرینات تناوبی و تداومی 8 هفته، پنج جلسه در هفته بود. القاء انفارکتوس قلبی با ﺗﺰرﻳﻖ زیرپوستی ایزوپروترنول ایجاد شد. MGP قلبی با روش وسترن بلات، کراتینین و نیتروژن اوره سرم (BUN) با روش فتومتریک و سیستاتین C با روش توربیدومتری اندازهگیری شدند. میزان فیلتراسیون گلومرولی (GFR) مطابق با بررسی سیستاتین C محاسبه گردید. برای تجزیه و تحلیل دادهها نیز از آزمونهای t مستقل و آنالیز واریانس دو عاملی استفاده شد.
یافتهها: انفارکتوس قلبی سبب کاهش پروتئین MGP (001/0=p)، افزایش کراتینین (001/0=p)، BUN (002/0=p)، سیستاتین C (001/0=p) و کاهش GFR (001/0=p) نسبت به گروه کنترل سالم شد. اثر اصلی نوع تمرین بر تمام متغیرها، اثر اصلی وارفارین بر MGP و BUN، همچنین تعامل وارفارین و نوع تمرین نیز در MGP معنیدار بود.
نتیجهگیری: تمرینات ورزشی نسبت به وارفارین، تأثیر بهتری بر MGP قلبی و کنترل شاخصهای آسیب کلیوی داشت. لذا در بیماریهای قلبی و کلیوی با تجویز وارفارین، تمرینات ورزشی با دقت برنامهریزی شود.
واژههای کلیدی: تمرین، وارفارین، کلیه، انفارکتوس قلبی
مقدمه
افزایش مرگ و میر ناشی از بیماریهای قلبی عروقی در جوامع امروزی، نگرانیهایی را نه تنها از نقطه نظر سلامتی فرد بیمار بلکه از لحاظ اجتماعی و اقتصادی نیز افزایش داده است [1]. یکی از این بیماریهای قلبی، انفارکتوس قلبی میباشد. در واقع به دنبال مسدود شدن عروق کرونری، بافت قلبی دچار قطع جریان خون گردیده و آسیب ایسکمی و انفارکتوس قلبی ایجاد میشود. انفارکتوس میوکاردی (Myocardial infarction, MI) در بافت قلب میتواند زمینه بروز کلسیفیکاسیون بافتی و فیبروز را فراهم کند [2]. از جمله فاکتورهایی که میتواند از نفوذ کلسیم به بافت جلوگیری کند پروتئین ماتریکس گلا (Matrix Gla protein, MGP) میباشد [3] که در بافت قلب بعد از MI تأثیرات حفاظتی نیز میتواند داشته باشد.
MGP عضوی از خانواده پروتئینهای حاوی Gla وابسته به (Menaquinone-4, MK-4)Vitk2 است. MGP دارای میل ترکیبی زیادی به یونهای کلسیم میباشد، مشابه سایر پروتئینهای حاوی Gla، این پروتئین به عنوان یک بازدارنده از کانی سازی عروقی عمل میکند و در هموستاز استخوان نقش دارد [4]. ترشح MGP ممکن است توسط سایتوکاینهای التهابی، مولکولهای چسبان سلولی و پروتئینهای فاز حاد، که در MI آزاد میشوند، تحریک شود. این پروتئین که برای فعالیت خود به ویتامین K نیاز دارد، با کلات کردن کلسیم و یونهای فسفات مانع فرآیند کلسیفیکاسیون میگردد [3]. تحقیقات نشان دادند که مصرف وارفارین (که از جمله داروهای تجویزی بعد از MI است) باعث کاهش بیان پروتئینهای مهار کننده فرآیند کلسیفیکاسیون در عروق از جمله MGP میگردد [5]. گروه دیگری از مطالعات نشان دادند که مصرف وارفارین علاوه بر القاء کلسیفیکاسیون عروق قلب منجر به کاهش ذخیره کلسیم در استخوانها و در نتیجه پوکی استخوان میگردد [6]. وارفارین میتواند کلسیفیکاسیون عروق را در شرایط برون تنی (In vitro) از طریق فعال سازی سیگنالینگ -catenin beta یا مهار کربوکسیلاسیون پروتئین ماتریکس MGP تحریک کند. همچنین وارفارین بیان مارکرهای پوکی استخوان استئوکلسین و استئوپونتین را القاء میکند [5].
علاوه براین، گزارشات بالینی اخیر نشان دادند که عوارض کلیوی ناشی از مصرف وارفارین (نفروپاتی مرتبط با وارفارین) در بیماران قلبی مبتلا به بیماریهای کلیوی مزمن (Chronic kidney disease, CKD) و همچنین افراد دارای کلیههای سالم مشاهده میگردد که در اثر مصرف این دارو، نشت گلبولهای قرمز از گلومرول، خونریزی و آسیب سیستم توبولار کلیه رخ میدهد [7]. مصرف وارفارین با مهار ویتامین K طبق مکانیسمهایی که در بالا شرح داده شد علاوه بر القاء کلسیفیکاسیون در عروق قلب، منجر به کلسیفیکاسیون شریان کلیه نیز میگردد؛ لذا عوارض ناشی از وارفارین به ویژه کلسیفیکاسیون، در افراد دیالیزی و یا مبتلا به CKD نسبت به افراد دارای کلیه سالم بیشتر هستند [8]. سایر فاکتورها نیز با بیماریهای قلبی و کلیوی تحت تأثیر قرار میگیرند. همچنین مطالعات ارتباط قوی بین سیستاتین C گردش خون، میزان فیلتراسیون گلومرولی و خطر ابتلاء به بیماری عروق کرونر قلب، انفارکتوس و نارسایی قلبی را نشان دادهاند [9].
در برخی مطالعات ذکر شده که تمرینات ورزشی با بهبود عملکرد و هموستاز کلیه و تنظیمات یونی بر بیماریهای قلبی، به ویژه در سنین بالا تأثیر گذار است [10]. همچنین نشان داده شده که 12 هفته ورزش هوازی (تداومی) باعث بهبود عملکرد عروقی و حفظ عملکرد شریانهای قلبی میشود و باید به عنوان یک درمان کمکی برای کاهش خطر بیماری قلبی عروقی (Cardiovascular disease; CVD) در CKD در نظر گرفته شود [11]. با توجه به این مطالعات، مدلهای مختلف تمرینی میتوانند بر تقویت مسیرهای سلولی عضله قلبی نیز تأثیر گذار بوده و با بهبود عملکرد سایر بافتها نظیر کلیه در کنترل تخریبات قلبی عروقی نیز مؤثر باشند. چه بسا اینکه استفاده از فعالیت بدنی منظم چه (تناوبی،تداومی) بتواند با مداخله خاص خود، برخی از ساید افکتهای داروهای مصرفی را نیز کنترل کند. لذا هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر تعاملی وارفارین با تمرینات تداومی و تناوبی بر مقادیر پروتئین MGP قلبی و شاخصهای عملکرد کلیوی در موشهای صحرایی نر مدل انفارکتوس قلبی میباشد.
مواد و روشها
مطالعه حاضر از نوع تجربی بود و در آزمایشگاه هیستوژنوتک (تهران، ایران، 1399) انجام پذیرفت. در این مطالعه، چهل و دو سر موشصحرایی نر نژاد اسپراگو-دوالی (سن 8 هفته، با دامنه وزنی180-220 گرم) انتخاب شدند. موشهای صحرایی در شرایط کنترل شده به لحاظ روشنایی (12 ساعت روشنایی و 12 ساعت تاریکی)، دمایی (22±3 سانتیگراد) و رطوبتی (حدود 45 درصد) نگهداری شدند. قفس پلی کربنات به ابعاد ۴۷×۲۷×۲۰ سانتیمتر برای نگهداری موشها استفاده شد. حیوانات به آب و غذای استاندارد دسترسی آزاد داشتند. این مطالعه تجربی در کمیته اخلاق در پژوهش پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی با کد اخلاق (IR.SSRC.REC.1399.103) تصویب شد و بر اساس راهنمای مراقبت و استفاده از حیوانات آزمایشگاهی انجام شد. حیوانات به مدت 1 هفته با محیط آزمایشگاه آشنا شده و سپس به صورت تصادفی به 7 گروه مساوی شامل: 1) کنترل (بدون گاواژ وارفارین، بدون تمرین)، 2) انفارکتوس قلبی (بدون گاواژ وارفارین، بدون تمرین)، 3) انفارکتوس قلبی+ تمرین تناوبی (بدون گاواژ وارفارین، با تمرین EIT)، 4) انفارکتوس قلبی+ تمرین تداومی (بدون گاواژ وارفارین، با تمرین ECT)، 5) انفارکتوس قلبی + وارفارین (با گاواژ وارفارین، بدون تمرین)، 6) انفارکتوس قلبی+ تمرین تناوبی+ وارفارین (با گاواژ وارفارین، با تمرین EIT)، 7) انفارکتوس قلبی+ تمرین تداومی+ وارفارین (با گاواژ وارفارین، با تمرین ECT) تقسیم شدند. هر گروه شامل 6 سر حیوان بود.
یک هفته بعد از انتقال اولیه حیوانات و آشنایی با محیط آزمایشگاه جهت رفع استرس، موشهای صحرایی برای تزریق ایزوپروترنول هیدروکلراید (Sigma-Aldrich, Germany) آماده شدند. ایزوپروترنول به میزان 85 میلیگرم بر کیلوگرم در نرمال سالین (10 میلی لیتر/کیلوگرم) حل و به صورت زیر جلدی (ناحیه کتف) در 2 روز متوالی به فاصله 24 ساعت به موشها تزریق شد (با سرنگ انسولینی 5 سیسی) تا MI تجربی ایجاد شود [12]. لازم به ذکر است که تعداد 6 سر حیوان به دلیل استرس ناشی از تزریق ایزوپروترنول از مطالعه خارج شدند که به سرعت جایگزینی صورت گرفت. همچنین قابل ذکر است که مطالعات گذشته با استفاده از ارزیابی هیستوشیمیایی بافت قلب نشان دادند دوزهای 85 و 150 میلیگرم بر کیلوگرم میتواند باعث ایجاد ناحیه نکروز در بافت قلب شود [12]. بنابراین، دوز 85 میلیگرم بر کیلوگرم برای القاء MI در موشها انتخاب شد.
تمرین تناوبی: پس از القاء انفارکتوس قلبی با استفاده از داروی ایزوپروترنول، موشهای صحرایی بــه مــدت دو هفتــه دوره توانبخشی را طی کردند. سپس موشهای مورد تمرین به مدت یک هفته با نحوه فعالیت روی نوارگردان و نیز اجرای پروتکل تمرینی آشنا شدند. برنامه آشنایی شامل 5 جلسه دویدن روی نوارگردان با سرعت 6 تا 10 متر بر دقیقه با شیب صفر درجه به مدت 10 دقیقه بود. در ادامه، برنامه تمرین تناوبی طبق جدول 1 انجام شد. این برنامه تمرینی به مدت 8 هفته و 5 جلسه در هفته و به مدت 30 دقیقه در هر جلسه و در قالب دویدن بر روی تردمیل (Tajhiz Gostar Omid Iranian, Tehran, Iran) با تکرارهای یک دقیقهای و استراحت فعال 2 دقیقهای بین هر تکرار، با 20 تناوب انجام گرفت [13]. همچنین برای هر جلسه تمرین، 5 دقیقه گرم کردن و 5 دقیقه سرد کردن با سرعت 5-8 متر بر دقیقه در نظر گرفته شد.
جدول 1- الگوی توزیع شدت و حجم تمرین تناوبی در طول مطالعه
هفته |
مرحله تمرین (زمان 1 دقیقه)
سرعت: متر/دقیقه |
مرحله استراحت فعال (زمان 2 دقیقه)
سرعت: متر/دقیقه |
اول |
16 |
10 |
دوم - سوم |
20 |
10 |
چهارم - پنجم |
25 |
12 |
ششم - هفتم |
30 |
12 |
هشتم |
33 |
14 |
تمرین تداومی: در این مطالعه سرعت 24 متر در دقیقه برای فعالیت هوازی متوسط انتخاب شده بود. موشهای مورد تمرین به مدت یک هفته با نحوه فعالیت روی نوارگردان و نیز اجرای پروتکل تمرینی آشنا شدند. برنامه آشنایی شامل 5 جلسه دویدن روی نوارگردان با سرعت 6 تا 10 متر بر دقیقه با شیب صفر درجه به مدت 10 دقیقه بود. برنامه تمرین تداومی نیز طبق جدول 2 انجام شد. به این صورت که شدت تمرین در هفته اول از سرعت 10متر بر دقیقه به مدت 10 دقیقه به سرعت 14 متر بر دقیقه و مدت 30 دقیقه رسید. میزان شیب در طول برنامه تمرینی 6 درجه بود. از هفته اول تا پایان هفته دوم هر جلسه 1 متر بر دقیقه بر سرعت تردمیل اضافه شده و از ابتدای هفته سوم هر هفته 1 متر بر دقیقه بر سرعت تردمیل اضافه شد [14]. لازم به ذکر است که هر دو مدل تمرینی بر روی نوارگردان مدل 2016 (Tajhiz Gostar Omid Iranian, Tehran, Iran) انجام شد.
جدول 2- الگوی توزیع شدت و حجم تمرین تداومی در طول مطالعه
هفته |
سرعت (متر / دقیقه) |
مدت (دقیقه) |
شیب (درجه) |
اول |
10-14 |
10-30 |
6 |
دوم |
15-19 |
35-55 |
6 |
سوم |
20 |
60 |
6 |
چهارم |
21 |
60 |
6 |
پنجم |
22 |
60 |
6 |
ششم |
23 |
60 |
6 |
هفتم |
24 |
60 |
6 |
هشتم |
24 |
60 |
6 |
وارفارین از شرکت سیناژن (Tehran, Iran) خریداری شد. در طول دوره تمرین ورزشی حیوانات تحت گاواژ وارفارین نیز قرار گرفتند. بدین صورت که هر روز یک تا 2 ساعت پس از تمرینات ورزشی (جهت عدم مداخله دارو در حین تمرین) حیوانات میزان 5/0 میلیگرم/ کیلوگرم وزن بدن وارفارین (حل شده در نرمال سالین) را دریافت میکردند (با سرنگ 5 سیسی) تا اثرات مزمن مصرف این داروها مورد بررسی قرار گیرد [15].
48 ساعت پس از آخرین مداخله تمرینی تمامی موشهای صحرایی به مدت 10- 8 ساعت ناشتا شده و برای قربانی شدن آماده شدند. بیهوشی با ترکیب کتامین (Ketamine) (100 میلیگرم/کیلوگرم) و زایلازین (Xylazine) (10 میلیگرم/کیلوگرم) (زیست فن آوران طب آزما، تهران، ایران) انجام شد [16]، پس از بیهوشی کامل و تست درد و مطمئن شدن از عدم هوشیاری، خونگیری از بطن چپ قلب انجام گردید. نمونههای خون پس از سانتریفیوژ (Hettich, Germany) (15 دقیقه، 3000 دور در دقیقه) و جداسازی سرم تا زمان آزمایش، در دمای80- درجه سانتیگراد نگهداری شدند. سپس به سرعت بافت قلب از قفسه سینه خارج شده و با شستشوی بافر فسفات سالین، خون و مواد اضافی تمیز شد و بافت داخل میکروتیوب 2 میلیلیتری کدگذاری شده قرار گرفت. میکروتیوبها داخل تانک ازت انتقال داده شد، سپس تا زمان آنالیزهای سلولی داخل فریزر 80- درجه سانتیگراد نگهداری شدند [17].
شاخصهای کلیوی پژوهش حاضر با دستگاه بیوشیمی اتوآنالایزر classic AT Plus, Tehran, Iran)α Auto Analyzer) اندازهگیری شدند. تمام مراحل اندازهگیری بر اساس دستورالعمل کاتالوگ هر شاخص انجام شد.
برای بررسی کراتینین از کیت تشخیص کمی کراتینین (Pars Azmoon, Tehran, Iran) محدوده 2/0- 15 میلیگرم در دسیلیتر با روش فتومتریک استفاده شد.
برای بررسی نیتروژن اوره سرم (Blood urea nitrogen, BUN) نیز از کیت تشخیص کمی BUN (Pars Azmoon, Tehran, Iran) محدوده 2-200 میلیگرم در دسیلیتر با روش فتومتریک استفاده شد.
همچنین برای بررسی سیستاتین C از کیت تشخیص کمی سیستاتین C (Diazyme, Shanghai, China) محدوده 2/0-0/8 میلیگرم/ لیتر با روش توربیدومتری انجام شد (شماره کاتالوگ: DZ133C).
میزان فیلتراسیون گلومرولی (Glomerular filtration rate, GFR)، مطابق با بررسی سیستاتین C و با استفاده از فرمول زیر محاسبه گردید [18]:
GFR= 6/76* Cسیستاتین 16/1-
به منظور مطالعه بیان پروتئین MGPقلبی، از روش وسترن بلات استفاده شد. برای استخراج پروتئین، نمونههای قلبی را از فریزر خارج کرده و براساس وزن با بافر RIPA ترکیب و هموژن شدند. در ادامه بافت هموژن شده را داخل دستگاه سانتریفیوژ (Hettich, Germany) با سرعت 13000 دور در دقیقه و به مدت 20 دقیقه در دمای 4 درجه سانتیگراد قرار داده و در نهایت مایع شفاف رویی که حاوی نمونههای پروتئین تام بود، استخراج و بر اساس روش برادفورد (Bradford) میزان پروتئین هر نمونه تعیین غلظت شد. برای رسم نمودار استاندارد برادفورد از آلبومین سرم گاوی BSA (bovine serum albumin) شرکت سیناژن (تهران، ایران) به عنوان پروتئین استاندارد استفاده شد. پروتئین سرم آلبومین گاوی (BSA) به دلیل شباهت ساختاری پروتئین سرم آلبومین انسانی در تحقیقات آزمایشگاهی مورد استفاده قرار میگیرد. به نحوی که در ابتدا 2 میلیگرم BSA در یک میلیلیتر آب مقطر حل شد. سپس از این استوک، محلولهای پروتئینی با غلظتهای200، 400، 600، 800، 1000، 1200، 1400، 1800 و 2 میلیگرم در میلیلیتر با آب مقطر تهیه شدند. پس از آمادهسازی استانداردهای BSA در لولههای آزمایش 2 میلیلیتری معرف برادفورد (01/0 درصد کوماسی برلیانت بلو G-250، 5 درصد اتانول 95%، 10 درصد اسید فسفوریک 85% در آب مقطر) ریخته شد. به هر لوله، 40 میکرولیتر از محلولهای استاندارد BSA تهیه شده اضافه گردید. به نمونه Blank، آب مقطر اضافه شد. نمونهها را ورتکس کرده و پس از 10 دقیقه نگهداری در دمای محیط، جذب نوری به وسیله اسپکتروفتومتر در طول موج 595 نانومتر اندازهگیری شد و منحنی استاندارد رسم گردید.
به منظور تعیین غلظت نمونههای پروتئینی جهت برداشتن مقادیر یکسان از آنها برای انجام الکتروفورز SDS-PAGE (Sodium Dodecyl Sulfate Polyacrylamide Gel Electrophoresis)، 40 میکرولیتر از هر عصاره پروتئینی که قبلاً از سلولها استخراج شده بود، به 2 میلیلیتر معرف برادفورد اضافه و به نمونهی Blank آب مقطر اضافه شد. سپس با استفاده از نمودار استاندارد و همچنین جذبهای به دست آمده از عصارههای سلولی، غلظت نمونههای پروتئینی برحسب میلیگرم/ میلیلیتر محاسبه گردید. غلظت پروتئین در تمام نمونهها با یک نسبت مشخص رقیقسازی شد. حدود 25 میکروگرم از هر نمونه پروتئینی جهت الکتروفورز (Bi0-Rad,USA) استفاده شد. ضمن آنکه الکتروفورز نمونهها با ژل پلیآکریلآمید 5/12 درصد با ولتاژ 90-100 به مدت 2-3 ساعت انجام شد. سپس نمونههای الکتروفورز شده به غشاء (Polyvinylidene Fluoride) PVDF منتقل شده و پس از انتقال، کاغذ با استفاده از بافر TBS-T به مدت 10-5 دقیقه شستشو داده شد و به مدت یک شب در دمای 4 درجه سانتیگراد در بافر TBS (Bloking) آنکوبه گردید. شستشوی غشا، 3 بار و هر بار 5 دقیقه با بافر TBS-T انجام شد. در مرحله بعدی غشای PVDF به مدت 1 تا 2 ساعت در دمای اتاق با آنتی بادی اولیه (MGP: Cat No: 642281, Biorbyt, Cambridge, United Kingdom) و Glyceraldehyde 3-phosphate dehydrogenase: GTX100118)) رقیق شده در بافر TBS انکوبه گردید (رقت آنتی بادی 1/1000). در ادامه شستشو 3 بار و هر بار 5 دقیقه با بافر TBS-T، انجام شد. سپس به مدت 1-2 ساعت در دمای اتاق در آنتی بادی ثانویه (Cat No: BA1054, Boster Bio, San Francisco, USA، Goat Anti-Rabbit IgG) رقیق شده در بافر TBS انکوبه گردید (رقت آنتیبادی1/3000). در نهایت غشاء در معرض محلول سوبسترای کمی لومینسانس ECL (Electrochemiluminescence) قرار گرفته و باندهای حاصل بر روی فیلم رادیولوژی مخصوص ثبت شدند. در انتها عمل شستشو تکرار شد پس از اینکه باندهای پروتئینی مورد نظر روی نوارهای فیلمی ظهور کردند، از فیلمها عکس تهیه شده و با استفاده از نرم افزار (Image J) اندازه هر باند محاسبه شد [19].
در این پژوهش، از میانگین و انحراف معیار برای توصیف آماری متغیرها استفاده شد. همچنین، از آزمون شاپیرو-ویلک (Shapiro–Wilk) برای بررسی نرمال بودن توزیع دادهها به تفکیک گروهها و آزمون لوین (Levene Test) برای بررسی همگنی واریانسها در بین گروهها استفاده شد. برای بررسی تأثیر القاء MI در حیوانات با ایزوپروترنول بر متغیرهای مورد مطالعه از آزمون t مستقل استفاده شد. بهعلاوه، برای بررسی تأثیر برنامههای تمرینی و وارفارین بر متغیرها، از آزمون آنالیز واریانس دو عاملی (3: برنامه تمرینی × 2: وارفارین) در سطح معنیداری 05/0=α استفاده شد. در شرایطی که عامل برنامه تمرینی معنیدار بود، از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. سرانجام، در شرایط معنیداری تعامل بین برنامه تمرینی و وارفارین، از آزمونهای آنالیز واریانس یکطرفه و t مستقل به عنوان آزمون تعقیبی با تعدیل آلفا (01/0=α-تعدیلشده) استفاده شد. آنالیزهای آماری و طراحی نمودارها به ترتیب با استفاده از نسخه 25 نرمافزار SPSS و نرمافزار Excel (مایکروسافت آفیس 2016) انجام شد.
نتایج
نتایج آزمون شاپیرو-ویلک نشان داد از آنجا که در تمام متغیرهای تحقیق و به تفکیک گروهها، 05/0<p بود، پیشفرض نرمال بودن توزیع دادهها تأیید شد. همچنین، آزمون لوین نشان داد که در تمام متغیرها بیان پروتئین MGP (30/0=F، 91/0=p)، کراتینین (52/0=F، 76/0=p)، نیتروژن اوره خون (91/0=F، 49/0=p)، سیستاتین C (15/1=F، 36/0=p)، و فیلتراسیون گلومرولی (77/0=F، 58/0=p) پیشفرض همگنی واریانسها رعایت شده است. مقایسه گروههای کنترل سالم و انفارکتوس قلبی با استفاده از آزمون t مستقل نشان داد که القاء انفارکتوس قلبی منجر به کاهش بیان پروتئین MGP (05/22=t، 10=df، 001/0=p)، افزایش مقادیر کراتینین (19/6-=t، 10=df، 001/0=p)، افزایش BUN (14/4-=t، 10=df، 002/0=p)، افزایش سیستاتین C (03/5-=t، 10=df، 001/0=p)، و در نهایت کاهش مقادیر GFR (42/7=t، 10=df، 001/0=p) شد.
بیان پروتئین MPG: نتایج آنالیز واریانس دو عاملی نشان داد که اثر اصلی وارفارین (44/1173=30و1F، 001/0=p، 98/0=2ƞ) و نوع تمرین (71/191=30و2F، 001/0=p، 93/0=2ƞ) و تعامل وارفارین و نوع تمرین (78/49=30و2F، 001/0=p، 77/0=2ƞ) معنیدار بود. با توجه به معنیداری تعامل، نتایج آنالیز واریانس یکسویه برای بررسی تأثیر نوع تمرین به تفکیک گروهها نشان داد که در آزمودنیهای بدون گاواژ وارفارین، تفاوت معنیداری بین گروهها مشاهده شد (02/228=15و2F، 001/0=p، 97/0=2ƞ) که نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که میزان بیان پروتئین گروه تمرین EIT بهطور معنیداری بیشتر از گروههای بدون تمرین و تمرین ECT بود. همچنین، میزان بیان پروتئین در گروه ECT به طور معنیداری بیشتر از گروه بدون تمرین بود. همچنین، در آزمودنیهای با گاواژ وارفارین، تفاوت معنیداری بین گروهها مشاهده شد (69/27=15و2F، 001/0=p، 79/0=2ƞ) که نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که میزان بیان پروتئین گروه تمرین EIT و ECT به طور معنیداری بیشتر از گروه بدون تمرین بود (001/0=p)، اما بین میزان بیان پروتئین گروههای EIT و ECT تفاوت معنیداری مشاهده نشد (17/0=p). همچنین، نتایج آزمون t-مستقل نشان داد که در تمام گروهها، وارفارین باعث کاهش معنیدار میزان بیان پروتئین MPG شد (001/0=p، نمودار 1).