جستجو در مقالات منتشر شده


۱۴ نتیجه برای سلیمانی

مجید محمدی، محمد رضا سلیمانی، حسین موحدان،
جلد ۱، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۸۱ )
چکیده


مجید فرش‏دوستی‏حق، مهرداد نوروزی‏نیا، یوسف مرتضوی، مسعود سلیمانی، سعید کاویانی، مریم محمودی‏نیا میمند،
جلد ۱۱، شماره ۴ - ( ۵-۱۳۹۱ )
چکیده

  چکیده

  زمینه و هدف: RUNX۲ اختصاصی‌ترین فاکتور نسخه‌برداری در تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست می‌باشد. در این تحقیق، میزان بیان کمّی این فاکتور در طول تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست با استفاده از محیط تمایزی استئوبلاستی و داروی زولدرونیک اسید مورد ارزیابی قرار گرفت.

  مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی، سلول‏های بنیادی مزانشیمی انسانی تحت تیمار با محیط تمایزی استئوبلاستی و داروی زولدرونیک اسید قرار گرفتند. استخراج RNA در هفته‏های اول، دوم و سوم تمایز استئوبلاستیک و از سلول‏های بنیادی مزانشیمی تمایز نیافته صورت گرفت. بیان کمّی RUNX۲ با روش quantitative Real Time-PCR سنجیده شد.

  یافته‌ها: بیان ژن RUNX۲ تحت تأثیر محیط تمایزی در هفته‌های اول، دوم و سوم تمایز در مقایسه با سلول‌های بنیادی مزانشیمی تمایز نیافته، به ترتیب ۰۹/۰±۷۶/۱، ۲۵/۰±۵۴/۳ و ۱۷/۰±۴۰/۳ برابر و تحت تیمار با داروی زولدرونیک اسید به ترتیب ۱۳/۰±۹۱/۲، ۳۰/۰±۲۵/۳ و ۲۳/۰±۳۶/۳ برابر بود. مقایسه میزان افزایش بیان ژن RUNX۲ در هفته اول تمایز با محیط تمایزی و داروی زولدرونیک اسید اختلاف معنی‌دار از نظر آماری نشان می‌دهد (۰۵/۰ p< ). در حالی که میزان بیان RUNX۲ در هفته دوم و سوم تمایز با محیط تمایزی و داروی زولدرونیک اسید تقریباً یکسان بود.

  نتیجه‌گیری : بیان ژن RUNX۲ در طول تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به استئوبلاست تحت تأثیر محیط تمایزی و داروی زولدرونیک اسید افزایش پیدا می‌کند. افزایش بیان RUNX۲ در هفته اول تیمار با زولدرونیک اسید بیانگر تأثیر تسریع تمایز استئوبلاستی با داروی زولدرونیک اسید می‌باشد.

  واژه‌های کلیدی: سلول‌های بنیادی مزانشیمی، محیط تمایزی، زولدرونیک اسید، فاکتور نسخه‌برداری RUNX۲


عبدالله قاسم پور، حیدر جودت، معصومه سلیمانی،
جلد ۱۳، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده

gte vml ۱]> AWT IMAGEچکیده

زمینه و هدف: امروزه محققان، ورزش را به عنوان یکی از روش‌های تقویت‌کننده در رشد مؤلفه‌های روانشناختی در نظر می‌گیرند. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه بهزیستی روانشناختی در دانش‌آموزان ورزشکار و غیرورزشکار بود.

مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع مقطعی است و جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش‌آموزان پسر مقطع دبیرستان شهر میاندوآب در سال تحصیلی ۱۳۹۲-۱۳۹۱ بودند. نمونه آماری پژوهش شامل ۱۰۰ دانش‌آموز ورزشکار و ۱۰۰ دانش‌آموز غیرورزشکار بودند که به صورت نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله ای انتخاب شدند و به مقیاس بهزیستی روانشناختی Ryff (با پایایی ۶۸/۰) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون t برای گروه‌های مستقل و تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج حاصل از آزمون t نشان داد که بهزیستی روانشناختی کلی دانش‌آموزان ورزشکار (۸۹/۱۴±۸۶/۸۱) از دانش‌آموزان غیرورزشکار (۲۲/۹±۱۳/۷۶)، به صورت معناداری بیشتر است (۰۰۱/۰>P). نتایج حاصل از تحلیل واریانس چندمتغیری نیز نشان داد که روابط مثبت با دیگران و هدف در زندگی دانش‌آموزان ورزشکار (۸۹/۳±۸۲/۱۳ و ۴۳/۳±۹۷/۱۴) از دانش‌آموزان غیرورزشکار (۷۳/۲±۷۴/۱۱ و ۸۰/۲±۵۰/۱۲)، به صورت معناداری بیشتر است (۰۰۱/۰>p). اما در پذیرش خود، تسلط محیطی، رشد فردی و استقلال، تفاوت آماری معناداری بین دو گروه مشاهده نشد (۰۵/۰<p).

نتیجه‌گیری: این نتایج حاکی است که دانش‌آموزان ورزشکار از لحاظ بهزیستی روانشناختی، روابط مثبت با دیگران و هدف در زندگی نسبت به دانش‌آموزان غیرورزشکار در وضعیت بهتری قرار دارند.

واژه‌های کلیدی: ورزشکار، غیرورزشکار، بهزیستی روانشناختی، دانش‌آموزان


محسن اسدی لاری، علیرضا صادقی پور، لیلی ماحوزی، مسعود سلیمانی‌دودران، علی فلاح،
جلد ۱۳، شماره ۸ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده

زمینه و هدف: آدنوم هیپوفیز یکی از فراوان‌ترین تومورهای داخل جمجمه می‌باشد. در سال‌های اخیر، تحقیقات زیادی بر روی بیماران مبتلا به آدنوم هیپوفیز انجام شده است. با توجه به عدم انجام مطالعه مشابه در ایران، این مطالعه با هدف تعیین خصوصیات دموگرافیک و ارزیابی کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به آدنوم هیپوفیز طراحی و اجرا گردید.

مواد و روش‌ها: این مطالعه توصیفی- مقطعی با روش نمونه‌گیری در دسترس بر روی ۲۵۰ بیمار مراجعه‌کننده به درمانگاه تخصصی بیمارستان آراد تهران در سال ۱۳۹۰ انجام گرفت. روش گردآوری اطلاعات به صورت خودگزارشی و با استفاده از پرسش‌نامه عمومی سازمان اروپایی تحقیقات و درمان سرطان بود. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری مجذور کای، t مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل گردیدند.

یافته‌ها: طیف سنی ۲۵۰ نمونه مورد مطالعه بین ۱۵ تا ۸۲ سال و با میانگین و انحراف معیار سنی ۱۶/۱۴±۸۰/۴۴ سال بود. بیشترین فراوانی آدنوم هیپوفیز به ترتیب شامل پرولاکتینوما (۴/۴۸%)، فاقد عملکرد (۸/۲۶%)، آکرومگالی (۶/۱۹%) و مبتلایان به بیماری کوشینگ (۲/۵%) بود. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد تفاوت معنی‌داری در حیطه‌های مختلف کیفیت زندگی از جمله سلامت عمومی، عملکردی و علایم و نشانه‌ها بین انواع آدنوم هیپوفیز وجود دارد. بیماران کوشینگ در مقایسه با سایر بیماران دارای کیفیت زندگی پایین‌تری بودند (۰۵/۰>p).

نتیجه‌گیری: مبتلایان به بیماری کوشینگ در مقایسه با سایر بیماران آدنوم هیپوفیز دارای کیفیت زندگی پایین‌تری بودند. با توجه به ارتباط عوامل شخصی در انواع آدنوم هیپوفیز با کیفیت زندگی، رویکرد بین بخشی به مسایل و مشکلات سلامتی و انجام مداخلات لازم در عوامل تأثیرگذار بر کیفیت زندگی این بیماران مهم به نظر می‌رسد.

واژه‌های کلیدی: آدنوم هیپوفیز، دموگرافیک، کیفیت زندگی، سن، جنس


اکبر عطادخت، سمیه دانشور، مهناز فتحی گیلارلو، اسماعیل سلیمانی،
جلد ۱۴، شماره ۷ - ( ۷-۱۳۹۴ )
چکیده

gte vml ۱]> AWT IMAGEچکیده

زمینه و هدف: نوجوانی یکی از حساس‌ترین دوره‌های زندگی هر فرد است و اختلالات روانشناختی مادر نقش کلیدی در چگونگی تحول عاطفی این دوره ایفا می‌کند. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط پروفایل آشفتگی روانشناختی مادران با افسردگی، اضطراب و استرس نوجوانان می‌باشد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه توصیفی، ۲۰۰ دانش‌آموز دختر و پسر مشغول به تحصیل در مدارس متوسطه اردبیل در سال‌ تحصیلی ۱۳۹۳-۱۳۹۲ با روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب و به همراه مادرانشان (۲۰۰=n) به ترتیب به پرسشنامه‌های افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-۴۲) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-۲۱) پاسخ دادند. داده‌ها با آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی چندگانه تجزیه و تحلیل شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد بین آشفتگی روانشناختی (افسردگی، اضطراب و استرس) مادران با اختلالات افسردگی، اضطراب و استرس فرزندان آنها رابطه مثبت معنی‌داری وجود دارد (۰۰۱/۰>p) و بیشترین ضریب همبستگی نیز مربوط به رابطه اضطراب مادر با اضطراب فرزند است (۴۶/۰=r). نتایج تحلیل رگرسیون خطی نیز نشان داد که مدل پیش‌بینی اختلالات افسردگی، اضطراب و استرس فرزندان بر اساس آشفتگی روانشناختی مادران معنی‌دار بوده (۰۰۱/۰>p) و ۱۶% از واریانس افسردگی نوجوانان، ۲۵% واریانس اضطراب نوجوانان و ۲۰% واریانس استرس نوجوانان با آشفتگی روانشناختی مادران بیان می‌شود.

نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاضر از ارتباط آشفتگی روانشناختی مادران با افسردگی، اضطراب و استرس نوجوانان حمایت می‌کند. بنابراین توجه به وضعیت روانشناختی مادران می‌تواند در پیشگیری از اختلالات روانشناختی نوجوانان حائز اهمیت بهداشتی باشد.

واژه‌های کلیدی: آشفتگی روانشناختی، مادر، افسردگی، اضطراب، استرس، نوجوانان


شهرزاد سنجری، محمدرضا محمدی سلیمانی، نرگس خانجانی، محبت محسنی، سید وحید احمدی طباطبایی،
جلد ۱۵، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۵ )
چکیده

AWT IMAGEچکیده

زمینه و هدف: تغذیه با شیر مادر یکی از راهبرد‌های مهم برای رشد و بقای کودکان است زیرا شیر مادر سرشار از مواد مغذی است و بهتر از هر ماده غذایی دیگری رشد کودک را تضمین می‌کند. با این ‌وجود آمار بالایی از اجتناب مادران نسبت به تغذیه انحصاری با شیر مادر گزارش شده است. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط عوامل دموگرافیک، خانواده سالم و سلامت اجتماعی با تغذیه انحصاری با شیر مادر انجام شد.

مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع مقطعی بود. تعداد ۳۷۵ زن مراجعه‌کننده به بیمارستان کاشانی شهر جیرفت در سال ۱۳۹۲ به صورت نمونه‌گیری تصادفی ساده انتخاب و پرسش‌نامه مشخصات دموگرافیک، خانواده سالم و سلامت اجتماعی را تکمیل نمودند. از آزمون t مستقل، آزمون مجذور کای، آزمون دقیق فیشر و نسبت بخت‌ها برای تجزیه و تحلیل اطلاعات استفاده شد.

یافته‌ها: بر اساس یافته‌ها، شانس تغذیه انحصاری با شیر مادر در مادران کمتر و یا مساوی ۳۰ سال و خانه‌دار بیشتر است (۰۰۱/۰p<). با افزایش نمره خانواده سالم و ابعاد آن شامل ارتباط با خانواده، پذیرش مرگ و جدایی، حل تعارض بدون استرس، ایجاد حساسیت به هم‌فهمی و ایجاد اعتماد به انسان‌ها؛ احتمال تغذیه انحصاری با شیر مادر نیز افزایش نشان داد (۰۰۱/۰p<). با افزایش نمره سلامت اجتماعی و ابعاد آن شامل پذیرش اجتماعی، شکوفایی اجتماعی، انطباق اجتماعی و مشارکت اجتماعی؛ احتمال تغذیه انحصاری با شیر مادر نیز افزایش داشت (۰۰۱/۰p<).

نتیجه‌گیری: با توجه به رابطه بین خانواده سالم و سلامت اجتماعی با تغذیه انحصاری با شیر مادر، شاید بتوان با ارائه آموزش‌هایی در زمینه خانواده سالم و سلامت اجتماعی به افزایش میزان تغذیه انحصاری با شیر مادر کمک کرد.

واژه‌های کلیدی: خانواده سالم، سلامت اجتماعی، تغذیه با شیر مادر، جیرفت


شهرزاد سنجری، محمدرضا محمدی سلیمانی،
جلد ۱۶، شماره ۴ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: عفونت‌های واژن از رایج‌ترین عفونت‌ها هستند که زنان به دلایل عمده‌ای مانند آگاهی و عملکرد ضعیف مبتلا می‌شوند. تغییر آگاهی و عملکرد، نیازمند در نظر گرفتن عوامل فردی، محیطی و اجتماعی است که مدل پرسید-پروسید برای این منظور کاربرد فراوانی دارد؛ لذا این پژوهش با هدف تأثیر آموزش بر پیشگیری از عفونت‌های واژن بر اساس مدل پرسید-پروسید در زنان شهر جیرفت انجام شد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه کارآزمایی آموزشی از میان ۳ مرکز بهداشتی درمانی شهر جیرفت، دو مرکز به‌صورت تصادفی ساده انتخاب شدند؛ به‌طوری‌که یکی از مراکز (مرکز شادروان مالکی) به‌عنوان گروه مداخله و مرکز دیگر (مرکز شماره ۱) به‌عنوان گروه شاهد تعیین گردیدند. از هر مرکز ۵۸ زن متأهل به شیوه تصادفی سیستماتیک انتخاب شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسش‌نامه محقق‌ساخته بر پایه مدل پرسید-پروسید بود. مداخلات آموزشی در خصوص عفونت‌های واژن در طی ۸ جلسه برای گروه مداخله اجرا شد. داده‌ها در دو نوبت، قبل از مداخله آموزشی و دو هفته بعد از اتمام مداخله، جمع‌آوری و با آزمون‌های آماری مجذور کای، Mann–Whitney و Wilcoxon تجزیه‌ و تحلیل شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که دو گروه مداخله و شاهد از نظر سطح تحصیلات، سن و وضعیت اشتغال همسان بودند (۰۵/۰<p). تفاضل میانگین (قبل و بعد از مداخله) عوامل مستعدکننده (آگاهی و نگرش)، عوامل تقویت‌کننده، عوامل قادرکننده و رفتار در دو گروه مداخله و شاهد با هم اختلاف معنی‌دار داشتند و گروه مداخله بعد از مداخله افزایش معنی‌داری نشان داد (۰۵/۰>P).

نتیجه‌گیری: با توجه به تأثیر اجرای برنامه مداخله آموزشی مناسب از طریق مدل پرسید-پروسید بر بهبود رفتارهای پیشگیرانه از عفونت‌های واژن، شاید بتوان با ارائه برنامه‌های آموزشی به زنان در ارتقای رفتارهای ایمن درباره عفونت‌های واژن کمک نمود.

واژه‌های کلیدی: پیشگیری، عفونت واژن، مدل پرسید-پروسید، زنان


آرش شهبازیان خونیق، امید حسنی، سمیرا سلیمانی،
جلد ۱۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: رفتارهای پرخطر، سلامت و بهزیستی افراد را با خطر مواجه می‌سازد؛ بنابراین شناخت عوامل مؤثر بر آن اهمیت فراوانی دارد. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش مؤلفه‌های هوش اخلاقی و اجتماعی در رفتارهای پرخطر دانشجویان انجام شد.
مواد و روش‌ها: روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه علوم پزشکی کردستان در سال تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵ بودند که بر اساس جدول کرجسی و مورگان ۳۸۳ نفر از آن‌ها با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسش‌نامه‌های هوش اخلاقی دانشجویان Lennick  و  Kiel، هوش اجتماعی Tromso و رفتارهای پرخطر جوانان استفاده گردید. داده‌ها با استفاده از ضریب همبستگی Pearson و تحلیل رگرسیون چندگانه (گام‌به‌گام) مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: ضرایب همبستگی نشان داد به‌جز روابط مؤلفه دلسوزی با مصرف الکل و مؤلفه‌های راست‌گویی و بخشش با گرایش به رفتارهای پرخطر جنسی که معنی‌دار نبودند، بین سایر مؤلفه‌های هوش اخلاقی و مؤلفه‌های رفتارهای پرخطر روابط منفی معنی‌دار وجود داشت (۰۱/۰p<). همچنین به‌جز روابط پردازش اطلاعات اجتماعی و مهارت‌های اجتماعی با گرایش به رفتارهای پرخطر جنسی و رابطه آگاهی اجتماعی با گرایش به خشونت و سیگار کشیدن که معنی‌دار نبودند، بین سایر مؤلفه‌های هوش اجتماعی و مؤلفه‌های رفتارهای پرخطر روابط منفی معنی‌دار وجود داشت (۰۱/۰p<). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز نشان داد که مؤلفه‌های هوش اخلاقی و هوش اجتماعی توانستند به‌طور معنی‌داری تمامی مؤلفه‌های رفتارهای پرخطر را پیش‌بینی نمایند.
نتیجه‌گیری: هوش اخلاقی و هوش اجتماعی نقش مهمی در کاهش بروز رفتارهای پرخطر در دانشجویان دارند؛ بنابراین در برنامه‌های آموزشی برای پیشگیری و کاهش رفتارهای پرخطر دانشجویان باید به هوش اخلاقی و هوش اجتماعی توجه ویژه داشت.
واژه­های کلیدی: هوش اخلاقی، هوش اجتماعی، رفتارهای پرخطر
 

عادل سلیمانی نژاد، مینا ولی نژاد، زهرا اسدالهی،
جلد ۱۷، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۷ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: امروزه توانایی مدیریت ارتباط با کارکنان جهت حمایت از عملکرد سازمانی و حفظ بقاء آن ضروری است. اما مدیران در رویارویی با فعالیت‌های اولیه مدیریت ارتباط، عملکرد ضعیفی دارند. این امر موجب کاهش بهره‌وری سازمان و ناتوانی در رقابت در عرصه‌های ملی و بین‌المللی شده است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین همبستگی مدیریت ارتباط با کارکنان بر عملکرد سازمانی کارکنان در دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان انجام شده است.
مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر به صورت توصیفی می‌باشد. در این مطالعه، از ۱۵۰ نفر از کارمندان سیستم اداری دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان در سال ۱۳۹۵ که حداقل دارای ۵ سال تمام سابقه کار اداری بودند، استفاده شد. جهت جمع‌آوری داده‌ها، از دو پرسش‌نامه سنجش روابط مدیران با کارکنان و پرسش‌نامه عملکرد سازمانی کارکنان استفاده شد. اطلاعات با استفاده از آزمون t مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج حاصل از آزمون همبستگی pearson نشان داد که بین مدیریت ارتباط کارکنان و عملکرد سازمانی کارکنان ارتباط مستقیم و معنی‌داری وجود دارد (۰۰۱/۰>P، ۷۵۹/۰=r)، هم‌چنین بین ابعاد رابطه مبتنی بر برابری مدیران (۰۰۱/۰>P، ۷۸۸/۰=r)، رابطه ساختاری (۰۰۱/۰>P، ۷۴۲/۰=r)، پویا (۰۰۱/۰>P، ۷۳۶/۰=r) و تفویضی مدیران (۰۰۱/۰>P ،۷۵۶/۰=r) با عملکرد سازمانی کارکنان رابطه مستقیم و معنی‌داری مشاهده شد. همچنین بین ابعاد رابطه کنترلی (۰۰۱/۰>P ،۶۰۳/۰-=r) و اجتنابی مدیران با کارکنان (۰۰۱/۰>P، ۹۰۹/۰-=r) با عملکرد سازمانی کارکنان رابطه معکوس و معنی‌داری وجود داشت.
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج تحقیق می‌توان نتیجه گرفت که با بهبود روابط مدیران با کارکنان، عملکرد سازمانی آنان افزایش می‌یابد.
واژه‌های کلیدی: عملکرد سازمانی، رابطه ساختاری، رابطه پویا، رابطه تفویضی، رابطه کنترلی، رابطه اجتنابی
 
مهدی حسینی، مهدی بصیری مقدم، ابوالفضل قدیمی فر، رسول سلیمانی مقدم،
جلد ۱۷، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: یکی از مسائل مهمی که در سلامت روانی افراد مطرح می­باشد عزت نفس است و یکی از مؤلفه­های مؤثر بر عزت نفس اعتقادات مذهبی و یاد و ذکر خداوند متعال می­باشد. بنابراین، این پژوهش به منظور تعیین عزت نفس دانش‌جویان دانشگاه علوم پزشکی گناباد شرکت کننده در مراسم اعتکاف در سال ۱۳۹۴ انجام شد.
مواد و روش‌ها: در پژوهش توصیفی حاضر، ۷۵ نفر از افراد شرکت کننده در مراسم اعتکاف به صورت سرشماری و ۷۵ نفر به طور تصادفی ساده از بین دانش‌جویان دانشگاه علوم پزشکی گناباد در سال ۱۳۹۴ انتخاب شدند. داده­ها از طریق پرسش‌نامه اطلاعات جمعیت­شناختی و پرسش­نامه عزت نفس کوپر اسمیت (Coopersmith Self-esteem Inventory) جمع‌آوری شد. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از روش­های آمار توصیفی و تحلیلی (آزمون­های t-test، Mann-Whitney، Chi-square و paired t-test) در سطح معنی­داری ۰۵/۰p< تجزیه و تحلیل شدند. 
یافته‌ها: بین نمره کل عزت نفس در گروه اعتکاف قبل و بعد از مراسم تفاوت آماری معنی­داری وجود داشت (۰۰۱/۰=p) ولی در گروه شاهد قبل و بعد از مراسم تفاوت آماری معنی­داری مشاهده نشد (۱۷/۰=p). اختلاف میانگین نمره کل عزت نفس در گروه اعتکاف بیش‌تر از گروه کنترل بود که این اختلاف از نظر آماری معنی­دار بود (۰۱/۰p=).
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌ها، می­توان گفت که شرکت در مراسم اعتکاف و آیین­های مشابه می­تواند باعث بهبود متغیر­های سلامت روانی افراد از جمله عزت نفس شود که فراگیر شدن آن نیازمند برنامه­ریزی دقیق از طرف مسئولان می‌باشد.
واژه‌های کلیدی: اعتکاف، عزت نفس، دانشجو، گناباد
 
زیبا محمدی، مائده ارغوانی، نبی سلیمانی، فاطمه دارابی، محبوبه اخلاقی، زهرا موسوی،
جلد ۱۹، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: خودکشی یکی از بزرگ­ترین مشکلات پزشکی و اجتماعی جهان است. مطالعه حاضر با هدف تعیین اپیدمیولوژیکی خودکشی در شهرستان اسدآباد طی سال‌های ۱۳۹۰-۱۳۹۵ انجام شد.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی، اطلاعات دموگرافیک و اپیدمیولوژیک موارد اقدام به خودکشی و خودکشی کامل طی سال­های ۱۳۹۰-۱۳۹۵ با استفاده از فرم­های مخصوص خودکشی بایگانی شده در شبکه بهداشتی-درمانی شهرستان اسدآباد استخراج شد. داده­ها با استفاده از آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته­ها: میزان شیوع کلی خودکشی ۷۹۷ در هر صد هزار نفر (۸۰۴ مورد)، میزان شیوع خودکشی فرجام یافته ۲۱ در هر صد هزار نفر (۲۱ نفر) و ناموفق ۷۷۶ در هر صد هزار نفر (۷۸۳ نفر) بود. زنان (۹۳۴ در هر صد هزار نفر) (۴۶۶ نفر)، افراد مجرد (۱۵۴۸ در هر صد هزار نفر) (۳۷۴ نفر)، افراد دارای مدرک متوسطه (۳۸۸۹ در هر صد هزار نفر) (۲۵۸ نفر)، افراد غیر شاغل (۷۹۰ در هر صد هزار نفر) (۵۷۷ نفر)، افراد ساکن در شهر (۷۹۲ در هر صد هزار نفر) (۲۸۹ نفر) و فصل پاییز (۲۴۰ در هر صد هزار نفر) (۲۴۳ نفر) بیش‌ترین میزان شیوع خودکشی را به خود اختصاص دادند. مهم­ترین دلیل اقدام به خودکشی، دعوا و مشاجره­های خانوادگی (۴۳۲، ۷/۵۳ درصد) و شایع­ترین روش، مصرف قرص (۵۸۲، ۴/۷۲ درصد) بود.
نتیجهگیری: مهم­ترین علت خودکشی مشاجرات خانوادگی و رایج‌ترین شیوه خودکشی، استفاده از قرص میباشد؛ می­توان با اجرای برنامه­های مداخله­ای متناسب مانند تأسیس مراکز مشاوره خانواده و آموزش کافی به خانواده­ها و گروه­های آسیب­پذیر و همچنین با کاهش دسترسی به وسایل خودکشی در جهت کاهش میزان شیوع خودکشی گام برداشت.
واژه­های کلیدی: اپیدمیولوژی، اقدام به خودکشی، شهرستان اسدآباد
بیتا ترابی، آزیتا امیرفخرایی، پروین رضایی گزکی، محمدرضا محمدی سلیمانی،
جلد ۲۱، شماره ۲ - ( ۲-۱۴۰۱ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: بحران کرونا منجر به افزایش کودکان کار شده است که این کودکان از بهزیستی روان­شناختی نامطلوبی برخوردار هستند. بنابراین هدف از پژوهش حاضر تعیین ساختار عاملی و اعتباریابی مقیاس بهزیستی روان­شناختی Ryff در کودکان کار بود.
مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع توصیفی بود که با روش مدل­یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه کودکان کار شهر بندر عباس در سال ۱۴۰۰ بود. تعداد نمونه‌ها بر اساس معیارهای روان‌سنجی به تعداد ۸۰ نفر برای بخش روایی پیش‌بین و ۱۰۰ نفر برای بخش روایی همگرایی تعیین شد. نمونه­ها به‌ روش نمونه‌گیری تصادفی انتخاب شدند. اطلاعات پژوهش از طریق سه پرسش­نامه بهزیستی روان­شناختیRyff  (۱۹۸۹)، شادکامی آکسفورد (۱۹۹۰) و پرسش­نامه ویژگی‌های روان­شناسی مثبت (۲۰۰۸) به‌صورت فرم چاپی و الکترونیکی با ارسال لینک پرسش­نامه به موبایل شرکت‌کنندگان جمع‌آوری گردید. برای بررسی روایی مقیاس از روش‌های روایی محتوا، همگرا و تحلیل عوامل استفاده شد. پایایی مقیاس به‌وسیله روش‌های همسانی درونی و پایایی تصنیفی بررسی گردید.
یافته‌ها: نتایج تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که پرسش­نامه محقق ساخته از شش عامل تشکیل ‌شده و از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است. تحلیل عاملی تأییدی نیز مدل شش عاملی را تأیید کرد. این پرسش­نامه به همراه پرسش­نامه شادکامی آکسفورد و پرسش­نامه ویژگی‌های روان­شناسی مثبت اجرا شد که با ۱۸ آیتم از پایایی و روایی مناسبی برخوردار بود (۰۰۱/۰P<).
نتیجه‌گیری: از پرسش­نامه مقیاس بهزیستی روان­شناختی Ryff ۱۸-آیتمی می‌توان برای ارزیابی بهزیستی روان­شناختی در کودکان کار استفاده کرد.
واژه‌های کلیدی: بهزیستی روان­شناختی، کودکان کار، تحلیل عاملی، اعتباریابی

 
سعید سلیمانی، مهدی رنجبران، حمزه علی جمالی، محمد مهدی امام جمعه،
جلد ۲۱، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: آشپزخانه‌های بیمارستان به علت تأمین غذای قشر آسیب‌پذیری از افراد جامعه، نیاز به توجه ویژه دارند. بنابراین هدف از این مطالعه، شناسایی و کمی‌سازی شاخص‌های بهداشت محیط در آشپزخانه­های بیمارستانی شهر قزوین می‌باشد.
مواد و روش‌ها: این مطالعه توصیفی، در آشپزخانه­های ۵ بیمارستان آموزشی‌ درمانی، ۲ بیمارستان خصوصی و یک بیمارستان تأمین اجتماعی قزوین در سال ۱۴۰۱ انجام گرفت. داده­ها با استفاده از چک لیست ساختاریافته استاندارد و به روش مشاهده، مصاحبه، اندازه­گیری و رجوع به مستندات موجود جمع‌آوری شد. هم‌چنین، ۷۰ نفر از دست‌اندرکاران غذای شاغل در آشپزخانه بیمارستان‌ها توسط یک پرسش‌نامه استاندارد از نظر آگاهی، نگرش و عملکرد ارزیابی شدند. جهت تجزیه ‌و تحلیل داده‌ها از آزمون t مستقل، آنالیز واریانس یک‌طرفه، ضریب همبستگی Spearman و آزمون ناپارامتریک Wilcoxon استفاده گردید.
یافته ­ها: از نظر شاخص‌های بهداشت محیط، ۵۰ درصد از آشپزخانه­ها در وضعیت خوب، ۲۵ درصد در وضعیت متوسط و ۲۵ درصد در وضعیت ضعیف قرار داشتند. بین تعداد کارکنان و وضعیت شاخص­های بهداشت محیط، همبستگی مثبت و معنی­داری به­دست آمد (۹۸۲/۰=rs، ۰۰۱/۰>P). تنها ۳/۱۴ درصد (۱۰ نفر) از کارکنان آشپزخانه­ها­، از آگاهی خوبی در خصوص بهداشت و ایمنی مواد غذایی برخوردار بودند. هم­چنین، میان متغیرهای مدت سابقه کار و شرکت در کلاس­ آموزش بهداشت، با میزان آگاهی رابطه معنی­داری مشاهده گردید (۰۵/۰>P).
نتیجه ­گیری: به نظر می­رسد آگاهی کافی در زمینه بهداشت و ایمنی مواد غذایی در بین کارکنان آشپزخانه­های بیمارستانی وجود ندارد و آشپزخانه­ها از نظر شاخص­های بهداشت محیط در وضعیت متوسط قرار دارند. بنابراین، انجام مداخله آموزشی، کنترل و نظارت بیشتر بر آشپزخانه­ها پیشنهاد می­گردد.
واژه­ های کلیدی: شاخص­های بهداشت محیطی، خدمات غذایی بیمارستان، کارکنان، پرسش­نامه، قزوین

بتول سلیمانی شیخ آبادی، مریم کدخدایی،
جلد ۲۲، شماره ۸ - ( ۸-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: از شایع‌ترین اختلالات روانی در دانش­آموزان که می­تواند عوارض متعددی داشته باشد، اضطراب است. یکی از درمان‌های مؤثر شناختی-رفتاری اضطراب در کودکان، برنامه درمانی Kendall است. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی برنامه درمانی Kendall بر اضطراب و نظم­جویی شناختی هیجان دانش­آموزان دوره دوم ابتدایی بوده است.
مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون و پی­گیری ۳ ماهه بود. جامعه آماری کلیه دانش‌آموزان پسر دوره دوم ابتدایی شهرستان مبارکه، مشغول به تحصیل در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ بودند. ۲۶ دانش‌آموز پسر با نمره­ بالا در مقیاس اضطراب Spence به روش نمونه­گیری تصادفی چند مرحله­ای انتخاب و به دو گروه مساوی آزمایش و گواه تقسیم شدند. برنامه درمانی Kendall (گربه مقابله­گر) بر روی گروه آزمایش اجرا شد. هر دو گروه قبل و بعد از اجرای مداخله­ درمانی با پرسش­نامه اضطراب Spence و پرسش­نامه نظم­جویی شناختی هیجان Garnefski مورد سنجش قرار گرفتند. داده­ها با استفاده از آنالیز واریانس دوطرفه با اندازه­گیری­های مکرر تجزیه­ و تحلیل شدند.
یافته‌ها: برنامه درمانی Kendall باعث کاهش میانگین نمره اضطراب (۸۰۰/۰=Eta، ۰۰۱/۰>P، ۱۰۳/۴۸=F)، افزایش میانگین نمره نظم­جویی شناختی هیجان سازگارانه (۳۷۲/۰=Eta، ۰۰۱/۰>P، ۰۹۷/۷=F) و کاهش میانگین نمره نظم­جویی شناختی هیجان ناسازگارانه (۹۰۷/۰=Eta، ۰۰۱/۰>P، ۶۵۰/۱۱۶=F) در دانش­آموزان شد.
نتیجه­گیری: به نظر می­رسد برنامه درمانی Kendall در بهبود اضطراب و نظم­جویی شناختی هیجان دانش­آموزان دوره دوم ابتدایی اثربخش بوده است و پیشنهاد می­شود روان­شناسان و مشاوران در مدارس و مراکز مشاوره برای درمان اضطراب و تنظیم هیجانات دانش­آموزان از این روش استفاده نمایند.
واژه­های کلیدی: برنامه درمانی Kendall، اضطراب، نظم­جویی شناختی هیجان، دانش­آموزان

 



صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Rafsanjan University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb